پیمان زنگنه؛ سیدحسین اطهری؛ رضا نصیری حامد؛ روح الله اسلامی
چکیده
بیمعنایی جهان مدرن، واقعیتی هولناک را پیش روی انسان قرار داده که اضطراب و ترس از پوچی به سبب سرشتگی وجودی و هستیشناختی از تبعات آن است. در چنین فضایی هانا آرنت به دنبال برساختن سوژهای آفرینشگر است تا فرآیند معنابخشی را در مناسبات بیناذهنی به خوبی انجام دهد. او به سوژهای موقعیتمند میاندیشد که عملکرد وی در تعامل متقابل با دیگران ...
بیشتر
بیمعنایی جهان مدرن، واقعیتی هولناک را پیش روی انسان قرار داده که اضطراب و ترس از پوچی به سبب سرشتگی وجودی و هستیشناختی از تبعات آن است. در چنین فضایی هانا آرنت به دنبال برساختن سوژهای آفرینشگر است تا فرآیند معنابخشی را در مناسبات بیناذهنی به خوبی انجام دهد. او به سوژهای موقعیتمند میاندیشد که عملکرد وی در تعامل متقابل با دیگران در ساحت سیاسی رخ میدهد. لذا وی اگر معنایی هم برای انسان متصور باشد، جز از مجرای باهمبودگی در قلمرو عمومی ممکن نیست. در این نوشتار برای توضیح پسزمینه تفکر آرنت از روش نیهیلیسم هرمنوتیکی «جانی واتیمو» استفاده شده و از این طریق تلاش شده نشان داده شود که تکوین سوژه در دیدگاه آرنت چگونه از سویی به امکانات بالقوهای در ظرفیتهای نهفته آدمی وابسته است که در عین عطف آنها به اندیشیدن، با ملاحظات اخلاقی و هنجاری به ویژه در پیوند با دیگری مرتبط است و در عین حال، از چارچوبهای خاص و محدودکننده اثباتگرا و محاسبهپذیر نیز فراتر میرود؛ اوج این امر در شرایطی است که وی روند پیش روی سوژه را به سبب ظرفیتهای تفسیری ذهن آدمی درکناکنش با دیگری، موضوعی پیوسته آزاد و گشوده مییابد که نباید ابزاری برای اهداف دیگر شود.
سید علیرضا رضوی زاده؛ بیژن عبدالکریمی؛ علی مرادخانی
چکیده
نیچه در تأملات انتقادی خود درباره فلسفه عقلگرایان و تجربهباوران که درونمایه آن را نتیجه تفکر متافیزیکی و تئولوژیک میداند به ماحصل شیوههای جهانبینی آنها، همچون یأس، ناامیدی و سرخوردگیای اشاره دارد که به نیهیلیسم میانجامد. تفکر تاکنونی غربی از نظرگاه نیچه، مَحمل دشمنی و کینهتوزی با زندگی بوده است. گویی که زندگی خصمِ ...
بیشتر
نیچه در تأملات انتقادی خود درباره فلسفه عقلگرایان و تجربهباوران که درونمایه آن را نتیجه تفکر متافیزیکی و تئولوژیک میداند به ماحصل شیوههای جهانبینی آنها، همچون یأس، ناامیدی و سرخوردگیای اشاره دارد که به نیهیلیسم میانجامد. تفکر تاکنونی غربی از نظرگاه نیچه، مَحمل دشمنی و کینهتوزی با زندگی بوده است. گویی که زندگی خصمِ تفکر است و رستگاری انسان بریدن از زندگی و حیات است. فلسفه آریگوی نیچه به عنوان بدیل تفکر تاکنونی غرب، چهرهای متبسم و خندان دارد که مؤلفهای کلیدی در تفکر اوست. این فلسفه ریشه در تأیید زندگی، علاقه به حیات و زیستجهانی شادان دارد. این شادی از برای چیرگی بر خود و لذت حاصل از اراده معطوف به قدرت و برخورداری از بیشینه انرژی و نیروست که در ابرانسان نیچه ظهور و نمود مییابد. ابرانسان است که با گذشته آشتی میکند، حال را تأیید کرده، آینده را با پل آریگویی میسازد و با عشق به بازگشت جاودانه همه امور، خود، سرنوشت و تقدیر خویش را متحقق میسازد. سلامتی از نظر نیچه در تقابل با بیماری متافیزیکاندیشی، زیستی شادمان است که چهره نهاییاش در انفجار نیروها و فیگور لبخند ظهور مییابد: لبخند به زندگی، زمین و زمان؛ لبخندی دیونوسوسی.
سید علیرضا رضویزاده؛ بیژن عبدالکریمی؛ علی مرادخانی
چکیده
ایده اصلی تفکر نیچه مفهوم ”اراده معطوف به قدرت“ است که به عنوان بدیلی در مقابل تفکر متافیزیکی مطرح میگردد. تفکر نیچه پیامآور تفسیر نوینی از ساحت حیات فردی و اجتماعی انسان در جهان کنونی است. نقد رادیکال نیچه به سنت تفکر متافیزیکیِ تاکنونی این است که این سنت به نیهیلیسم منجر گردیده است. همین نقد در تحلیل آخر زمینههای ظهور معنای ...
بیشتر
ایده اصلی تفکر نیچه مفهوم ”اراده معطوف به قدرت“ است که به عنوان بدیلی در مقابل تفکر متافیزیکی مطرح میگردد. تفکر نیچه پیامآور تفسیر نوینی از ساحت حیات فردی و اجتماعی انسان در جهان کنونی است. نقد رادیکال نیچه به سنت تفکر متافیزیکیِ تاکنونی این است که این سنت به نیهیلیسم منجر گردیده است. همین نقد در تحلیل آخر زمینههای ظهور معنای تازهای از مفاهیم شناخت و حقیقت را فراهم ساخته است. نیچه با بازگشت به سپهر اندیشه یونان باستان و با عنایت به مفهوم صیرورت و شدن، شناخت را کوبیدن مُهر اراده معطوف به قدرت بر واقعیت میداند و به تبع آن حقیقت نه دیگر چون امری ثابت و مطلق که چونان وجهی تولیدی، متکثر و به مثابه افسانهای سودمند از جهت رفع امورات انسانی و با عملکردی تنظیمی تلقی میگردد. اراده معطوف به قدرت در مقام هنرمند با بازگشت به طبیعت، چیرگی بر خود و با قدرت آفرینشگری خویش بر نیهیلیسم فائق آمده، عناصر سازنده حیات و زندگی را قوام میبخشد و به زندگی آری میگوید. حقیقت در چنین معنایی چیزی جز اراده معطوف به قدرت نیست.
روحالله کریمی
دوره 6، شماره 2 ، آبان 1394، ، صفحه 89-113
چکیده
نیچه چنین گفت زرتشت را بزرگترین کتاب خود و آموزۀ بازگشت جاودان را «ژرفترین اندیشۀ» این کتاب میداند. چرا این آموزه دارای چنین اهمیتی در فلسفۀ نیچه است؟ اگرچه میان طرح اولیۀ بازگشت جاودان در دانش شاد تا طرح جدی در زرتشت تفاوتهایی وجود دارد، اما چند مشخصه همواره باقیست. اول آنکه بازگشت جاودان سنجهای برای نیچه جهت بازارزشگذاری ...
بیشتر
نیچه چنین گفت زرتشت را بزرگترین کتاب خود و آموزۀ بازگشت جاودان را «ژرفترین اندیشۀ» این کتاب میداند. چرا این آموزه دارای چنین اهمیتی در فلسفۀ نیچه است؟ اگرچه میان طرح اولیۀ بازگشت جاودان در دانش شاد تا طرح جدی در زرتشت تفاوتهایی وجود دارد، اما چند مشخصه همواره باقیست. اول آنکه بازگشت جاودان سنجهای برای نیچه جهت بازارزشگذاری ارزشها و در مقابل روحیۀ کینهتوزی و آرمان زهد است. دوم اینکه اگرچه نیچه در خواست قدرت، گاهی تلاش میکند تفسیری جهانشناختی از آموزۀ بازگشت جاودان به دست دهد، اما اکثر مفسران بر پیامدهای عملی باور به چنین آموزهای انگشت گذاردهاند؛ هر چند در مورد چیستی این پیامدهای عملی میان ایشان اختلاف نظر وجود دارد. مشکلی که پیش میآید این است که اگر بازگشت جاودان مستلزم این است که به همه چیز از جمله امور نامطلوب نیز آری بگوییم و حتی براساس «عشق به سرنوشت»، عاشق رنج هم باشیم، چگونه آری گفتن به رنج، با آری گفتن به زندگی که نیچه از آن دم میزند سازگار است؟ پاسخ به این پرسش ابعاد جدیدی از اندیشۀ نیچه و آموزۀ بازگشت جاودان را بر ما میگشاید. این آموزه «آفرینندگی»، «گزینش»، «تصمیم»، و «کنشگری» را باعث میشود و در عین حال نیهیلیسم را به اوج خود میرساند و آن را تکمیل میکند که این نیز مطلوب دیگر نیچه است.