2024-03-28T19:37:46Z
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=440
غرب شناسی بنیادی
غرب شناسی بنیادی
2383-0581
2383-0581
1394
6
2
بدن، سوژه و تکنولوژی های خود: درس هایی از راه حل فوکویی برای جامعه امروز
محمد علی
توانا
محمود
علی پور
یکی از پرسش­های مطرح در فلسفه­سیاسی متاخر نسبت قدرت، سوژه و بدن است؛ میشل فوکو از متفکرین برجسته­ای است که بدین مساله می پردازد. وی نه تنها تبار سوژه مدرن را می­کاود بلکه از تکنولوژی های خود، به عنوان مجموعه­ای از سازوکارهایی یاد می کند که از طریق آن خود بر بدن خویشتن اعمال قدرت می­کند. حال این پرسش طرح می گردد که در اندیشه فوکو چگونه تکنولوژی های خود، سوژه مدرن و بدنش را برمی­سازد؟ پیامد چنین وضعیتی چیست؟ و فوکو چه راحلی برای آن متصور است؟ به نظر می­رسد در اندیشه­ فوکو، سوژه و بدنش در فرآیند سازوکارهای نظارتی و تنبیهی سراسربین و درونی­شده شکل می­گیرد. شاید مهمترین پیامد چنین وضعیتی ازخودبیگانگی، اسارات و تکه پاره شدن سوژه و بدنش باشد. به نظر می­رسد؛ فوکو دو راه­حل متصل به هم برای رهایی سوژۀ از این وضعیت پیشنهاد می­کند: 1- مقاومت و امتناع دائمی؛ 2-پارهسیا (حقیقت­گویی). بدین معنا فوکو از یکسو ما را به مقاومت دائمی بر علیه مناسبات دانش/قدرت/حقیقت نه تنها در دنیای بیرون بلکه در درون خود فرا می­خواند (وجه سلبی راه­حل فوکویی)؛ ازسوی دیگر ما را به رک­گویی، خطرکردن و بازساختنِ خود بر مبنای خرده­روایت­های خلاقانه دعوت می­کند (وجه ایجابی راه­حل فوکویی).
فوکو
قدرت
بدن
سوژه
تکنولوژی خود
پارهسیا
مقاومت و امتناع دائمی
2015
10
23
1
21
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_2031_dc0bd14e9af3c1752f1fcc6a1a49864a.pdf
غرب شناسی بنیادی
غرب شناسی بنیادی
2383-0581
2383-0581
1394
6
2
امکان خوانشی «پسامدرن» از سنت فلسفی در عالم اسلام با تأکید بر «هستیشناسی بنیادین» هیدگر
احمد علی
حیدری
مقاله با الهام از تلقی «پسامدرن» هیدگر در خصوص زمانمندی اکستاتیک انسان (افعال انسان همواره محفوف به مؤلفههایی از سنخ زمان است که مجال فراروی او را فراهم میآورند) شأن تاریخی وجود او را تبیین میکند. هیدگر مرگ اندیشی را موجب رهایی انسان از بیخودی فرد منتشر و اصالت عزم وی میداند. چنین شرایطی به تنهایی متعلق عزم دازاین را با عرضهی گزیدهای از امکانات بهدست نمیدهد. برآوردن چنین مقصودی مستلزم رجوع آدمی به گذشتهی تاریخی خود است که در آن شمار قابل ملاحظهای از امکانها عرضه میشوند. اندیشههای فلسفی و چهرههای شاخص آن نیز به میراث فرهنگی دازاین تعلق دارند. آدمی در رجوع به میراث گذشته، قهرمانان خود را تکرار میکند. «ایرانی» نیز میتواند به امکانات دازاین ایرانی در گذشتهی حکمی و فلسفیاش بنگرد. در نگاه اصیل به تاریخ، آنچه را دازاین به انجام رسانده یا نرسانده، (Wirklichkeit) مد نظر نیست بلکه امکانات (Möglichkeiten) منتخب دازاین، آنچه را که میتوانست برگزیند و نکرد و سرانجام آن دسته از امکاناتی را که هنوز برجاست، پیش چشم میآوریم. بزرگان اندیشهی میراث حکمی ما؛ ابنسینا، سهرودی، ملاصدرا، زکریای رازی، ابوریحان بیرونی، ابن رشد و نظایر آنها بر حسب مقتضیات وجودی در زمانه و تاریخی ظاهر شدهاند که اینگ گذشتهی ما را ساخته است. با درک زمان و روزگار آنان میتوانیم به خوبی تفاوت بین روزگارِ سنت خودمان را با شرایطِ مدرن و پسامدرن درک کنیم. توجه و فهمی که با رجوع به امکاناتِ مکمون در آن شاید بتوان راهی به رهایی از مابعدالطبیعهی غربی و وجوه مختلف آن که هیدگر با عنوان محتاطانهی متفکری پسامدرن در شمار منادیان آن قرار دارد، باز کرد.
تاریخ
زمان
زمانمندی دازاین
حکمت و فلسفهی اسلامی
امکانهای تاریخی
2015
10
23
23
47
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_2032_ea35a906350909be748ded507857df61.pdf
غرب شناسی بنیادی
غرب شناسی بنیادی
2383-0581
2383-0581
1394
6
2
نگاه انتقادی نیچه به جایگاه اخلاق در تمدن غرب
مریم
عرب
عبدالرزاق
حسامیفر
محمد حسن
حیدری
نیچه راهی را که بشر در مسیر اخلاق تاکنون پیموده است، نه همچون یک فرایند تکاملیِ مثبت و ارزنده، بلکه تاریخچهیدیرپاترین خطاهای انسان و مسبب سرنوشت هولناک و هراسانگیزاو می داند.از این رو به نقد شدیداخلاقکه به اصطلاح میراثی تاریخی و دستاوردی ارزشمند برای بشر تلقی میشد، می پردازد.از نظر او تمامی ابعاد زندگی بشر، حتی پرسش او از وجود،تحت تأثیر ارزشهاستو این ارزشها،کشمکشها و بحرانهاییرا برای انسان پدید آوردهاست.نیچه خود را ضد اخلاق مینامد و همهینظام های اخلاقی را مردود میشمارد.البتهاو در نقد اخلاق می خواهد بنیاد حقیقی اخلاق را بیابد، جایگاه و نحوهی عمل آن را شرح دهد و ساز و کارارزشگذاری انسانرا که او را به انجام افعال اخلاقی وادارمیکند، تشخیص دهد.در پس تمام اظهارات ویرانگرانه نیچه، طرحی جدید و ایده ای نو و در عین حال یکپارچه وجود دارد. او قصد ندارد نظامی همچون نظامهایی که آنها را به نقد کشیده و ویران نموده است، بنیان گذارد. مظهر این ایده ی نو، ابرانسان است. در این مقاله نگاه منفی نیچه را به منزلت اخلاق در تمدن غرب، در پرتو انتقاداتی که به اخلاق وارد می کند، بررسی می کنیم.
اخلاق
نیچه
نقد اخلاق
ارزش
فضیلت
حقایق اخلاقی
اراده
2015
10
23
49
65
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_2033_6b7c727efce90905e0bd2d71b95ae3d6.pdf
غرب شناسی بنیادی
غرب شناسی بنیادی
2383-0581
2383-0581
1394
6
2
کثرت گرایی آیزایا برلین و تفاوت آن با نسبی گرایی
محسن
فاضلی
غلامحسین
توکلی
کثرت گرایی ارزشی مدّ نظر برلین، با تأکید بر توافق ناپذیری و تلفیق ناپذیری ارزش ها بر این نکته صحه می گذارد که هیچ گونه معیار و مقولات عام و مشترک وجود ندارد که به کمک آنها بتوان به اولویت بندی ارزش ها در یک نظام منسجم ودر نتیجه ارزشداوری خیرها و غایات پرداخت. از سویی به نظر می رسد نسبی گرایی با ردّ هرگونه عینیت در اخلاق و ارزشها و با تأکید بر عدم وجود معیارهای عام برای مفاهمه و داوری ارزشی، و ردّ مونیسم اخلاقی و تکیه بر تکثر، مرزهای مشترکی با کثرت گرایی پیدا می کند. برلین می کوشد تا میان کثرت گرایی ارزشی خویش با نسبی گرایی تفاوت قائل شود . درنیمه اول این مقاله پلورالیسم ارزشی برلین مطرح شده و در نیمه دوم نشان خواهیم داد که تلاش های برلین برای فاصله گرفتن از نسبی گرایی چندان قرین توفیق نیست.
کثرت گرایی
نسبی گرایی
مونیسم ارزشی
توافق ناپذیری
و تلفیق ناپذیری ارزشی
2015
10
23
67
88
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_2034_f3de8a06c6d13c8a0a3d3fb4c47131c0.pdf
غرب شناسی بنیادی
غرب شناسی بنیادی
2383-0581
2383-0581
1394
6
2
«بازگشت جاودان» به مثابۀ ژرفترین اندیشۀ چنین گفت زرتشت
روحالله
کریمی
نیچه چنین گفت زرتشت را بزرگترین کتاب خود و آموزۀ بازگشت جاودان را «ژرفترین اندیشۀ» این کتاب میداند. چرا این آموزه دارای چنین اهمیتی در فلسفۀ نیچه است؟ اگرچه میان طرح اولیۀ بازگشت جاودان در دانش شاد تا طرح جدی در زرتشت تفاوتهایی وجود دارد، اما چند مشخصه همواره باقیست. اول آنکه بازگشت جاودان سنجهای برای نیچه جهت بازارزشگذاری ارزشها و در مقابل روحیۀ کینهتوزی و آرمان زهد است. دوم اینکه اگرچه نیچه در خواست قدرت، گاهی تلاش میکند تفسیری جهانشناختی از آموزۀ بازگشت جاودان به دست دهد، اما اکثر مفسران بر پیامدهای عملی باور به چنین آموزهای انگشت گذاردهاند؛ هر چند در مورد چیستی این پیامدهای عملی میان ایشان اختلاف نظر وجود دارد. مشکلی که پیش میآید این است که اگر بازگشت جاودان مستلزم این است که به همه چیز از جمله امور نامطلوب نیز آری بگوییم و حتی براساس «عشق به سرنوشت»، عاشق رنج هم باشیم، چگونه آری گفتن به رنج، با آری گفتن به زندگی که نیچه از آن دم میزند سازگار است؟ پاسخ به این پرسش ابعاد جدیدی از اندیشۀ نیچه و آموزۀ بازگشت جاودان را بر ما میگشاید. این آموزه «آفرینندگی»، «گزینش»، «تصمیم»، و «کنشگری» را باعث میشود و در عین حال نیهیلیسم را به اوج خود میرساند و آن را تکمیل میکند که این نیز مطلوب دیگر نیچه است.
نیچه
بازگشت جاودان
آرمان زهد
آریگویی به زندگی
عشق به سرنوشت
نیهیلیسم
2015
10
23
89
113
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_2035_8d99d489f86f3aa53784209621602c12.pdf
غرب شناسی بنیادی
غرب شناسی بنیادی
2383-0581
2383-0581
1394
6
2
پیامدهای تفسیر سابجکتیو هگل از اخلاق ارسطویی
سید مجید
کمالی
محمد
مشکات
یوسف
شاقول
سعید
بینای مطلق
در این مقاله، قرائت هگل از اخلاق ارسطویی ذیل دو مفهوم بنیادی «سعادت» و «فضیلت» و پیامدهایی که بر این قرائت مترتب است، بیان میشود. در تفسیر هگلی، این دو مفهوم نسبت به تلقی کلاسیک ارسطویی کارکردی اجتماعی تر و در عین حال تعینی سابجکتیو به خود میگیرند، تا از این طریق فرد و اجتماع در روندی دیالکتیکی در چهارچوبی فضیلت مند به خیری یگانه که همان آزادی است، دست یابند. اصالت و به یک معنا تقدم اندیشه سیاسی در نظام فلسفی هگل، نیازمند دستگاهی اخلاقی است که بتواند فراتر از طبیعت گرایی اخلاقی ارسطو عمل کرده، مناسبات و اقتضائات حیات بیرونی اجتماعی و سیاسی را تبیین کند. چنین است که در اندیشه هگل، سعادت و فضیلت اگرچه همچون نظام اخلاقی ارسطو واجد اهمیت بی بدیلی هستند، وظیفه ای فراتر از تعلیم و تربیت افراد مییابند. در این پژوهش نشان داده میشود که هگل با استخدام دو مفهوم بنیادی اخلاق ارسطویی، یعنی سعادت و فضیلت در چهارچوب کلی نظام فکری خود، زمینه را برای دگردیسی معنایی این مفاهیم فراهم میآورد.
ارسطو
هگل
اخلاق نیکوماخوس
سعادت
فضیلت
سابجکتیو
2015
10
23
115
132
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_2036_8b8b618f83aff194362a84b4b5d93fe2.pdf