محسن آسترکی؛ مالک حسینی؛ پرویز ضیاءشهابی
چکیده
همکلامی با متفکران پیشازسقراطی و تأمل در اقوال به جایمانده از ایشان تأثیر فراوانی بر اندیشهی هایدگر گذاشته است. هایدگر در بحث از حقیقت زبان به تجربهی یونانیان از لوگوس بمنزلهی ذات زبان، نظر دارد. لوگوس که مقام جمعِ نسب و روابط است، همچون فعلی است که سبب ظهور هر آنچه هست میگردد. در کلام متفکران یونانی ظهور موجودات بر آمده از ...
بیشتر
همکلامی با متفکران پیشازسقراطی و تأمل در اقوال به جایمانده از ایشان تأثیر فراوانی بر اندیشهی هایدگر گذاشته است. هایدگر در بحث از حقیقت زبان به تجربهی یونانیان از لوگوس بمنزلهی ذات زبان، نظر دارد. لوگوس که مقام جمعِ نسب و روابط است، همچون فعلی است که سبب ظهور هر آنچه هست میگردد. در کلام متفکران یونانی ظهور موجودات بر آمده از لوگوس است و اندیشیدن نیز گوشسپردن به کلام آن. در ابتدای این مقاله نسبت میان هایدگر و پیشاز سقراطیان و دلیل اهمیت ایشان به اجمال بررسی و سپس حقیقت زبان در اندیشهی هایدگر متأخر با نظر به مفهوم لوگوس شرح داده میشود.تاثیرپذیری هایدگر از متفکران پیش از سقراطی در موضوع زبان، در دو سطح قابل تحلیل است؛ مرحله اول توجه به لوگوس در اندیشه آنان و مرتبه بعد نسبت میان لوگوس با وجود که البته مرتبه دوم در ضون مرحله اول مستتر بوده و از آن حاصل آمده است.
بیژن عبدالکریمی؛ افضل السادات حسینی؛ سید مهدی سجادی؛ تحسیم الیاسی
چکیده
زبان به واسطۀ ماهیت دو رگهاش از وجوه وجودی و مفهومی فارغ نیست. با اندیشههای سقراط رگۀ مفهومی زبان کانون توجه قرارگرفت و رگۀ وجودی آن مغفول ماند. از نظر هایدگر و نیچه با غفلت از رابطۀ فوزیس و لوگوس، و فراموشکردن نقش زبان در به ظهورآوردن وجود و ناتوانی آن در همراه شدن با صیرورت هستی، ذاتِ خودپوشانندۀ رگۀ وجودی به محاق رفت؛ و ...
بیشتر
زبان به واسطۀ ماهیت دو رگهاش از وجوه وجودی و مفهومی فارغ نیست. با اندیشههای سقراط رگۀ مفهومی زبان کانون توجه قرارگرفت و رگۀ وجودی آن مغفول ماند. از نظر هایدگر و نیچه با غفلت از رابطۀ فوزیس و لوگوس، و فراموشکردن نقش زبان در به ظهورآوردن وجود و ناتوانی آن در همراه شدن با صیرورت هستی، ذاتِ خودپوشانندۀ رگۀ وجودی به محاق رفت؛ و با فروکاستِ هستیشناسی به معرفتشناسی توسط کانت بستر لازم برای سیطرۀ زبان مفهومی فراهم آمد. این روند با تحویل ریاضیات به حساب و کارهای افرادی چون فرگه و برنتانو سرعت گرفت و با کارهای راسل، وایتهد و ویتگنشتاینِ ِنخست در شکلدادن به زبان صوری که برای هر نام تنها و تنها یک نامیده داشته باشد وارد مرحلۀ تازهای شد تا بشر را دچار چنان فقری کند که گشتل را چون تقدیری محتوم بپذیرد. در این عصر عسرت، نیچه و هایدگر راهی میگشایند. آنها با اهتمام به زبان وجودی و احیای تفکر انتولوژیک در مقابل تقدیری که زبان مفهومی و تفکر انتیک برای انسان و جهان مقدر کرده است امکانی فراهم میسازند تا گونهای دیگر از انسان و شکلی دیگر از عالم، به روشنگاه ظهور بیایند.
الناز تقیزاده؛ احمدعلی حیدری
دوره 5، شماره 2 ، آبان 1393، ، صفحه 37-53
چکیده
مقاله درصدد آشکار کردن معنای عدم از منظر هیدگر است. هیدگر در مابعدالطبیعه چیست؟ پرسش از عدم را مرکز اصلی بحث خود قرار داده و درصدد پاسخگویی به آن برآمده است. از نظر هیدگر، درک معنای عدم به مثابۀ نفی کامل کلیت موجودات نه از نظر شناختشناسی، بلکه در معنایی اگزیستانسیال و از رهگذر تجربۀ عدم از طریق حال بنیادین ترسآگاهی امکانپذیر ...
بیشتر
مقاله درصدد آشکار کردن معنای عدم از منظر هیدگر است. هیدگر در مابعدالطبیعه چیست؟ پرسش از عدم را مرکز اصلی بحث خود قرار داده و درصدد پاسخگویی به آن برآمده است. از نظر هیدگر، درک معنای عدم به مثابۀ نفی کامل کلیت موجودات نه از نظر شناختشناسی، بلکه در معنایی اگزیستانسیال و از رهگذر تجربۀ عدم از طریق حال بنیادین ترسآگاهی امکانپذیر است. هیدگر با طرح تجربۀ عدم به مثابۀ نفی کامل کلیت موجودات خواهان استعلا و آزادی دازاین است؛ از طریق رهایی از پریشانی در میان موجوداتی که دازاین را احاطه کرده و مانع آزادی بنیادین اویند. مقاله نشان میدهد که هیدگر چگونه، با پرسش معنادار از وجود یا عدم، افقی را به روی ما میگشاید که با نظر به آن میتوانیم با نگاهی نو به هستی خود، موجودات و به طور کلی زندگی بنگریم.
ناژین صفویمقدم
دوره 2، شماره 1 ، اردیبهشت 1390، ، صفحه 39-54
چکیده
اگزیستانسیالیسم یکی از مکاتب فلسفی است که بخش بزرگی از فلسفة معاصر را دربر میگیرد. فیلسوفان اگزیستانسیالیست بر هستی انسان همچون گونهای متمایز از هستی دیگر هستندگان تأمل میکنند و با دقت به این تمایز، هستی انسان را «وجود» یا existence مینامند. آنها درصدد نشاندادن تفاوت میان وجود یا بودنِ انسان در این دنیا با سایر ...
بیشتر
اگزیستانسیالیسم یکی از مکاتب فلسفی است که بخش بزرگی از فلسفة معاصر را دربر میگیرد. فیلسوفان اگزیستانسیالیست بر هستی انسان همچون گونهای متمایز از هستی دیگر هستندگان تأمل میکنند و با دقت به این تمایز، هستی انسان را «وجود» یا existence مینامند. آنها درصدد نشاندادن تفاوت میان وجود یا بودنِ انسان در این دنیا با سایر اشکال هستیاند. در نتیجه، به تحقیق در شیوه و شکلِبودنِ انسان در دنیا و بررسی مباحث وجودی و حالات او ناچارند. ضمن اینکه این رهیافت بسیار مورد توجه اندیشمندان آن عصر و پس از آن قرار گرفت، میتوان سورن کییرکگارد را با تأملات اساساً دینی، در برابر فلسفۀ منطقی و اصول عقلانی هگل، آغازگر اگزیستانسیالیسم خواند و از گابریل مارسل، کارل یاسپرس، مارتین هایدگر، و ژان پل سارتر در مقام نمایندگان اصلی این مکتب نام برد. شایان توجه است که فیلسوفان اگزیستانس از نظامسازی و ارائۀ فلسفۀ سیستماتیک پرهیز کردند و با وجود تنوع افکار فلسفی در این حوزة وسیع، که بعضاً باعث کجفهمیهایی شده، شیوۀ فلسفهورزی مشترک و آغاز و تأکید آنها بر انسان به جای طبیعت، آنها را ذیل عنوان اگزیستانسیالیست گرد میآورد.