%0 Journal Article %T نقد مکتب فرانکفورت بر روشنگری، و ارزیابی آن از منظرِ ریچارد رورتی %J غرب شناسی بنیادی %I پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی %Z 2383-0581 %A نوری, مرتضی %D 2016 %\ 10/22/2016 %V 7 %N 2 %P 123-143 %! نقد مکتب فرانکفورت بر روشنگری، و ارزیابی آن از منظرِ ریچارد رورتی %K روشنگری %K نظریۀ انتقادی %K عقل ابزاری %K اندیشۀ رهایی‌بخش %K پراگماتیسم %R %X مکتب فرانکفورت یا نظریه‌ی انتقادی یکی از جبهه‌های اصلی جنبش ضدروشنگری معاصر را تشکیل می‌دهد. هورکهایمر و آدورنو، دو نظریه‌پرداز مهم این مکتب، نشان می‌دهند که روشنگری در فرآیندی دیالکتیکی تیشه به ریشه‌ی خود می‌زند و بنیان ارزش‌های خود را سست می‌کند. از نظر ایشان، غلبه‌ی عقل ابزاری، که محصول گسترش دیالکتیکی روشنگری بوده است، هرگونه مبنای عینی برای تعهد به آرمان‌هایی چون آزادی، برابری، و حقوق بشر را زائل کرده است. ایشان روی آوردن روشنگری و فرزند خلف آن، یعنی لیبرالیسم، به فلسفه‌ی پراگماتیستی را نشان از ورشکستگی فکری روشنگری می‌دانند. در این مقاله می‌کوشم پس از شرح انتقادهای ایشان، از منظر یکی از مدافعان معاصر روشنگری، ریچارد رورتی، آن انتقادها را پاسخ دهم. رورتی روی گردادن لیبرالیسم از عقل‌باوری و روی آوردن آن به تاریخ‌گرایی و پراگماتیسم را نشان از به بلوغ رسیدن روشنگری در یک فرآیند خودشکنی و خودسازی می‌داند. در ادامه می‌کوشم بر مبنای دیدگاه پراگماتیستی او نشان دهم که لیبرالیسم پراگماتیک معاصر از اتهام وادادگی در برابر وضع موجود مبرا است و توانسته است با نقد وضع موجود بر اساس اهداف و آرمان‌هایی که بیش از همه با هویت‌ها و سنت‌های ریشه‌دار ما گره خورده‌اند، موضعی انتقادی در برابر کاستی‌های آن بگیرد و راهنمایی برای تحقق وضع آرمانی در وضع موجود فراهم کند. اما تفسیر پراگماتیستی خود رورتی از لیبرالیسم نیز با نقطه‌ضعف‌هایی روبه‌روست که می‌کوشم در پایان مقاله به طور گذرا  به آن‌ها اشاره کنم. %U https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_2454_b2582a053e62d1f73e0090be361f2860.pdf