اکبر غفوری؛ محمد عابدی؛ محمد تقی شابلاغی
چکیده
دولت به عنوان یکی از مهمترین دغدغههای فیلسوفان سیاسی در طول تاریخ بوده است. بررسی مقایسهای رویکرد مکتب متعالیه (صدرایی) و مکتب فایدهگرایی نسبت به مقوله دولت، هدف اصلی این مقاله است. این پژوهش بر آن است تا تفاوتها و تشابهات دو مکتب متعالیه (صدرایی) و مکتب فایدهگرایی را نسبت به جنبههای مختلف دولت از جمله ضرورت، منشأ، ماهیت و ...
بیشتر
دولت به عنوان یکی از مهمترین دغدغههای فیلسوفان سیاسی در طول تاریخ بوده است. بررسی مقایسهای رویکرد مکتب متعالیه (صدرایی) و مکتب فایدهگرایی نسبت به مقوله دولت، هدف اصلی این مقاله است. این پژوهش بر آن است تا تفاوتها و تشابهات دو مکتب متعالیه (صدرایی) و مکتب فایدهگرایی را نسبت به جنبههای مختلف دولت از جمله ضرورت، منشأ، ماهیت و غایت دولت مورد بررسی و مقایسه قرار دهد. یافتههای پژوهش نشان میدهد که هر یک از این دو مکتب، رویکرد متفاوتی نسبت به مقوله دولت دارند. مکتب متعالیه از نگاه اخلاقگرایانه و دینی به دولت مینگرد یعنی هدف از ایجاد دولت را خیر اعلا، دستیابی به ارزشهای الهی و رستگاری آن جهانی انسان می داند. در حالیکه مکتب فایدهگرایی، دولت را از منظر مادیگرایانه و منفعتطلبانه مورد توجه قرار می دهد. با وجوداین، در رویکرد این دو مکتب نسبت به دولت، تشابهاتی دیده میشود، برای مثال هر دو مکتب دولت را ضرورت اجتنابناپذیر میدانند؛ یا رویکرد مثبتی نسبت به حکومت اکثریت، چنانچه به استبداد کشیده شود، وجود ندارد. این ملاحظات بیانگر آن است که این تحقیق از نوع توصیفی ـ تحلیلی با رویکردی اسنادی – تاریخی است که بر اساس رهیافت مقایسهای انجام شده و روش گردآوری دادهها کتابخانهای است
محسن باقرزاده مشکی باف؛ مصطفی عابدی جیقه
چکیده
به لحاظ مبانی استراتژیک، نظریه دولت در فلسفه سیاسی کانت و فیشته دارای اشتراکات زیادی با یکدیگر هستند. نگارنده معتقد است که ایرادات نظریات سیاسی آنها نیز تا حدود زیادی با یکدیگر هماهنگ است. هر دو فیلسوف مورد ذکر نظریه دولت خود را در فراقِ مبانی آزادی استعلایی، متافیزیکی یا اخلاقی و نظریات حقوقی خویش مینویسند. چرا که دولت براساس ...
بیشتر
به لحاظ مبانی استراتژیک، نظریه دولت در فلسفه سیاسی کانت و فیشته دارای اشتراکات زیادی با یکدیگر هستند. نگارنده معتقد است که ایرادات نظریات سیاسی آنها نیز تا حدود زیادی با یکدیگر هماهنگ است. هر دو فیلسوف مورد ذکر نظریه دولت خود را در فراقِ مبانی آزادی استعلایی، متافیزیکی یا اخلاقی و نظریات حقوقی خویش مینویسند. چرا که دولت براساس فلسفه سیاسی آنها برخلاف حوزههای دیگر اندیشهشان در حوزه تجربه و عینیت اندیشیده و نوشتهشدهاند. در چنین شرایطی هر دو فیلسوف مبانی انتزاعی خود را در محک میدان جاذبهی عینیت یا تجربه قرار میدهند، حال مسئله این است که آیا میتوانند میان نظر و عمل اتحاد را برقرار سازند و اندیشه سیاسیای در طراز معرفتشناسی و اخلاق خویش به نگارش دربیاورند؟ بهعبارتیدیگر آیا میتوانند آزادی استعلایی یا اخلاقی و حقوقی را در ساحت عینیت خارجی یا دولت که قرار است فلسفه سیاسی در آنجا شکل بگیرد، برقرار سازند؟ به نظر میرسد هر دو فیلسوف در ساحت اقتدار خارجی، نهتنها نمیتوانند از نظریه خود آیینی و آزادی انسان استفاده چندانی ببرند بلکه به دلیل نوع انسانشناسی خاصشان بهزور برای تشکیل و دوام دولت پناه میبرند.
سید محمدرضا امیری طهرانی
چکیده
در این مقاله نظریه عدالت را از دیدگاه سید محمدباقر صدر و رابرت نوزیک تحلیل و مقایسه میکنیم. نظریه عدالت از دیدگاه این دو اندیشمند به طور جداگانه در مقاله های متعددی بحث شده است. نوآوری این مقاله مقایسه و تحلیل دیدگاههای این دو تن درباره نظریه عدالت از دریچۀ نگاه به مبنا و مفهوم حق است. مبنای این مقایسه، حضور مقولۀ مشترک «حق» ...
بیشتر
در این مقاله نظریه عدالت را از دیدگاه سید محمدباقر صدر و رابرت نوزیک تحلیل و مقایسه میکنیم. نظریه عدالت از دیدگاه این دو اندیشمند به طور جداگانه در مقاله های متعددی بحث شده است. نوآوری این مقاله مقایسه و تحلیل دیدگاههای این دو تن درباره نظریه عدالت از دریچۀ نگاه به مبنا و مفهوم حق است. مبنای این مقایسه، حضور مقولۀ مشترک «حق» ولی با مفاهیم و مبانی متفاوت در اندیشۀ صدر و نوزیک است. نظریۀ عدالت استحقاقی نوزیک بر مفهوم حق طبیعی جان لاک و مبنای آزادی فردی پایهگذاری شده است. نظریه عدالت صدر بر مفهوم حق استخلاف الهی و آزادی محدود فردی استوار است. در این مقاله در پرتو این مقولۀ مشترک ولی با مفهوم و مبنای مختلف، به تحلیل تفاوت دیدگاه این دو تن به مسائل نظریۀ عدالت هم چون منشأ حقوق فردی، آزادی، فرآیندانگاری، غایتنگری، الگومندی، مالکیت و وظایف دولت می پردازیم. روش پژوهش، تحلیلی و متکی به اسناد و آثار این دو اندیشمند است.
امیدرضا جانباز؛ احمد علیاکبر مسگری
دوره 4، شماره 1 ، اردیبهشت 1392، ، صفحه 23-42
چکیده
امروزه اندیشمندان بسیاری از انسان بهمثابة کنشگر اجتماعی یاد میکنند. این اندیشمندان برآنند که تمامیت و کمال هر فرد انسانی و سرانجام انسانیت به طور کلی نه با اعمال فردی و در تأمل انتزاعی افراد مجزا، بلکه به واسطة مشارکتهای مسؤلانهای تحقق میپذیرد که هر عضو اجتماع در تعامل با جهان و سایر افراد انجام میدهد. در نظر ...
بیشتر
امروزه اندیشمندان بسیاری از انسان بهمثابة کنشگر اجتماعی یاد میکنند. این اندیشمندان برآنند که تمامیت و کمال هر فرد انسانی و سرانجام انسانیت به طور کلی نه با اعمال فردی و در تأمل انتزاعی افراد مجزا، بلکه به واسطة مشارکتهای مسؤلانهای تحقق میپذیرد که هر عضو اجتماع در تعامل با جهان و سایر افراد انجام میدهد. در نظر این اندیشمندان انسان نه سوژة فردی بلکه سوژة اجتماعی است. این مقاله سعی در تبیین مبانی نظری این رویکرد به انسان دارد. به این منظور نحوة بروز و تکون این ایده در یکی از بنیادیترین خاستگاههایش، اندیشة هگل، به تصویر کشیده میشود. در این تصویر هگل ضمن نقد تصور گذشتگان خود از هویت انسانی بهمثابة سوژة فردی، از آن بهمثابة سوژة اجتماعی یاد میکند. نقد و بررسی این تفکر به خصوص میتواند مورد توجه آن دسته از سنن فکری قرار گیرد که بسیار بیش از اشتغال به مسائل اجتماعی به دنبال پیریزی نظامهای اندیشهای هستند که ساختار و محتوای خود را در انزوای ذهن فردی دارا باشد
محمد ابوالفتحی؛ مختار نوری
دوره 3، شماره 2 ، آبان 1391، ، صفحه 1-13
چکیده
جامعهگرایی از مهمترین جریانهای فکری منتقد لیبرالیسم سیاسی حاکم بر دورۀ مدرن در غرب است که تقریباً در اواخر قرن بیستم پا به عرصۀ تفکر سیاسی گذاشته است. جامعهگرایان در نقد لیبرالیسم سیاسی غرب گزارههای متعددی را مطرح کردهاند، که در این میان دو گزارۀ «فردگرایی» و ادعای «بیطرفی دولت در مسائل سیاسی و اجتماعی» ...
بیشتر
جامعهگرایی از مهمترین جریانهای فکری منتقد لیبرالیسم سیاسی حاکم بر دورۀ مدرن در غرب است که تقریباً در اواخر قرن بیستم پا به عرصۀ تفکر سیاسی گذاشته است. جامعهگرایان در نقد لیبرالیسم سیاسی غرب گزارههای متعددی را مطرح کردهاند، که در این میان دو گزارۀ «فردگرایی» و ادعای «بیطرفی دولت در مسائل سیاسی و اجتماعی» مطمح نظر نویسندگان پژوهش حاضر است. از اینرو در این مقاله تلاش میشود تا به گونهای مختصر دیدگاههای انتقادی متفکران جامعهگرا به لیبرالیسم و گزارههای اصلی آن، همچون فردگرایی و ادعای بیطرفی دولت در مسائل سیاسی و اجتماعی، بررسی شود. یافتههای پژوهش حاضر نشان میدهد که جامعهگرایان، بر خلاف فردگرایی لیبرال، فرد را محصور در نوعی ادراک اجتماعی میدانند و همچنین خواستار حدودی از مداخلۀ دولت در امور سیاسی و اجتماعیاند. به هر صورت جامعهگرایی را باید به صورت طیف بررسی کرد که کمترین رسالتی که بر دوش دارد نقد لیبرالیسم است.
علی مرادخانی؛ آویسا شهبازی
دوره 3، شماره 1 ، اردیبهشت 1391، ، صفحه 77-94
چکیده
فهم اندیشة هگل نیازمند بازشناسی مفاهیمی است که وی آنها را صریحاً یا تلویحاً بهکار میبرد. در این میان دانش اقتصاد سیاسی، که هگل شاهد تولد و شکوفایی آن بود، یکی از حوزههایی است که هگل هم از دستاوردهای آن بهره برده است و هم اندیشههای خود را در پرتو دستاوردهای این دانش بسط داده است. این مقاله بر آن است تا نشان دهد که چگونه ...
بیشتر
فهم اندیشة هگل نیازمند بازشناسی مفاهیمی است که وی آنها را صریحاً یا تلویحاً بهکار میبرد. در این میان دانش اقتصاد سیاسی، که هگل شاهد تولد و شکوفایی آن بود، یکی از حوزههایی است که هگل هم از دستاوردهای آن بهره برده است و هم اندیشههای خود را در پرتو دستاوردهای این دانش بسط داده است. این مقاله بر آن است تا نشان دهد که چگونه میتوان مطالعات تاریخی هگل و نیز مفهوم «مکر عقل» را با روشهای علمای علم اقتصاد و عناصر اقتصاد سیاسی چون «دست نامرئی» قیاس کرد یا اینکه چگونه فرض عمل آزاد فرد در اقتصاد سیاسی به عنصری کلیدی در اندیشة هگل با سوبژکتیویته گره میخورد. همچنین میخواهیم نشان دهیم که در اندیشة هگل، وظایف اقتصادی دولت چه قرابتهایی با مبانی اقتصاد سیاسی مییابد و سرانجام، دفاع از بازار آزاد با مبانی اندیشة هگل تا چه اندازه امکانپذیر است.