این مقاله به تأثیر اندیشۀ دکارت در باب حیوانات و نظریۀ موسوم به ماشین جانوری او بر رفتارهای زیست محیطی دورۀ مدرن میپردازد. ابتدا هشت فقرۀ قابل انتساب به اندیشۀ دکارت در باب حیوانات (ماشین بودن، رفتار خودکار، اندیشه، زبان، خودآگاهی، آگاهی، احساس و حیات) ارزیابی شدهاند. سپس سه آموزۀ کلیدی وحدت و یکپارچگی، بیمرتبهگی تکوینی و همینطور ...
بیشتر
این مقاله به تأثیر اندیشۀ دکارت در باب حیوانات و نظریۀ موسوم به ماشین جانوری او بر رفتارهای زیست محیطی دورۀ مدرن میپردازد. ابتدا هشت فقرۀ قابل انتساب به اندیشۀ دکارت در باب حیوانات (ماشین بودن، رفتار خودکار، اندیشه، زبان، خودآگاهی، آگاهی، احساس و حیات) ارزیابی شدهاند. سپس سه آموزۀ کلیدی وحدت و یکپارچگی، بیمرتبهگی تکوینی و همینطور کنشگری غیرنفسانی بهعنوان آموزههای اساسی قابل استخراج از اندیشۀ دکارت در باب حیوانات، طبیعت و حتی بدن انسانی پیشنهاد شدهاند. در اینجا نشان دادهایم که این سه آموزه، اعم از آنکه دکارتی خوانده شوند یا نه، حضور و تأثیر عمیقی در رفتارهای بعضاً مخرب انسان دورۀ مدرن با طبیعت بر جای گذاشتهاند و مهمتر از آن، تغییر نگرش و توجه او در باب برخی مفاهیم مانند «طبیعت» را رقم زدهاند و آن را به مفاهیم و تعاریف انسانمدار و خودخواهانهتری فروکاستهاند. در انتها به این نکته پرداختهایم که یکی از دلایل این رخداد، اجمال هستیشناختیای است که محرک آن نه فقط سودای احکام یقینی در باب عالم بلکه دانش تجربی محدود دکارتی است و گذار از آن اجمال به تفصیل هستیشناختی، شرط برون رفت از این رویکرد و رفتار دکارتی با حیوانات و طبیعت است.