غرب شناسی بنیادی

نوع مقاله : علمی-پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری اندیشۀ سیاسی، دانشگاه تهران

2 استادیار دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه تهران

چکیده

با بازخوانی نوشته‌‌های وبر و فراروی از خوانش پارسونزی از وی، سویه‌‌های نیچه‌‌ای رویکرد وی به مدرنیته و مؤلفه‌‌های فرهنگی آن نمایان می‌‌شود؛ آن‌گونه که به برجسته‌‌سازی نقش وی چونان میان‌جی انگاره‌‌های نیچه‌‌ای و رویکرد انتقادی پسامدرنانی چون لیوتار و فوکو به مدرنیته می‌‌انجامد. برای آزمودن این فرضیه، نخست باید شاخصی برای سنجش هم‌سانی‌‌ها و ناهم‌سانی‌‌های وبر و پسامدرنانی چون لیوتار و فوکو برگزید و پس از آن باید روشی برای کاربست آن شاخص به ‌‌کار گرفت. شاخص سنجش در این مقاله سه بیماری مدرنیته است و چونان چهارچوب پژوهشی مقاله به ‌‌شمار می‌‌رود. هم‌چنین، روش کاربست این شاخص نیز در این مقاله تاریخ ایده‌‌های «لاوجوی» خواهد بود. بر اساس این چهارچوب نظری و روش، چهار واحد ـ انگاره، به عنوان مؤلفه‌‌های تجزیه‌‌ناپذیر بافت اندیشۀ این سه، برگزیده شده است. یافته‌‌های پژوهش نشان از برجستگی واحد ـ انگاره‌‌های «ابزارگرایی» در وبر، «تمایزیابی ارزشی» و «هم‌سانی فرهنگی» در لیوتار و «خودآیینی» در فوکو دارد؛ البته این برجستگی به معنی نبودن سایر واحد ـ انگاره‌‌ها در بافت اندیشۀ این سه تن نیست. هم‌چنین لیوتار و فوکو، برعکس وبر، بر امکان فراروی از آن پای می‌‌فشارند.

کلیدواژه‌ها