غلامعلی سلیمانی
چکیده
آمارها در غرب حکایت از رشد روز افزون جریان راست جدید و اقبال به این احزاب دارد. راست جدید همچون اسلاف خویش در سالهای بین دو جنگ جهانی به اقداماتی خشونت آمیزی چون؛ آتش زدن اماکن و پناهگاهای مهاجرین، ترور و قتل، تحقیر رنگین پوستان، ضرب و شتم مهاجران، ارسال پیامها تهدیدآمیز، شعارنویسی و هتک حرمت به اماکن مذهبی دست میزنند. با این ...
بیشتر
آمارها در غرب حکایت از رشد روز افزون جریان راست جدید و اقبال به این احزاب دارد. راست جدید همچون اسلاف خویش در سالهای بین دو جنگ جهانی به اقداماتی خشونت آمیزی چون؛ آتش زدن اماکن و پناهگاهای مهاجرین، ترور و قتل، تحقیر رنگین پوستان، ضرب و شتم مهاجران، ارسال پیامها تهدیدآمیز، شعارنویسی و هتک حرمت به اماکن مذهبی دست میزنند. با این وجود در سایه فراروایت «مقابله با تروریسم» بسیاری از اقدامات خشونتبار به مهاجران نسبت داده میشود. این پژوهش در پی پاسخ به این سوال است که بنیانهای فکری و ایدئولوژیکی جریان روبه رشد راست جدید را از چه منظری میتوان تحلیل کرد و در بین جریان های مختلف راست افراطی، «دیگری» به عنوان مصداق و آماج خشونتهای راست افراطی از چه تفاوتها و تمایزهایی برخوردار است؟ در راستای پاسخ به سوال فوق، این پژوهش با روش اسنادی در گردآوری دادهها از طریق روش تجزیه و تحلیل گفتمان، بنیانهای فکری راست جدید را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است. به نظر میرسد گفتمان راست افراطی در غرب بر تقسیمبندی آشتیناپذیر میان «ما» و «آنها» و یا «خود» و «دیگری» استوار است و بر نوعی ارزشگذاری فراتر از تفاوت تاکید دارد که نشانگر برتری «ما» بر «آنها» است.
غلامعلی سلیمانی
چکیده
پایان تاریخ به عنوان ایده دهه پایانی قرن بیستم از اتمام چندین قرن منازعه ایدئولوژیکی سخن به میان اورد. منازعهای که از عصر روشنگری بین ایدئولوژیهای مختلف بشری که ادعای کشف قانونمندی حاکم بر تاریخ داشتند، در گرفته بود. فلسفه نظری یا فلسفه جوهری تاریخ به عنوان یک دانش«هستیشناسانه» به دنبال فهم هستی تاریخ، سیر تحول آن ...
بیشتر
پایان تاریخ به عنوان ایده دهه پایانی قرن بیستم از اتمام چندین قرن منازعه ایدئولوژیکی سخن به میان اورد. منازعهای که از عصر روشنگری بین ایدئولوژیهای مختلف بشری که ادعای کشف قانونمندی حاکم بر تاریخ داشتند، در گرفته بود. فلسفه نظری یا فلسفه جوهری تاریخ به عنوان یک دانش«هستیشناسانه» به دنبال فهم هستی تاریخ، سیر تحول آن و کشف معانی نهفته در روندها و رویدادهای کلی تاریخ است. فهم هستیشناسانه کمک میکند قانونمندی حاکم بر تاریخ را در صورت وجود کشف کنیم. در فلسفه تاریخ با سه پرسش اساسی غایت تاریخ، محرک تاریخ و منازل حرکت تاریخ مواجه هستیم. با وجود جنجالهای نظری زیادی که بعد از طرح پایان تاریخ فوکویاما مطرح شد و کماکان هم ادامه دارد، تاملی انتقادی از منظر پرسشهای اصلی فلسفه تاریخ صورت نگرفته است. هدف این پژوهش تاملی انتقادی بر پایان تاریخ فوکویاما از منظر فلسفه تاریخ است، به نظر میرسد با بررسی ایده فوکویاما از زاویه پرسشهای سهگانه فوق میتوان بسیاری از عناصر و مولفههای نظریه فوکویاما را که با چینش در کنار هم از جهانشمولی لیبرال دموکراسی دفاع میکنند را مورد چالش جدی قرار داد.