پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
غرب شناسی بنیادی
2383-0581
059X -2383
8
1
2017
06
22
نسبت عقل و ایمان در رساله جامع علم کلام توماس آکویناس
1
11
FA
مزدک
رجبی
عضو هیئت علمی/پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
m.rajabi@ihcs.ac.ir
مقاله پیش رو تلاشی است برای توضیح اینکه توماس آکویناس چگونه در رساله جامع علم کلام (Summa Theologiae) با تاسیس و تفکیک کلام طبیعی از کلام مکاشفه ای یا وحیانی بنیانی استوار نه صرفا برای ایمان بلکه اولا برای درک عقلانی ایمان فراهم کرده اگرچه ظاهرا قلمرو ایمان را از حوزه عقل از بیخ و بن متمایز کرده است. چنین فهمی متفاوت است از فهم ژیلسون که از سازگاری و همزیستی میان عقل و ایمان در اندیشه توماس حکایت میکند، زیرا مدعای مقاله بر اولویت عقل در اندیشه توماس تاکید میشود. فهم ژیلسون فلسفه توماس را جاودانی میفهمد و آن را در برابر فلسفه یونان و مهمتر از آن در برابر فلسفه جدید قرار میدهد. مدعای مقاله اینست که عقل شکوفاشده نزد توماس عقلی ازلی و ابدی نیست بلکه فهمی تازه بر بنیان کشف دوباره عقل یونانی البته با رجوع به آراء ارسطو و نیز آثار فیلسوفان مسلمان به ویژه ابن سیناست و تمایز ایمان از عقل و تاسیس کلام طبیعی توسط توماس با تحدید آن عقلانیت بر تعریفی از عقلانیتی تازه استوار است که برای عقل بشری اصالتی بنیادین قائل است و البته آن را محدود و دارای قلمرویی مشخص میداند. چنین اصالتی ذات نهفته جهان جدید میتواند تلقی شود.
"کلام طبیعی","وحی یا مکاشفه الهی","کلام تعالیم مقدس","عقلانیت"
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_2790.html
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_2790_fe024f93b49dd023b1dcacf84e6811f9.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
غرب شناسی بنیادی
2383-0581
059X -2383
8
1
2017
06
22
نگاه وبر به لیبرالدموکراسی موجود در غرب
13
36
FA
علی
صالحی فارسانی
استادیار گروه علوم سیاسی، واحد سمنان، دانشگاه آزاد اسلامی، سمنان، ایران
ali_salehi62@alumni.ut.ac.ir
این نوشتار بر پایه این پیش­انگاره استوار است که وبر در خطِّ­سیری انتقادی نسبت به اندیشۀ سیاسی غرب جای می­گیرد. خطِّ­سیری که رویکردی انتقادی به لیبرال­دموکراسی دارد. بر این پایه این پرسش طرح می­شود که نگاه وبر به مدرنیته سیاسی و لیبرال­دموکراسی چیست. فرضیه این نوشتار این است که وبر لیبرال­دموکراسی را برنمی­تابد و با توجه به این­که باورمندانِ به مدرنیتۀ سیاسی، آن را چونان جدایی دولت از جامعه مدنی و برتری خودآئینی بر چیرگی برمی­شمرند؛ فرضیۀ انضمامی این مقاله نیز باور وبر به «برتری چیرگی بر خودآئینی» خواهد بود. با کاربست روش تاریخ ایده­ها، یافته­های این پژوهش نشان از برجستگیِ سه واحد- انگارۀ «برتریِ چیرگی بر خودآئینی»، «ظاهری بودنِ دموکراسی» و «قابلِ­انتقاد بودنِ لیبرالیسم»، در رویکرد وبر به لیبرال­دموکراسی دارد. البته با وجود این رویکرد انتقادی، وبر تنها سیاست­زداییِ دیوان­سالارانه را برگشت­پذیر می­داند. به نظرِ وبر رهبریِ فرهمند در بسترِ یک دموکراسیِ پارلمانی می­تواند چنین کاستی را بزداید.
چیرگی,خودآئینی,دموکراسی,لیبرالیسم,مدرنیته,وبر
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_2791.html
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_2791_9764d0904298779ef638df6cc2620e31.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
غرب شناسی بنیادی
2383-0581
059X -2383
8
1
2017
06
22
از غربزدگی تا توسعهنیافتگی؛ از فلسفه تا روشنفکری «سنجشی درونماندگار»
37
53
FA
سیدمحمدتقی
طباطبائی
استادیار گروه تاریخ و تمدن غرب، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
shahedt@ut.ac.ir
تفکر دکتر رضا داوری اردکانی، حرکت و گذاری دارد که منطق آن روشن نشده است. موضوع اصلی این مقاله توجه به این گذار، روشنسازی منطق درونی آن و سپس پرداختن به چالشهای درونیاش است. ازین رو نخست به اثبات وجود این گذار پرداخته و سپس در حرکتی تفسیری تلاش میشود تا به چیستی این گذار و منطق آن توجه شود. هدف آن است تا روشن شود، برآمدن مفهوم «توسعهنیافتگی» ـ مفهوم بنیادین در نوشتههای متاخر دکتر داوری ـ به نحو مضمر در فهم ایشان از چگونگی بیرونشدن از وضع «غربزدگی» ـ مفهوم بنیادین در نوشتههای متقدم ـ نهفته بوده است و حرکت فکری ایشان بیش از آنکه بر اساس مفهوم گسست فهم شود بهتر است با مفهوم گذار و جابهجایی سطحِ بحث، فهم شود. با این گذار، بحث از سطح فلسفی به سطح روشنفکرانه جابهجا میشود و پرسش اصلی نیز از چیستی و چگونگی نسبت ما با غرب به پرسش از چگونگی چیرگی بر دشواریهای راه تجدد تغییر مییابد. در اینجاست که باز به نوبهی خود پرسشهای جدیدی سربرمیآورند. این پرسشهای نوپدید، به جای آنکه پرسشهایی از چرایی این گذار باشند، پرسشهایی از خود «طرح غربزدگی» و صورتبندی مفهومی آن هستند. با طرح این پرسشها نیاز ضروری ما برای بازگشت دوباره از روشنفکری به فلسفه و بازاندیشی خود «طرح غربزدگی» همچون فهمی خاص از نسبت من و جزـمن، آشکار میشود.
غربزدگی فعال,غربزدگی منفعل,توسعهنیافتگی,فلسفه,روشنفکری,طرح غربزدگی
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_2838.html
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_2838_4d10ebee69ad5102a0d1804eb1c771c7.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
غرب شناسی بنیادی
2383-0581
059X -2383
8
1
2017
06
22
تأملّاتی در تعلیم وتربیت، براساس آموزه های (Lehre) هایدگر در هستی و زمان تعلیم وتربیت تیمارخواهانه
55
76
FA
فلور
عسکری زاده
دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه تهران
askarizadeh81@ut.ac.ir
سید جواد
میری
هیات علمی پژهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
sayedjavad@hotmail.com
این مقاله تلاش می کند تا تعلیم و تربیت را از منظر هایدگر بر اساس کتاب هستی و زمان[i] واشکافی کند، این اثر دیگرگونه راهی را در مواجهه با دانش (wissenschaft) و بالتبع پدیده ی تعلیم و تربیت بر ما می گشاید. هایدگر با روش پدیدار شناسی و با تفکر در مفهوم لوگوس و پدیدار، آشکار می کند ؛ که لوگوس به معنی "مجال دیدن دادن " و پدیدار "خود را در خود نشان دادن" است ، این معنا از پدیدارشناسی مجالی برای نشان دادنِ خود چیزها به شیوه ی خود است . دازاین روشنگاهی، برای خود - نشان دادن - چیزها ، با گشودگیِ زمانمندانه ، در نسبت دلمشغولانه با چیزها و در نسبت تیمارخواهانه با دازاین های دیگر است ؛که این امر سبب بروز و مجال بروز دادن به حقیقت چیزها می شود. در تعلیم و تربیت براساس آموزه های هایدگر؛ موضوع تعلیم و تربیت به نحوی دلمشغولانه در نسبت با چیزهایِ جهان پیرامونی مجال بروز می یابد و رابطه ی مربی و مترّبی براساس "تیمارداشتِ رهاکننده" ، برای رخدادِ حقیقتی نو، سبب سازِ می شود . در این شیوه از تعلیم و تربیت ؛ گشودگیِ به چیزها سبب می شود که موضوعات تعلیم و تربیت را نه امری سوبژکتیو به گونه ی شناختی و نه امری ابژکتیو ، که دازاین درآن مشارکت ندارد ، تلقی کنیم ؛ بلکه براساس روی آورندگی به چیزها در زمان ،<em> هر مواجهه ای با حقیقت، در نسبت با هستی چیزها بروز می کند</em>.<em> </em><br /> <br clear="all" /><br /> <br /> [i] .Heidegger,Martin. Sein und Zeit (1927), Tübingen, Max Nimeyer Verlag, 17 Auflag,1993
پدیدار,لوگوس,دازاین,تعلیم وتربیت تیمارخواهانه,جهان پردازی,اگزیستانسیال
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_2792.html
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_2792_a6e72e7e71bf24e619348cf6de26b9ee.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
غرب شناسی بنیادی
2383-0581
059X -2383
8
1
2017
06
22
تاثیر کارل برایگ بر هایدگر
77
103
FA
مهدی
معین زاده
استادیار گروه فلسفه علم و فناوری پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
dr.moinzadeh@yahoo.com
هایدگر در " راه من به سوی پدیدارشناسی " همان تکریمی را نثار " در باب وجود : طرح کلی انتولوژی " <em>کارل برایگ</em> می کند که نثار کتاب<em> برنتانو در باره </em>" معانی متعدد وجود نزد ارسطو " و نیز " پژوهش های منطقی" <em>هوسرل </em> کرده است ((GA14:92. او همچنین به تاثیر نافذ و از همین رو وصف ناشدنی ای اشاره دارد که برایگ – این استاد الهیات ضد مدرنیسم و آخرین بازمانده مکتب الهیاتی توبینگن که الهیات کاتولیک را در گفتگوئی پویا با فلسفه هگل و شلینگ قرار می داد – بر کار فکری آتی او نهاده است. هایدگر، حتی پنجاه سال پس از نخستین ملاقاتش با برایگ در سال 1909، از او به سبب " رسوخ و صلابت فکری " و مهارت مواجه ساختن آموزه های گذشته با پرسش های زنده و تپنده حال حاضر تمجید می کند ((Ibid:82.<br /> با این همه بر تاثیر برایگ روی هایدگر، تاکید چندانی خاصه از آن گونه که بر تاثیر برنتانو و هوسرل ، نگردیده است. مقاله حاضر برآن است که بر این تاثیر در سه بخش تمرکز کند؛ الف. تاثیر برایگ بر هایدگر در نحوه رویکرد به سنت فلسفی، ب. در مضامین اندیشه و ج . در سبک نگارش.
هایدگر جوان- برایگ –مدرنیسم- انتولوژی,اسکولاستیسیسم
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_2793.html
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_2793_8bb4281c7a672d888b5c5ca13e4cceaa.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
غرب شناسی بنیادی
2383-0581
059X -2383
8
1
2017
06
22
استعمار و هژمونی آن: نگاهی به نظام بازنمایی غرب
105
126
FA
عارف
نریمانی
دانشجو
arefnarimani69@gmail.com
محمدعلی
پرغو
هیات علمی گروه تاریخ و رئیس موسسه تاریخ وفرهنگ ایران
parghoo@tabrizu.ac.ir
استعمار غربی که در طی قرون متوالی، به عنوان بخشی جدایی­ناپذیر از تاریخ جدید غرب و تاریخ جهان بوده است، دارای مبانی فکری مسلط و هژمونی و گفتمانی غالب برای خود می­باشد که نه تنها بر­انگیزاننده­ی عمل استعمار است، بلکه در تشدید و تداوم آن نیز تأثیر زیادی داشته است. استعمار به صورت عمیقی در رابطه با تفکری است که با ایجاد تقابل­ها و تمایزات دو شقی بین خود و دیگری، با تعریف خود و دیگری، و کسب هویت از این راه، خود را در موضعی والا قرار می­دهد. بر مبنای چنین رابطه­ای، انسان غربی در موضعی قرار می­گیرد که در تفکر مسیحی به عنوان رستگاری شناخته می­شود و در دوران جدید این رستگاری دینی جای خود را به مفاهیم جدید برآمده از متافیزیک عصر جدید می­دهد. بر این اساس، استعمار که به سلطه­ی غربی و اروپایی بر دیگری منفی می­انجامد به عملی موجه و همسو با طرح کلان تاریخی بدل می­شود. در این مقاله این جنبه از استعمار با روش تحلیلی – انتقادی به بررسی گذاشته شده است. آنچه از مباحث مطرح به دست آمده، بر همسویی عمل استعمار و ایستار­های آن با مبانی متافیزیکی و فلسفه­ی تاریخ حاکم دلالت دارد که به معنای اثبات فرض عمده­ی آغازین می­باشد.
استعمار,غرب,دیگری,پیشرفت,تاریخ
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_2847.html
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_2847_65a724912f7763d1d54f7299c271c603.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
غرب شناسی بنیادی
2383-0581
059X -2383
8
1
2017
06
22
نقش ایده های استعلایی در گذر از مفهوم طبیعی به مفهوم آزادی در اندیشه کانت
127
146
FA
رضوان
یوسفی
فلسفه.دانشکده ادبیات و علوم انسانی.تهران.تهران.ایران
raze.marze@yahoo.com
سید حمید
طالب زاده
استاد فلسفه، گروه فلسفه، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران
talebzade@ut.ac.ir
به نظر کانت،انسان برای رسیدن به علمنیازمند سیستمی از دانش عقلانی خود می باشد که تحت یک ایده به وحدت برسد. در این سیستم علمی تمام اجزاء و موقعیتی که هر جزء در نسبت با دیگر اجزاء پیدا می کند به نحو پیشینی تعین مییابد. چنین وحدتی سازمان یافتهاست به نحوی که سیستم علمی در بسط تدریجی خود از درون فربه و کامل می گردد و هیچ مؤلفه بیرونی نمیپذیرد. تنوع مفهومی در این سیستم که منجر به تعین قلمروهای دوگانۀ قانونگذاری در آن می شود به مفاهیم طبیعی و مفهوم آزادی محدود میگردد. حال اگر دوگانگی برآمده از این تنوع مفهومی، وحدت سازمان یافته سیستم دانش عقلانی بشر را تهدید کند خودِ سیستم برای حفظ خود بایستی بتواند بر آن فائق آید.ایده های استعلایی و نقشی که آنها در ترمیم این دوگانگی ایفا می کنند از جمله خوددرمانی های سیستم علمی است.در این نوشتار سعی برآن است تا بیان کانت از نقش ایده های استعلایی در پیوند مفاهیم را نشان دهیم.
قلمرو قانونگذاری,مفاهیم طبیعی,مفهوم آزادی,ایده استعلایی,تابعیت,علاقۀ نظری,علاقۀ عملی
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_2848.html
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_2848_a22c4c3cb1d24097f7917f3e190429b0.pdf