پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
غرب شناسی بنیادی
2383-0581
059X -2383
11
2
2021
02
19
آموزه دانش فیشته، به مثابه بسط فلسفه اخلاق کانت و انقلاب فرانسه
1
20
FA
محسن
باقرزاده مشکی باف
دکترای فلسفه دانشگاه تبریز
mohsenf1958@gmail.com
10.30465/os.2021.37207.1745
فیشته در صدد تکوین نظام آموزه دانش خویش از دو عنصر نظری یعنی معنای خودآیینی در اندیشه کانت و همچنین عنصر عملی یعنی انقلاب فرانسه سود میجوید. در این راستا با تکمیل خودآیینی کانتی( با استفاده از تجربه انقلاب فرانسه) آن را توانا به نفود به حوزه ضرورت و جوهر خارجی میکند و از این طریق آزادی را به قدرتی فراتر از تصور کانت تبدیل میکند. در این راستا او با طرح دو نظریه کنش و شهود عقلانی، دوگسست بیسابقه با فلسفه کانت در دو ساحت تغییر نظریه نحوه شکلگیری تجربه و جابجایی خودآگاهی به جای آگاهی انجام میدهد. فیشته با این دو تغییر معنای جدیدی از ایدهآلیسم، واقعیت و سوبژکتیویته خلق میکند. این عناصر جدید در فلسفه فیشته نه تنها با ساخت دیالکتیکی میان انقلاب فرانسه و خودآیینی کانتی شکل میگیرد بلکه راه را برای نظریه آزادی و چگونگی بسط آن در انقلاب فرانسه را نیز کشف میکند. با این رویداد فیشته آموزه دانش خویش را از دوسر سقوط مواجه خودآیینی با ضرورت و انقلاب با ترور رها میسازد.
آموزه دانش,فیشته,خودآیینی,انقلاب فرانسه
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_6760.html
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_6760_d0f3299f32789e369597a12f74f7ceca.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
غرب شناسی بنیادی
2383-0581
059X -2383
11
2
2021
03
10
تحلیل خودفهمی در دیدگاه هستیشناسانهی هیدگر و رویکرد معناشناسانهی ریکور
21
40
FA
سیده اکرم
برکاتی
دکتری، رشته فلسفه، دانشگاه اصفهان
fbarakati2017@yahoo.com
یوسف
شاقول
دانشیار گروه فلسفه غرب دانشگاه اصفهان
y.shaghool@ltr.ui.ac.ir
محمدجواد
صافیان
دانشیار گروه فلسفه غرب دانشگاه اصفهان
mjsafian@ltr.ui.ac.ir
10.30465/os.2021.29846.1631
فهم خویشتن در حوزههای مختلف تفکر همواره بسیار مهم و از جهات گوناگون مورد بحث بوده است. برخی از اندیشمندان، فهم ما از خود را شهودی و یا بیواسطه میدانند و برخی نحوهی فهم ما از خود را امری تأملی و تفسیری تلقی میکنند. در تاریخ تفکر فلسفهی غرب، بهویژه در حوزهی هرمنوتیک و پدیدارشناسی، میتوان هیدگر و ریکور را به تعبیری نمایندهی ایندو رویکرد متفاوت دانست. از این منظر، دیدگاه هیدگر را هستیشناسانه و رویکرد ریکور را معناشناسانه نامیدیم. در این نوشتار تلاش خواهد شد ضمن تبیین دیدگاه هستیشناسانهی هیدگر و رویکرد معناشناسانهی ریکور در مسألهی خودفهمی، امکان برقراری پیوند میان این دو دیدگاه متفاوت مورد بررسی قرار گیرد. برای آشکار کردن امکان این پیوند، بر دو وجه متمرکز خواهیم شد؛ نشان خواهیم داد که: 1- خودفهمی در اندیشهی هیدگر و ریکور در افقهای مشترک "زمان"، "زبان" و "دیگری"، گرچه از دو منظر متفاوتِ هستیشناختی و معرفتشناختی، محقق میشود و 2-میتوان برای این سه افق، در مفهومی که ریکور از آنها ارائه میدهد، بنیانی هستیشناختی در ساختار دازاین قائل شد. به نظر میرسد میتوان این مبنای هستیشناختی را به عنوان "سرآغاز" راهِ طولانی معرفتشناسی ریکور مورد ملاحظه قرار داد. بهاینترتیب میتوان بهنحوی مبنایی میان ایندو رویکرد، پیوند برقرار کرد.
هیدگر,ریکور,خودفهمی,هستیشناسی,معناشناسی
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_6355.html
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_6355_bd47282fce81512c0c7cb786389b98e5.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
غرب شناسی بنیادی
2383-0581
059X -2383
11
2
2021
07
21
میان رشتگی در غربشناسی؛ ماهیت و گونه ها
41
64
FA
قاسم
درزی
استادیار، پژوهشکده مطالعات میانرشتهای قرآن، دانشگاه شهید بهشتی
gh_darzi@sbu.ac.ir
10.30465/os.2021.36745.1726
غرب شناسی دانشی است که به شناخت داشته­های مغرب زمین می­پردازد. در این دانش، «غرب» به مثابه «دیگری» سوژه شناسایی قرار می­گیرد تا پس از این شناخت بتوان بهتر از گذشته تعاملات و ارتباطات را تنظیم نمود. شناختِ دیگری، با توجه به ذووجوه بودنِ انسان و هستی، نیازمند اتخاذ رویکردی میان­رشته­ای/فرارشته­ای است. بدون «تلفیق» و صرفا کنار هم قرار دادن دانش­های گوناگون، آنهم به شکلی مکانیکی، رویکرد میان­رشته­ای/فرارشته­ای تحقق نخواهد یافت. با وجود ماهیتِ میان­رشته­ای غرب­شناسی تحقیقاتی که تاکنون صورت پذیرفته است لزوماً اینگونه نبوده­اند و بنابر نوع پژوهش، برچسب­هایی چون: نا/ چند/ فرا/ زیر رشته­ای به آنها اطلاق می­شود. گونه­های میان­رشته­ای پیرامون «غرب­شناسی» را در دو قالب اساسی می­توان دسته­بندی کرد: میان­رشتگی انتقادی/ نظری. انتقادی، اولین گونه از میان­رشتگی است که مرتبط با «غرب­شناسی» شکل گرفته­ است. این مطالعات «متن­محور» بوده و نگاه و رویکرد تاریخی بر آنها غلبه دارد. سوگیری قابل توجّهی در این گونه مشاهده می­شود. میان­رشتگی نظری اخیرترین گونه محسوب می­شود که به بررسی دنیای واقعی و جوامع زنده کنونی می­پردازد. مطالعات نمونه­محور و مبتنی بر مفهوم­سازی دیالکتیک و هم­چنین گردهمایی­ها با رویکرد میان­رشته­ای مهمترین دسته از این مطالعات محسوب می­شوند. این نوع را به­عنوان متکامل­ترین دسته­از از پژوهش­های میان­رشته­ای پیرامون غرب­شناسی می­توان به حساب آورد.
مطالعات ناحیهای,غربشناسی,شرقشناسی,میانرشتهای,فرارشتهای,نارشتهای,مطالعات انتقادی,گونهشناسی
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_6650.html
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_6650_300b8d2cf035c7f66eb0038e944abcc9.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
غرب شناسی بنیادی
2383-0581
059X -2383
11
2
2021
02
19
ویژگیهای گفتمانهای رویکرد به غرب در سیاست خارجی ایران نمونهپژوهی : دورههای محمد مصدق (1332 – 13330) و پهلوی دوم (1357 – 1342)
65
94
FA
محمد جواد
رنجکش
استادیار روابط بین الملل دانشگاه فردوسی مشهد
ranjkesh@um.ac.ir
سعیده سادات
گرامیان
مربی علوم سیاسی دانشگاه پیام نور مشهد
s.geramian@yahoo.com
10.30465/os.2021.34898.1690
هدف پژوهش پیشرو شناسایی ابعاد مختلف سیاست خارجی ایران با روش تحلیل گفتمان است. برای این منظور دو دوره زمانی برجسته در تاریخ معاصر ایران، مورد توجه واقع شده است. سیاست خارجی محمد مصدق از سال 1320 تا 1332 و سیاست خارجی محمدرضا پهلوی از سال 1342 تا 1357. سوال اصلی این پژوهش بر این پایه است که،گفتمانهای محمد مصدق (1332 – 1330) و پهلوی دوم (1357-1342) در قبال غرب در سیاست خارجی ایران چه همانندیها و ناهمانندیهایی داشتهاند؟ فرضیه ]چنین است : به نظر میرسد گرهگاههای گفتمانی، در گفتمانهای رویکرد به غرب در هر یک از دورههای محمد مصدق (1332 – 1330) و پهلوی دوم (1357- 1342) با برساختن معناهای مورد نظر خود باعث طرد و به حاشیه راندن سایر گفتمانهای ممکن در سیاست خارجی ایران شدند. بر این اساس : الف) همانندی گفتمانهای مذکور به حاشیه راندن سایر گفتمانهاست. ب) ناهمانندی این گفتمانها در این است که : 1. در دروان نخست وزیری مصدق گفتمان ملیگرایی وی که در بستر آن رویکرد استقلالخواهی در برابر غرب به اجرا درآمد، مبنای سیاست خارجی او بود. 2. گفتمان جهانگرایی محمدرضا شاه که بر اساس سیاست شباهت با غرب، مبنای سیاست خارجی شاه را تشکیل داد.
رویکرد به غرب,تحلیل گفتمان,لاکلو و موف,مصدق,پهلوی دوم
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_6592.html
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_6592_5844bc70776c7499dc6f0d408b9185aa.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
غرب شناسی بنیادی
2383-0581
059X -2383
11
2
2021
05
10
نشانهشناسی اجتماعی ساختار دیداری اسکناسهای دلار
95
117
FA
صدرالدین
طاهری
0000-0003-2507-7533
استادیار رشته پژوهش هنر، دانشگاه هنر اصفهان
s.taheri@aui.ac.ir
نفیسه
یاقوتی
دانشآموخته کارشناسیارشد پژوهش هنر، دانشکده پژوهشهای عالی هنر و کارآفرینی، دانشگاه هنر اصفهان
yaghoti.nafise@yahoo.com
10.30465/os.2021.35113.1693
اسکناسها متنهایی اجتماعی و معناساز با قدرت تأثیرگذاری دیداری هستند که دولتها به دلیل مبادلات زیاد، اغلب از آنها در راستای دستیابی به هژمونی فرهنگی و سیاسی بهره بردهاند. رمزگشایی از نشانههای دلار میتواند آشکارگر بخشی از سیاستهای فرهنگی ایالاتمتحده باشد. هدف اصلی این نوشتار بررسی این نکته است که تحولات اجتماعی چه تأثیری در طراحی اسکناسها در این کشور داشته است. رویکرد نشانهشناسی اجتماعی کرسو ونلیوون، مبنای این پژوهش توصیفی ـ تحلیلی است که دادههای اسنادی و کیفی آن به روش نمونهگیری هدفمند دادهاندوزی شدهاند. برپایه نتایج این تحلیل، دلارها تنها نشانگر چهره سیاستمداران مرد سفیدپوست هستند و بیشترین بازنمایی نیز به افراد وابسته از حزب جمهوریخواه تعلق دارد. قاببندی تصاویر سیاستمداران در اسکناسهای قدیمی نمایانگر فاصله و تمایز آنها از مخاطبان تصویر است، اما در دلارهای جدیدتر این قاببندیها آگاهانه حذفشدهاند تا حسی از نزدیکی دولتمردان با مردم را بازنمایی کنند. این تغییر را میتوان نتیجه پیروی تصویرگران اسکناس از تحولات اجتماعی دانست.
نشانهشناسی اجتماعی,ساختار دیداری,اسکناس,دلار آمریکا
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_6401.html
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_6401_90730d01f8108696d37aa88082f8ddc7.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
غرب شناسی بنیادی
2383-0581
059X -2383
11
2
2021
08
11
«مقایسه ایده هلد و هابرماس درباره امکان جایگزینی یک الگوی دموکراسی مطلوب با دموکراسی لیبرال»
119
141
FA
محمد
عابدی اردکانی
دانشیار علوم سیاسی، دانشگاه یزد
maa1374@gmail.com
محمد
آخوندپور امیری
دانشگاه یزدکارشناسی ارشد علوم سیاسی، دانشگاه یزد
mohammad.festival@gmail.com
10.30465/os.2021.36433.1717
«جهانی شدن»، بسیاری از مفاهیم کلیدی سنتی سیاست را دگرگون کرده است. یکی از این مفاهیم، «دموکراسی» است. هلد و هابرماس نسبت به دموکراسی در عصر جهانی شدن، توجه ویژه­ای مبذول داشته­اند. با توجه به تحولاتی که در عصر جهانی شدن رخ داده است، هلد و هارماس کوشیده اند که به ترتیب الگوهای «دموکراسی جهان­وطنی» و «دموکراسی مشورتی» را جایگزین دموکراسی لیبرال کنند. هدف این مقاله آن است که نشان داده شود چگونه هابرماس و هلد کوشیده اند تا مدل دموکراسی پیشنهادی خود را جایگزین الگوی لیبرال دموکراسی نمایند. هابرماس با تکیه بر سه نظام «دولت»، «اقتصاد» و «جهان­زیست» و مفاهیم «حوزه عمومی» عقلانیت و کنش ارتباطی و هلد از طریق بازسازی نظم جهانی کنونی این کار را انجام می دهند. یافته­های این مقاله بیانگر آن است که تلاش هر دو متفکر برای دستیابی به هدف موردنظر، به دلایلی از جمله محافظه کارانه بودن ساختار فکری هلد و در نتیجه تمایل وی به حفظ وضع موجود از یک سو و توجه بیش از حد خوش بینانه هابرماس به اجماع و عقل گرایی از سوی دیگر، به نتیجه نرسیده است. این مقاله به لحاظ روش و محتوا، توصیفی- تحلیلی است و داده­های مورد نیاز به شیوه کتابخانه­ای به­دست آمده است.
هلد,هابرماس,جهانیشدن,دموکراسی,عقلانیت
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_6725.html
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_6725_6a34eea44c47302f7deb6e5d267b5de5.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
غرب شناسی بنیادی
2383-0581
059X -2383
11
2
2021
02
19
پدیدارشناسی بیلدونگ
143
167
FA
فلورا
عسکری زاده
دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تریت دانشگاه تهران و پژهشگر حوزه فلسفه
askarizadeh81@gmail.com
خسرو
باقری
استاد فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه تهران، ایران
khbagheri@ut.ac.ir
افضل السادات
حسینی
دانشیار گروه فلسفة تعلیم و تربیت دانشگاه تهران
afhoseini@ut.ac.ir
10.30465/os.2021.35768.1699
در این پژوهش با نگاهی پدیدارشناسانه، کوشش میشود تا به ذات تربیت- بیلدونگ و ظهورهای بیلدونگ در تاریخ تربیت تفکر شود. طبق گام نخست پدیدارشناسی، از مفهوم بدیهی و رایج از بیلدنگ روی گردانده، سپس با واشکافی، از پدیدارهای تاریخی و چیستی بیلدونگ پرسش میشود تا در نهایت به امر مشترک و عمومی یا ذات بیلدونگ از منظر هایدگر نگریسته شود. بدین ترتیب آشکار میشود که هیچیک از پدیدارهای آشکار بیلدونگ در تاریخ، اینهمانِ ذات آن نیستند، بلکه امکانی پدیدارین در تاریخ تربیت هستند. پس همه پدیدارها، بهنحوی آشکارگیِ زمانمند تربیت-بیلدونگ را در خود پنهان دارند، اما هیچیک نمیتوانند صرفاً تمامیت آن را در سیطرهی خود بگیرند. در اینجا ذات تربیت- بیلدونگ را در انواع پدیدارین آن واشکافته و از منظر هایدگر که بهگونهای سلبی است، نشان میدهیم که هیچکدام از پدیدارها، تمامیت ذاتی بیلدونگ نیستند. لذا ذات، ریشه در بافتاری زمانی دارد که گشودگی و مراقبتِ همراه با بالیدن شکلدهنده از هستی انسان بهمعنای کلی است و در پدیدارهای متکثر بیلدونگی نیز خود را آشکار-مستور میدارد.
بیلدونگ,پدیدارشناسی,عقلانیت,گشودگی,تربیت
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_6520.html
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_6520_cd48f29237307a7b422411d89b5a7f1a.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
غرب شناسی بنیادی
2383-0581
059X -2383
11
2
2021
05
10
بررسی مولفهها و تحلیل دلایل نگرههای خوشبینانه نیچه به اسلام
169
186
FA
احمد
کریمی
0000-0002-5525-2024
استادیار گروه کلام دانشگاه دانشگاه قرآن و حدیث
ahmad.karimi@gmail.com
10.30465/os.2021.33285.1670
اندیشه اخلاقی نیچه که در اراده معطوف به قدرت و رسیدن به ابرمرد متمرکز است هر نوع نظام مبتنی بر ذلت و تحقیر انسان را بی ارزش میشمرد و مسیحیت را به دلیل ترویج اخلاق بردگی، اخلاق ضعیفان میداند که با تاکید بر گناه نخستین و آلودگی ذاتی انسان، روح اراده و قدرت و عزت نفس را در آدمیان میمیراند. این پژوهش، تلاش کرده تا آموزههای اسلامی مورد توجه نیچه را بیابد و با روشی پدیدارشناختی چگونگی تلائم دستگاه فکری وی با آن آموزهها را واکاود. از نظر او اسلام، دینی است که شور، اراده، گزینشگری و خود اصیل انسان را به رسمیت میشناسد و فهمی صادقانه از طبیعت انسان، و نگاهی مثبت و واقعگرایانه به دنیا دارد که در تلائم با فلسفه وی و خصوصا انگاره اراده معطوف به قدرت است. همچنین نظریه تفسیری منظرگرایانهاش به فهم پلورالیستی از ادیان کمک کرده و سازواری پارهای آموزههای اسلامی با قطعاتی از دستگاه فلسفی وی، نگره مثبتی از اسلام را برای او فراهم آورده است. توجه به ساحت دل و احساس در حکمت عرفانی اسلام نیز سازگار با مبانیاش در نقد عقل مدرن بوده است.
نیچه,اسلام,اراده معطوف به قدرت,کثرتگرایی دینی,منظرگرایی
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_6332.html
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_6332_3258a9c2357cb3d82d343333238888e4.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
غرب شناسی بنیادی
2383-0581
059X -2383
11
2
2021
06
26
بسترهای فرهنگی و اجتماعی تکوین و تحول علم تربیتی مدرن
187
208
FA
علی
لطیفی
استادیار فلسفه تعلیم و تربیت، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
salehlatifi@gmail.com
10.30465/os.2021.35230.1694
شناخت چگونگی قوامیافتن تدریجی علم تربیتی مدرن در طول تاریخ فرهنگی و اجتماعی جهان مدرن، نقش مهمی در فهم بنیادین ماهیت این علم، ذهنیتها، مضامین و کلانایدههای حاکم بر آن و میراثی که اکنون از آن به جا مانده، دارد. پژوهش حاضر به هدف بررسی این چگونگی، در پژوهشی تاریخی-تحلیلی و با بهرهگیری از برخی منابع تاریخی دست اول و دست دوم دربارهی تاریخ علوم تربیتی و آموزش و پرورش مدرن در مناطق و کشورها و ادوار تاریخی مختلف، به واکاوی مهمترین بسترهای شکلگیری و تحوّل و توسعهی علم تربیتی مدرن پرداخته است. بر اساس یافتههای پژوهش، شش زمینهی فرهنگی و اجتماعی شامل «ضرورت یافتن تربیت نسل جدید برای جامعهی جدید و عدم صلاحیت نهادهای سنتی برای ایفای این نقش»، «آموزشیسازی مسائل اجتماعی»، «کشف دورهی کودکی و اهمیت یافتن مطالعهی آن»، «روانشناسیگرایی»، «پیدایش و تحول مدارس و مراکز تربیت معلم» و «پیدایش حرفهی معلمی و حرفهای سازی مشاغل مرتبط با آموزش و پرورش» به عنوان مهمترین ذهنیتها یا پدیدههای اثرگذار در ساخت معنا و ماهیت علم تربیتی مدرن شناسایی گشته و به تفصیل، گزارش و تحلیل شدهاند.
علوم تربیتی,آموزش و پرورش مدرن,آموزشیسازی,فلسفهی کودکی
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_6598.html
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_6598_0b0ff4b2aeaa815ed15719fb26227ca5.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
غرب شناسی بنیادی
2383-0581
059X -2383
11
2
2021
02
19
غرض ماورای سیاسی مکتوبات سقراطی کسنوفون
209
223
FA
شروین
مقیمی
استادیار پژوهشگاه علوم انسانی
moghimima@gmail.com
10.30465/os.2021.35696.1698
مکتوبات سقراطی کسنوفون حاوی آن وجهی از فلسفهی سیاسی سقراطی است که به فراسوی شیوهی زندگی سیاسی اشاره کرده و تربیت سیاسی را در معنای سلبی آن مدّ نظر قرار میدهد. کسنوفون از این منظر، به تبعِ استادش سقراط، میکوشد تا با موضوع قراردادن بحث در باب طبیعت انسان به جای بحث در باب طبیعت به معنای کلی کلمه، بر این بینش سقراطی مهر تایید بزند که فلسفهی سیاسی، در حکم فلسفهی اولی است. موضوع فیلسوف در مقام مربّی، طبیعت انسان و بحث در باب زندگی انسانی و چیزهای خیر و شرّ است، و انسان به مثابهی یگانه موجود لوگوسیک، در ضمن یگانه موجودِ گشوده به سوی کل است. بدین ترتیب فیلسوف سیاسی در مقام مربّی، با آغازکردن از زندگی سیاسی به صورت زنده و بلاواسطهی آن، میکوشد مترّبی را از یک سو با محدودیتها مندرج در تحت این شیوه از زندگی، و از سوی دیگر محدودیتها عقل برای چیرهکردن تامّ و تمام اصول عقلانی بر زندگی سیاسی آشنا سازد. ما در این مقاله میکوشیم تا با طرح بحث از غایتِ تربیتی مکتوبات سقراطی کسنوفون، به ویژه ممورابیلیای او، زمینه را برای فهم کلیت فکر فلسفی کسنوفون در مقام یک فیلسوف سیاسی سقراطی فراهم گردانیم.
کسنوفون,ممورابیلیا,فلسفهی سیاسی سقراطی,شیوهی زندگی سیاسی,شیوهی زندگی فلسفی
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_6687.html
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_6687_943412537d129c447d79f4bb90eaf2f7.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
غرب شناسی بنیادی
2383-0581
059X -2383
11
2
2021
02
19
آیا هرمنوتیکِ خود امری مرَضی ست؟ (یک سمپتوم شناسی در کار فوکو)
235
254
FA
سجاد
ممبینی
دانشجوی دکتری جامعه شناسی، دانشگاه خوارزمی
sajadmombeini68@yahoo.com
مسعود
گلچین
دانشیار و عضو هیئت علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه خوارزمی
golchin@khu.ac.ir
10.30465/os.2021.36153.1708
مفهوم هرمنوتیک سوژه در نزد فوکو، فضا را برای شکل تازه ­ای از مطالعاتِ خود، واکاوی نسبت حقیقت و سوژه، و توسعۀ معرفت به مکانیسم­ های مراقبتِ نفس فراهم آورد. از نظر فوکو، هرمنوتیک سوژه برخلاف تکنولوژی­ های سنتّیِ خود، شکل ساده ­ای از یک کردار مراقبتِ نفس برای دست­یابی به قسمی تعالی اخلاقی نیست؛ بلکه سراسر سامانۀ علوم انسانی، ادبیات مدرن و دانش­ های همبستۀ آنها را صورت­بندی و فرّآوری می­ نماید. در اینجا دیگر نه اجباری بیرونی برای افشا و در معرض تأویل قرار دادنِ <em>خود</em>، بلکه قسمی میل مرَضی به تخلیۀ مکنونات درونی به مثابه یک متن، و در پیشگاه امر نمادین قابل تشخیص است. این اشتیاق مفرط و انحرافی به امر نمادین که مفصل­ بندی منفعلانه­ ای از میل سوژه را هدف ­گذاری می­ کند، می­ تواند به مثابه امری مرضی، سمپتوم­ شناسی گردد. در پژوهش حاضر، پنج سمپتوم بالینی شامل درون­ نگری، وجه نارسیسیستی، مازوخیستی، وسواسی و زنانگی زبان در هرمنوتیک خودِ مورد نظر فوکو و در چارچوب مبانی روانکاوی فرویدی، شناسایی گردید. سمپتوم­ هایی که همگی سویه ­ای نوروتیک داشته و حاکی از آنند که می­ توان هرمنوتیک خود را در کلاسه­ بندیِ اختلالات میل، در دستۀ نِوروزها قرار داد. اختلالی که ویژگی بنیادی آن مغلوب شدنِ اید (ناخودآگاهی) به مثابه مکان هندسیِ اصل لذت، در برابر اصل واقعیت و نمودهای خارجی آن (فرهنگ، اخلاق، قانون و..) است.
هرمنوتیک خود,سمپتوم شناسی,میل,اختلالات مرضی,نِوروز,فوکو
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_6721.html
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_6721_fa650480216eeffc5af94b140762321b.pdf
پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی
غرب شناسی بنیادی
2383-0581
059X -2383
11
2
2021
03
10
انسانشناسی پدیدارشناسانه ماکس شلر
255
277
FA
رضا
نصیری حامد
0000-0001-7977-0531
استادیا رعلوم سیاسی موسسه تاریخ و فرهنگ ایران داانشگاه تبریز
r.nasirihamed@tabrizu.ac.ir
10.30465/os.2021.34145.1679
انسانشناسی فلسفی با تأمل در ماهیت انسان یکی از حوزههای خاص مورد توجه «ماکس شلر» است. رویکرد پدیدارشناسانه وی متأثر از ایدهآلیسم، فلسفه زندگی و مسیحیت، درصدد ارائه تصویری جامع از انسان است. بدین منظور شلر وجوه واقعی و تجربی انسان را در کنار ارزشهای معنوی و روحانی وی و با اذعان به استقلال آنها از یکدیگر و در عین حال تعامل و پیوندشان مورد توجه قرار میدهد. ماکس شلر تحت تأثیر بحران زمانه خود، از سویی توجه خود را به جنبههای مغفول مانده آدمی از جمله عواطف و احساسات به ویژه عشق و نفرت معطوف نموده و از سوی دیگر ضمن تلاش برای ارائه معرفتی یقینی در مورد انسان با اجتناب از ذاتگرایی، امور مربوط به انسان را از منظری پدیدارشناسانه و بر اساس نحوه آشکارگی آنها بررسی میکند. همزمان وی ضمن داشتن تعلّقاتی فلسفی، بر اساس دغدغههای جامعهشناسانه به مسائل انضمامی و واقعی انسان نیز توجهی خاص دارد. شلر در باب انسان افزون بر ویژگیهای عام و مشترک وی با بقیه، به تشخّص انسان بهای زیادی میدهد و البته بر آن است که نمیتوان انسان را به شیوهای عینی مورد شناسایی قرار داد و تنها باید بر اساس رویکردی پدیدارشناسانه با وی مواجه گردید.
انسانشناسی فلسفی,پدیدارشناسی,کینتوزی,عشق,شخص
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_6245.html
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_6245_98f06fb4a07aa69353a7722d555266b9.pdf