آیزایا برلین فیلسوف و مورخ اندیشهها از سرشناسترین و برجستهترین لیبرالهای دوران معاصر است که تقریر او از دو مفهوم آزادی سررشتۀ بحثهای سیاسی و اجتماعی و اخلاقی مرتبط با آزادی است. مفهوم آزادی از کلیدیترین آرای او و بهنوعی مرکز ثقل اندیشههای اوست. به نظر او، آنچه در انسان اهمیت ویژه دارد و حتی انسانیت انسان در گرو آن است ...
بیشتر
آیزایا برلین فیلسوف و مورخ اندیشهها از سرشناسترین و برجستهترین لیبرالهای دوران معاصر است که تقریر او از دو مفهوم آزادی سررشتۀ بحثهای سیاسی و اجتماعی و اخلاقی مرتبط با آزادی است. مفهوم آزادی از کلیدیترین آرای او و بهنوعی مرکز ثقل اندیشههای اوست. به نظر او، آنچه در انسان اهمیت ویژه دارد و حتی انسانیت انسان در گرو آن است قدرت انتخاب و گزینشگری اوست و آزادی از این جهت اهمیت ویژه مییابد که میدانی برای انتخاب انسانها فراهم میآورد. در تمام جنبههای اندیشۀ برلین از جمله پلورالیسم ارزشی، رد جبرگرایی تاریخی، رد آرمانشهرگرایی و دفاع از دموکراسی (البته دموکراسیای که جنبههای منفی آن به دست نیروهای روشنفکر و نقاد محدود و کنترل میشود) رد پای آزادیمحوری و دغدغۀ دفاع از آن قابل درک و محسوس است. در این مقاله، ابتدا سعی میشود مفهوم آزادی مثبت و منفی از نگاه برلین تبیین شود و سپس جنبههای مختلف آن با نگاه نقادانه مورد بررسی قرار گیرد.
پوزیتیویسم منطقی یکی از مکاتب فکری تأثیرگذار در اندیشههای مغربزمین در قرن بیستم بوده است و عقیده بر این است که ریشه در تجربهگرایی سنتی دارد، اما در سالهای اخیر دربارة آرای پوزیتیویستها آثاری منتشر شده که حاکی از این واقعیت است که پوزیتیویسم منطقی با تجربهگرایی سنتی بسی متفاوت است.
تحقیق حاضر به معرفی و بررسی یکی ...
بیشتر
پوزیتیویسم منطقی یکی از مکاتب فکری تأثیرگذار در اندیشههای مغربزمین در قرن بیستم بوده است و عقیده بر این است که ریشه در تجربهگرایی سنتی دارد، اما در سالهای اخیر دربارة آرای پوزیتیویستها آثاری منتشر شده که حاکی از این واقعیت است که پوزیتیویسم منطقی با تجربهگرایی سنتی بسی متفاوت است.
تحقیق حاضر به معرفی و بررسی یکی از تفاسیر جدید دربارة پوزیتیویسم منطقی میپردازد. کتاب بازنگری در پوزیتیویسم منطقی اثر مایکل فریدمن، اثری است که نویسنده در آن به معرفی و ارائة تفسیر جدیدی از پوزیتیویسم منطقی میپردازد.
پوزیتیویسم منطقی طبق نظر فریدمن، بهجای قبول قرائتی تجربی از علم، ضرورت اصول پیشینی غیر تجربی را میپذیرد و آنها را «اصول نسبیشدة پیشینی» مینامد. او معتقد است برخی از پوزیتیویستهای منطقی شیوة خاص خود را برای بیان اصول و مبانی خود داشتهاند که بسی متفاوت با تجربهگرایی سنتی بوده است.