صدرالدین طاهری؛ نفیسه یاقوتی
چکیده
اسکناسها متنهایی اجتماعی و معناساز با قدرت تأثیرگذاری دیداری هستند که دولتها به دلیل مبادلات زیاد، اغلب از آنها در راستای دستیابی به هژمونی فرهنگی و سیاسی بهره بردهاند. رمزگشایی از نشانههای دلار میتواند آشکارگر بخشی از سیاستهای فرهنگی ایالاتمتحده باشد. هدف اصلی این نوشتار بررسی این نکته است که تحولات اجتماعی چه تأثیری ...
بیشتر
اسکناسها متنهایی اجتماعی و معناساز با قدرت تأثیرگذاری دیداری هستند که دولتها به دلیل مبادلات زیاد، اغلب از آنها در راستای دستیابی به هژمونی فرهنگی و سیاسی بهره بردهاند. رمزگشایی از نشانههای دلار میتواند آشکارگر بخشی از سیاستهای فرهنگی ایالاتمتحده باشد. هدف اصلی این نوشتار بررسی این نکته است که تحولات اجتماعی چه تأثیری در طراحی اسکناسها در این کشور داشته است. رویکرد نشانهشناسی اجتماعی کرسو ونلیوون، مبنای این پژوهش توصیفی ـ تحلیلی است که دادههای اسنادی و کیفی آن به روش نمونهگیری هدفمند دادهاندوزی شدهاند. برپایه نتایج این تحلیل، دلارها تنها نشانگر چهره سیاستمداران مرد سفیدپوست هستند و بیشترین بازنمایی نیز به افراد وابسته از حزب جمهوریخواه تعلق دارد. قاببندی تصاویر سیاستمداران در اسکناسهای قدیمی نمایانگر فاصله و تمایز آنها از مخاطبان تصویر است، اما در دلارهای جدیدتر این قاببندیها آگاهانه حذفشدهاند تا حسی از نزدیکی دولتمردان با مردم را بازنمایی کنند. این تغییر را میتوان نتیجه پیروی تصویرگران اسکناس از تحولات اجتماعی دانست.
صدرالدین طاهری؛ الهه شمس نجف آبادی
دوره 9، شماره 2 ، آبان 1397، ، صفحه 87-110
چکیده
تاریخ زنجیرهای بدون گسست است که سیال از عصری به عصر دیگر گذر میکند. در این گذار پارادیمهای غالب و نیز برآیند تلاشهای هنری وابسته به آنها تغییر میکنند. هنر برآمده از این فرایند دیالکتیکی، همبستگی آشکاری با تحولات فلسفی، علمی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی عصر در آستانه ظهور دارد. این پژوهش در پی بررسی رویارویی پارادایمها در اندیشه ...
بیشتر
تاریخ زنجیرهای بدون گسست است که سیال از عصری به عصر دیگر گذر میکند. در این گذار پارادیمهای غالب و نیز برآیند تلاشهای هنری وابسته به آنها تغییر میکنند. هنر برآمده از این فرایند دیالکتیکی، همبستگی آشکاری با تحولات فلسفی، علمی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی عصر در آستانه ظهور دارد. این پژوهش در پی بررسی رویارویی پارادایمها در اندیشه غرب پس از رنسانس و پیجویی تاثیر این جدال بر شکلگیری مکتبهای هنری است. هنر رنسانس با رویکرد انسان خدایگونه نابغه، در برابر محوریت خدای متجسد بیزانسی قیام میکند. در همین دوره فاصله هنر شمال و جنوب آلپ بهاندازه تفاوت در ساختار سیاسی ـ اقتصادی این دو سامان است. هنرمند باروک نخستین گامها را برای استقلال خود بر میدارد. هنر نوکلاسیک اندیشههای عصر روشنگری را در راستای اهداف انقلاب بهکار میگیرد. رومانتیکها در اعتراض به انقلابیون نسل پیش به تصویرگران سرکش و بیقرار طبیعت بدل میشوند. رئالیستها فریاد طبقه فرودست را در هنرشان بازتاب میدهند و امپرسیونیستها با عطش به نوآوری و ساختارشکنی این رویکردهای سنتی را به چالش میگیرند تا خود آغازگر ستیزهای بیپایان برای روند پرشتاب تغییرات مداوم باشند.