محسن باقرزاده مشکی باف
چکیده
فیشته در صدد تکوین نظام آموزه دانش خویش از دو عنصر نظری یعنی معنای خودآیینی در اندیشه کانت و همچنین عنصر عملی یعنی انقلاب فرانسه سود میجوید. در این راستا با تکمیل خودآیینی کانتی( با استفاده از تجربه انقلاب فرانسه) آن را توانا به نفود به حوزه ضرورت و جوهر خارجی میکند و از این طریق آزادی را به قدرتی فراتر از تصور کانت تبدیل میکند. ...
بیشتر
فیشته در صدد تکوین نظام آموزه دانش خویش از دو عنصر نظری یعنی معنای خودآیینی در اندیشه کانت و همچنین عنصر عملی یعنی انقلاب فرانسه سود میجوید. در این راستا با تکمیل خودآیینی کانتی( با استفاده از تجربه انقلاب فرانسه) آن را توانا به نفود به حوزه ضرورت و جوهر خارجی میکند و از این طریق آزادی را به قدرتی فراتر از تصور کانت تبدیل میکند. در این راستا او با طرح دو نظریه کنش و شهود عقلانی، دوگسست بیسابقه با فلسفه کانت در دو ساحت تغییر نظریه نحوه شکلگیری تجربه و جابجایی خودآگاهی به جای آگاهی انجام میدهد. فیشته با این دو تغییر معنای جدیدی از ایدهآلیسم، واقعیت و سوبژکتیویته خلق میکند. این عناصر جدید در فلسفه فیشته نه تنها با ساخت دیالکتیکی میان انقلاب فرانسه و خودآیینی کانتی شکل میگیرد بلکه راه را برای نظریه آزادی و چگونگی بسط آن در انقلاب فرانسه را نیز کشف میکند. با این رویداد فیشته آموزه دانش خویش را از دوسر سقوط مواجه خودآیینی با ضرورت و انقلاب با ترور رها میسازد.