محمد عابدی اردکانی؛ محمد آخوندپور امیری
چکیده
«جهانی شدن»، بسیاری از مفاهیم کلیدی سنتی سیاست را دگرگون کرده است. یکی از این مفاهیم، «دموکراسی» است. هلد و هابرماس نسبت به دموکراسی در عصر جهانی شدن، توجه ویژهای مبذول داشتهاند. با توجه به تحولاتی که در عصر جهانی شدن رخ داده است، هلد و هارماس کوشیده اند که به ترتیب الگوهای «دموکراسی جهانوطنی» و «دموکراسی ...
بیشتر
«جهانی شدن»، بسیاری از مفاهیم کلیدی سنتی سیاست را دگرگون کرده است. یکی از این مفاهیم، «دموکراسی» است. هلد و هابرماس نسبت به دموکراسی در عصر جهانی شدن، توجه ویژهای مبذول داشتهاند. با توجه به تحولاتی که در عصر جهانی شدن رخ داده است، هلد و هارماس کوشیده اند که به ترتیب الگوهای «دموکراسی جهانوطنی» و «دموکراسی مشورتی» را جایگزین دموکراسی لیبرال کنند. هدف این مقاله آن است که نشان داده شود چگونه هابرماس و هلد کوشیده اند تا مدل دموکراسی پیشنهادی خود را جایگزین الگوی لیبرال دموکراسی نمایند. هابرماس با تکیه بر سه نظام «دولت»، «اقتصاد» و «جهانزیست» و مفاهیم «حوزه عمومی» عقلانیت و کنش ارتباطی و هلد از طریق بازسازی نظم جهانی کنونی این کار را انجام می دهند. یافتههای این مقاله بیانگر آن است که تلاش هر دو متفکر برای دستیابی به هدف موردنظر، به دلایلی از جمله محافظه کارانه بودن ساختار فکری هلد و در نتیجه تمایل وی به حفظ وضع موجود از یک سو و توجه بیش از حد خوش بینانه هابرماس به اجماع و عقل گرایی از سوی دیگر، به نتیجه نرسیده است. این مقاله به لحاظ روش و محتوا، توصیفی- تحلیلی است و دادههای مورد نیاز به شیوه کتابخانهای بهدست آمده است.
علی صالحی فارسانی
دوره 8، شماره 1 ، تیر 1396، ، صفحه 13-36
چکیده
این نوشتار بر پایه این پیشانگاره استوار است که وبر در خطِّسیری انتقادی نسبت به اندیشۀ سیاسی غرب جای میگیرد. خطِّسیری که رویکردی انتقادی به لیبرالدموکراسی دارد. بر این پایه این پرسش طرح میشود که نگاه وبر به مدرنیته سیاسی و لیبرالدموکراسی چیست. فرضیه این نوشتار این است که وبر لیبرالدموکراسی را برنمیتابد و با ...
بیشتر
این نوشتار بر پایه این پیشانگاره استوار است که وبر در خطِّسیری انتقادی نسبت به اندیشۀ سیاسی غرب جای میگیرد. خطِّسیری که رویکردی انتقادی به لیبرالدموکراسی دارد. بر این پایه این پرسش طرح میشود که نگاه وبر به مدرنیته سیاسی و لیبرالدموکراسی چیست. فرضیه این نوشتار این است که وبر لیبرالدموکراسی را برنمیتابد و با توجه به اینکه باورمندانِ به مدرنیتۀ سیاسی، آن را چونان جدایی دولت از جامعه مدنی و برتری خودآئینی بر چیرگی برمیشمرند؛ فرضیۀ انضمامی این مقاله نیز باور وبر به «برتری چیرگی بر خودآئینی» خواهد بود. با کاربست روش تاریخ ایدهها، یافتههای این پژوهش نشان از برجستگیِ سه واحد- انگارۀ «برتریِ چیرگی بر خودآئینی»، «ظاهری بودنِ دموکراسی» و «قابلِانتقاد بودنِ لیبرالیسم»، در رویکرد وبر به لیبرالدموکراسی دارد. البته با وجود این رویکرد انتقادی، وبر تنها سیاستزداییِ دیوانسالارانه را برگشتپذیر میداند. به نظرِ وبر رهبریِ فرهمند در بسترِ یک دموکراسیِ پارلمانی میتواند چنین کاستی را بزداید.
سید نعمتالله عبدالرحیمزاده
دوره 7، شماره 1 ، خرداد 1395، ، صفحه 45-66
چکیده
مشهور است که سولون سنگبنای دموکراسی آتن را گذاشت. او این کار را زمانی انجام داد که آتن همانند بسیاری از دیگر شهرهای یونان دستخوش بحران و آشوب بود و در آستانۀ جنگ داخلی قرار داشت. هدف این مقاله بررسی نقش سولون در نجات آتن از آشوب و هدایتش بهسوی آن نوع نظام سیاسی است که بعداز او و بهنام دموکراسی آتن شناخته میشود. برای بررسی این ...
بیشتر
مشهور است که سولون سنگبنای دموکراسی آتن را گذاشت. او این کار را زمانی انجام داد که آتن همانند بسیاری از دیگر شهرهای یونان دستخوش بحران و آشوب بود و در آستانۀ جنگ داخلی قرار داشت. هدف این مقاله بررسی نقش سولون در نجات آتن از آشوب و هدایتش بهسوی آن نوع نظام سیاسی است که بعداز او و بهنام دموکراسی آتن شناخته میشود. برای بررسی این موضوع، نخست لازم است تا اوضاع دوران سولون بررسی شود و بعد به دیدگاه او توجه شود که چگونه میتوان آتن را از آن وضعیت نجات داد. بررسی دیدگاه او نشان میدهد که او بهلحاظ نظری از میراث اسطورهای خود بهره میبرد، اما درعینحال این میراث را مصروف نیاز دورانش برای وضع قانونی کرد که آن را قانون درست یا نیکقانون میخواند. او این قانون را هم برای حفظ حدود شهروندان و هم برای دادن نقش سیاسی به آنها وضع کرد که باعث شد طبقات پایین جامعه، برخلاف نظام پیشین سنتی، از نقش و مسئولیت سیاسی برخوردار شوند. همین اثر بود که سنگبنای اولیه را برای رسیدن آتن به دموکراسی فراهم کرد.
رضا دهقانی
دوره 2، شماره 2 ، آبان 1390، ، صفحه 43-60
چکیده
یکی از مهمترین موضوعات اندیشة دکتر داوری غرب و غربزدگی و شرایط مواجهه و اخذ و اقتباس از غرب است. وی در نگاه کلیگرایانة خود غرب را دارای هویت میداند.[i] بهنظر ایشان در مواجهه با آن نمیتوان گزینشی عمل کرد و مثلاً چیزهایی را از آن اخذ کرد و چیزهای دیگری را طرد کرد.[ii] بهنظر داوری غرب یا غربیشدن تقدیر جمعی ماست،[iii] ...
بیشتر
یکی از مهمترین موضوعات اندیشة دکتر داوری غرب و غربزدگی و شرایط مواجهه و اخذ و اقتباس از غرب است. وی در نگاه کلیگرایانة خود غرب را دارای هویت میداند.[i] بهنظر ایشان در مواجهه با آن نمیتوان گزینشی عمل کرد و مثلاً چیزهایی را از آن اخذ کرد و چیزهای دیگری را طرد کرد.[ii] بهنظر داوری غرب یا غربیشدن تقدیر جمعی ماست،[iii] اما آنچه اهمیت دارد توجه به مبانی و اصول غرب در مواجهه با آن است. در مواجهه با این امر کلی بحث در دموکراسی، آزادی، و توسعه از اهمیت محوری برخوردار است. وی دموکراسی جدید غرب را نوعی دموکراسی مجازی[iv] و البته ناگزیر میداند که مبتنیبر حق طبیعی است و اساساً داوری ما را به توجه به مبادی این دموکراسی تذکر میدهد. داوری خود را منتقد دموکراسی غربی دانسته است، اما نقد خود را نه مبتنیبر مبانی ایدئولوژیک خاص بلکه ناظر به امید و امیدواری به ظهور تفکر معنوی تلقی میکند. اما آزادی نیز بهنظر وی نه بیقید و شرط، بلکه حقیقت و بهتعبیری عبودیت است.[v] داوری تعبیر و قرائت فاشیستی از نظریهاش در باب آزادی را ناشی از خلط مراتب سیاست و فلسفه میداند. در باب توسعه، وی توسعه را رشد و پیشرفت علم و برقراری نظام روابط و مناسبات خاصی میداند[vi] و این نظم، نظم جهانی و واحد است و لذا همگی درنهایت به یک مقصد میرسیم که همان جهان وهمی تکنیکی است. این مقاله را داوری بررسی کرده است و نظرات ایشان عیناً و بهترتیب ذکرشده توسط ایشان در پینوشت آورده شده است، لذا همة پینوشتها از ایشان است.
امیرمسعود شهرامنیا؛ جلال حاجیزاده
دوره 1، شماره 1 ، اردیبهشت 1389، ، صفحه 67-86
چکیده
پژوهش پیرامون نظریة دموکراسی کارل ریموند پوپر (1994-1902) و سنجش نسبت مبانی فلسفی و معرفتشناختیاش با آن، هدفی است که دانشپژوه در این مقاله دنبال میکند. اهمیّت این مبحث در نشاندادن پیوند و سازگاری منطقی میان مبانی علمی ـ فلسفی پوپر و موازین و آموزههای برکشیده از آن با مدل دموکراسی اوست. از این حیث، سعی برآن است تا با بهرهگیری ...
بیشتر
پژوهش پیرامون نظریة دموکراسی کارل ریموند پوپر (1994-1902) و سنجش نسبت مبانی فلسفی و معرفتشناختیاش با آن، هدفی است که دانشپژوه در این مقاله دنبال میکند. اهمیّت این مبحث در نشاندادن پیوند و سازگاری منطقی میان مبانی علمی ـ فلسفی پوپر و موازین و آموزههای برکشیده از آن با مدل دموکراسی اوست. از این حیث، سعی برآن است تا با بهرهگیری از روش توصیفی ـ تحلیلی، مبانی و مقاصد دموکراسی و مؤلفههای برجسته و نظری آن برحسب مفروضات نظری پوپر شرح و تبیین ((Explanation گردد. یافتههای تحقیق بیانگر آن است که پوپر بهگونهای هوشمندانه، دریافتهای معرفتشناختی سیاسی خود را بر مبانی علمی و فلسفیاش استوارساخته و مضمون آن را به عرصة دموکراسی تعمیم بخشیده است.