@article { author = {Ghaderi, Zakaria}, title = {The Criticism of Philosophical Discourse of Modernity: Subject, Truth and Power in Michel Foucault’s Thought}, journal = {Occidental Studies}, volume = {2}, number = {2}, pages = {127-179}, year = {2011}, publisher = {IHCS}, issn = {2383-0581}, eissn = {059X -2383}, doi = {}, abstract = {Abstract: the basis of dualism in western philosophy, that flourished in modernity, was built upon the opposition between reason/intuition, heaven/earth, spirit/body, pleasure/morality. Foucault extends the criticism of this dualism to its final station in favor of intuition/earth. This paper will consider Foucault’s thought, his separation from philosophical/political discourse of modernity. Modernity started with humanism, but Foucault regarded the transition to modernity not as a transition to freedom and liberty, but as a transition from an observable domination to an unobservable one and takes all truth claims and general principles special formulation of hegemonic relations and power technologies.}, keywords = {Modernity,post modernity,subject,dualism,Genealogy}, title_fa = {نقد گفتمان فلسفی مدرنیته: سوژه، حقیقت، و قدرت در اندیشة میشل فوکو}, abstract_fa = {بنیاد دوئالیسم فلسفة غرب، که در مدرنیته به تجلی نهایی خویش رسید مبتنی‌بر تضاد عقل/ غریزه، آسمان/ زمین، روح/ تن، و لذت/ اخلاق بود. فوکو نقد این دوئالیسم را که با نیچه، هایدگر، مارکس، و فروید آغاز شده بود به سرمنزل نهایی خویش، به نفع غریزه/ زمین، رساند. این مقاله به بررسی اندیشه‌های میشل فوکو، گسست وی از گفتمان فلسفی/ سیاسی مدرنیته، و تداوم‌های وی بر آن‌ها می‌پردازد. مدرنیته با اومانیسم، ادعای نفی هرگونه سلطه (چه متافیزیکی و چه سیاسی)، زایش یافته است و با فلسفة اصحاب روشن‌گری فرانسه، فلسفة تجربی‌اندیشی انگلیسی، و فلسفة ایدئالیسم آلمان، ادعای حاکمیت عقل، خود را به‌طور کامل نمایان ساخت. مدرنیته با نقد و نفی سلطة اصول کلی متافیزیکی/ دینی و سیاسی/ نظامی بر زیست غریزی فرد، مدعی دورة جدیدی در تاریخ آزادی بشر با حاکمیت عقل/ سوژه بود، اما مدرنیته خود اصول کلی دیگری مانند ناسیونالیسم، حق حاکمیت، کمونیسم، ماتریالیسم تاریخی، اصول اخلاقی، انسان‌گرایی، ابرمرد، علم، و دانش انسانی را بر ذهنیت شخصی و زیست غریزی افراد حاکم کرد. فوکو در دفاع از رهایی ذهنیت شخصی و زیست غریزی افراد، در تداوم مدرنیته و آرمان‌های آن باقی می‌ماند، اما با نقد اصول کلی مدرنیته مانند حاکمیت سوژه/ عقل، اخلاق کلی، و علم گسسته از مدرنیته تعریف می‌شود. فوکو گذار به مدرنیته را نه گذار از ظلمت و سلطه به آزادی و رهایی بلکه گذار از یک دورة سلطة مرئی، به سلطة نامرئی‌تر می‌داند و هرگونه حقیقت و اصول کلی (عقل، علم، ماتریالیسم تاریخی، انسان‌گرایی، و ...) را صورت‌بندی خاصی از روابط سلطه و تکنولوژی قدرت می‌دانست.}, keywords_fa = {فلسفة غرب,مدرنیته,پست‌مدرنیته,سوژه,دوئالیسم,دیرینه‌شناسی,تبارشناسی,تکنولوژی قدرت,گسست و تداوم,اصول کلی,زیست غریزی}, url = {https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_523.html}, eprint = {https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_523_4968afb390d6998412274f9552eb5ea1.pdf} }