مهدی خبازی کناری؛ صفا سبطی
دوره 7، شماره 2 ، آبان 1395، ، صفحه 1-21
چکیده
مفهوم دیگری در فلسفه لویناس به مفاهیم دیگر او هویت می بخشد. وی با نقدی معرفت شناختی - هستی شناختی، تمامیت سوژه و کلیت دیگری را به پرسش می گیرد. به زعم لویناس دیگری امکان نفی تمامیت سوژه و امکان تعالی سوژه در فراروی از هویت ایستای خود است. این مقاله بر آن است تا نشان دهد نسبت سوژه با دیگری نسبتی معرفت شناختی - هستی شناختی نبوده بلکه از بنیان، ...
بیشتر
مفهوم دیگری در فلسفه لویناس به مفاهیم دیگر او هویت می بخشد. وی با نقدی معرفت شناختی - هستی شناختی، تمامیت سوژه و کلیت دیگری را به پرسش می گیرد. به زعم لویناس دیگری امکان نفی تمامیت سوژه و امکان تعالی سوژه در فراروی از هویت ایستای خود است. این مقاله بر آن است تا نشان دهد نسبت سوژه با دیگری نسبتی معرفت شناختی - هستی شناختی نبوده بلکه از بنیان، نسبتی اخلاقی است. سوژه در مجاورت دیگری شکل می گیرد. مهمترین ساحتی که هستی دیگری با هستی دیگری مجاور می شود، لحظه ی نیستی و مرگ اوست. این امر به رابطه اخلاقی بنیادینی منجر می شود که در آن مسئولیت در برابر مرگ دیگری بنیاد و مهمترین وجه مسیر تحقق هستی ما ست. به زعم ما فهم هستی چنان که هایدگربر آن پافشاری می کند هستن به سوی مرگ خود، از طریق رابطه ی اصیل دازاین با مرگ خود نیست، بلکه مرگ دیگری، نقطه ی عزیمت ویران کننده ی دریافتن نیستی گره خورده با هستی است. هستی در هستن برای دیگری و سوبژکتیویته در کنش های ارتباطی انسان با دیگری و متعاقب آن با مراقبت از دیگری در برابر مرگ متحقق می شود.
علی مرادخانی؛ آویسا شهبازی
دوره 3، شماره 1 ، اردیبهشت 1391، ، صفحه 77-94
چکیده
فهم اندیشة هگل نیازمند بازشناسی مفاهیمی است که وی آنها را صریحاً یا تلویحاً بهکار میبرد. در این میان دانش اقتصاد سیاسی، که هگل شاهد تولد و شکوفایی آن بود، یکی از حوزههایی است که هگل هم از دستاوردهای آن بهره برده است و هم اندیشههای خود را در پرتو دستاوردهای این دانش بسط داده است. این مقاله بر آن است تا نشان دهد که چگونه ...
بیشتر
فهم اندیشة هگل نیازمند بازشناسی مفاهیمی است که وی آنها را صریحاً یا تلویحاً بهکار میبرد. در این میان دانش اقتصاد سیاسی، که هگل شاهد تولد و شکوفایی آن بود، یکی از حوزههایی است که هگل هم از دستاوردهای آن بهره برده است و هم اندیشههای خود را در پرتو دستاوردهای این دانش بسط داده است. این مقاله بر آن است تا نشان دهد که چگونه میتوان مطالعات تاریخی هگل و نیز مفهوم «مکر عقل» را با روشهای علمای علم اقتصاد و عناصر اقتصاد سیاسی چون «دست نامرئی» قیاس کرد یا اینکه چگونه فرض عمل آزاد فرد در اقتصاد سیاسی به عنصری کلیدی در اندیشة هگل با سوبژکتیویته گره میخورد. همچنین میخواهیم نشان دهیم که در اندیشة هگل، وظایف اقتصادی دولت چه قرابتهایی با مبانی اقتصاد سیاسی مییابد و سرانجام، دفاع از بازار آزاد با مبانی اندیشة هگل تا چه اندازه امکانپذیر است.