احمد کریمی
چکیده
اندیشه اخلاقی نیچه که در اراده معطوف به قدرت و رسیدن به ابرمرد متمرکز است هر نوع نظام مبتنی بر ذلت و تحقیر انسان را بی ارزش میشمرد و مسیحیت را به دلیل ترویج اخلاق بردگی، اخلاق ضعیفان میداند که با تاکید بر گناه نخستین و آلودگی ذاتی انسان، روح اراده و قدرت و عزت نفس را در آدمیان میمیراند. این پژوهش، تلاش کرده تا آموزههای اسلامی مورد ...
بیشتر
اندیشه اخلاقی نیچه که در اراده معطوف به قدرت و رسیدن به ابرمرد متمرکز است هر نوع نظام مبتنی بر ذلت و تحقیر انسان را بی ارزش میشمرد و مسیحیت را به دلیل ترویج اخلاق بردگی، اخلاق ضعیفان میداند که با تاکید بر گناه نخستین و آلودگی ذاتی انسان، روح اراده و قدرت و عزت نفس را در آدمیان میمیراند. این پژوهش، تلاش کرده تا آموزههای اسلامی مورد توجه نیچه را بیابد و با روشی پدیدارشناختی چگونگی تلائم دستگاه فکری وی با آن آموزهها را واکاود. از نظر او اسلام، دینی است که شور، اراده، گزینشگری و خود اصیل انسان را به رسمیت میشناسد و فهمی صادقانه از طبیعت انسان، و نگاهی مثبت و واقعگرایانه به دنیا دارد که در تلائم با فلسفه وی و خصوصا انگاره اراده معطوف به قدرت است. همچنین نظریه تفسیری منظرگرایانهاش به فهم پلورالیستی از ادیان کمک کرده و سازواری پارهای آموزههای اسلامی با قطعاتی از دستگاه فلسفی وی، نگره مثبتی از اسلام را برای او فراهم آورده است. توجه به ساحت دل و احساس در حکمت عرفانی اسلام نیز سازگار با مبانیاش در نقد عقل مدرن بوده است.
سید علیرضا رضوی زاده؛ بیژن عبدالکریمی؛ علی مرادخانی
چکیده
نیچه در تأملات انتقادی خود درباره فلسفه عقلگرایان و تجربهباوران که درونمایه آن را نتیجه تفکر متافیزیکی و تئولوژیک میداند به ماحصل شیوههای جهانبینی آنها، همچون یأس، ناامیدی و سرخوردگیای اشاره دارد که به نیهیلیسم میانجامد. تفکر تاکنونی غربی از نظرگاه نیچه، مَحمل دشمنی و کینهتوزی با زندگی بوده است. گویی که زندگی خصمِ ...
بیشتر
نیچه در تأملات انتقادی خود درباره فلسفه عقلگرایان و تجربهباوران که درونمایه آن را نتیجه تفکر متافیزیکی و تئولوژیک میداند به ماحصل شیوههای جهانبینی آنها، همچون یأس، ناامیدی و سرخوردگیای اشاره دارد که به نیهیلیسم میانجامد. تفکر تاکنونی غربی از نظرگاه نیچه، مَحمل دشمنی و کینهتوزی با زندگی بوده است. گویی که زندگی خصمِ تفکر است و رستگاری انسان بریدن از زندگی و حیات است. فلسفه آریگوی نیچه به عنوان بدیل تفکر تاکنونی غرب، چهرهای متبسم و خندان دارد که مؤلفهای کلیدی در تفکر اوست. این فلسفه ریشه در تأیید زندگی، علاقه به حیات و زیستجهانی شادان دارد. این شادی از برای چیرگی بر خود و لذت حاصل از اراده معطوف به قدرت و برخورداری از بیشینه انرژی و نیروست که در ابرانسان نیچه ظهور و نمود مییابد. ابرانسان است که با گذشته آشتی میکند، حال را تأیید کرده، آینده را با پل آریگویی میسازد و با عشق به بازگشت جاودانه همه امور، خود، سرنوشت و تقدیر خویش را متحقق میسازد. سلامتی از نظر نیچه در تقابل با بیماری متافیزیکاندیشی، زیستی شادمان است که چهره نهاییاش در انفجار نیروها و فیگور لبخند ظهور مییابد: لبخند به زندگی، زمین و زمان؛ لبخندی دیونوسوسی.
سید علیرضا رضویزاده؛ بیژن عبدالکریمی؛ علی مرادخانی
چکیده
ایده اصلی تفکر نیچه مفهوم ”اراده معطوف به قدرت“ است که به عنوان بدیلی در مقابل تفکر متافیزیکی مطرح میگردد. تفکر نیچه پیامآور تفسیر نوینی از ساحت حیات فردی و اجتماعی انسان در جهان کنونی است. نقد رادیکال نیچه به سنت تفکر متافیزیکیِ تاکنونی این است که این سنت به نیهیلیسم منجر گردیده است. همین نقد در تحلیل آخر زمینههای ظهور معنای ...
بیشتر
ایده اصلی تفکر نیچه مفهوم ”اراده معطوف به قدرت“ است که به عنوان بدیلی در مقابل تفکر متافیزیکی مطرح میگردد. تفکر نیچه پیامآور تفسیر نوینی از ساحت حیات فردی و اجتماعی انسان در جهان کنونی است. نقد رادیکال نیچه به سنت تفکر متافیزیکیِ تاکنونی این است که این سنت به نیهیلیسم منجر گردیده است. همین نقد در تحلیل آخر زمینههای ظهور معنای تازهای از مفاهیم شناخت و حقیقت را فراهم ساخته است. نیچه با بازگشت به سپهر اندیشه یونان باستان و با عنایت به مفهوم صیرورت و شدن، شناخت را کوبیدن مُهر اراده معطوف به قدرت بر واقعیت میداند و به تبع آن حقیقت نه دیگر چون امری ثابت و مطلق که چونان وجهی تولیدی، متکثر و به مثابه افسانهای سودمند از جهت رفع امورات انسانی و با عملکردی تنظیمی تلقی میگردد. اراده معطوف به قدرت در مقام هنرمند با بازگشت به طبیعت، چیرگی بر خود و با قدرت آفرینشگری خویش بر نیهیلیسم فائق آمده، عناصر سازنده حیات و زندگی را قوام میبخشد و به زندگی آری میگوید. حقیقت در چنین معنایی چیزی جز اراده معطوف به قدرت نیست.