2024-03-28T17:10:46Z
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=521
غرب شناسی بنیادی
غرب شناسی بنیادی
2383-0581
2383-0581
1395
7
2
مسئولیت در برابر مرگ دیگری: بنیاد سوژه در فلسفه لویناس
مهدی
خبازی کناری
صفا
سبطی
مفهوم دیگری در فلسفه لویناس به مفاهیم دیگر او هویت می بخشد. وی با نقدی معرفت شناختی - هستی شناختی، تمامیت سوژه و کلیت دیگری را به پرسش می گیرد. به زعم لویناس دیگری امکان نفی تمامیت سوژه و امکان تعالی سوژه در فراروی از هویت ایستای خود است. این مقاله بر آن است تا نشان دهد نسبت سوژه با دیگری نسبتی معرفت شناختی - هستی شناختی نبوده بلکه از بنیان، نسبتی اخلاقی است. سوژه در مجاورت دیگری شکل می گیرد. مهمترین ساحتی که هستی دیگری با هستی دیگری مجاور می شود، لحظه ی نیستی و مرگ اوست. این امر به رابطه اخلاقی بنیادینی منجر می شود که در آن مسئولیت در برابر مرگ دیگری بنیاد و مهمترین وجه مسیر تحقق هستی ما ست. به زعم ما فهم هستی چنان که هایدگربر آن پافشاری می کند هستن به سوی مرگ خود، از طریق رابطه ی اصیل دازاین با مرگ خود نیست، بلکه مرگ دیگری، نقطه ی عزیمت ویران کننده ی دریافتن نیستی گره خورده با هستی است. هستی در هستن برای دیگری و سوبژکتیویته در کنش های ارتباطی انسان با دیگری و متعاقب آن با مراقبت از دیگری در برابر مرگ متحقق می شود.
لویناس
دیگری
مرگ دیگری
مسئولیت
اخلاق
سوبژکتیویته
2016
10
22
1
21
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_2452_acf6bd2c5b196fdd95c2588ed036cfed.pdf
غرب شناسی بنیادی
غرب شناسی بنیادی
2383-0581
2383-0581
1395
7
2
مفهوم متافیزیکی آزادی نزد سوارز: اراده چونان فاعلیتی مستقل
مزدک
رجبی
در نوشته پیش رو نظر سوارز درباب مفهوم آزادی در رساله مباحثات متافیزیکی و نیز شرح وی بر درباب نفس ارسطو توضیح و نشان داده خواهد شد فهم متافیزیکی و غیرکلامی وی از آزادی چیست. وی اختیار و اراده انسانی را مستقل از علل طبیعی و نیز مستقل از اراده خدا میدانست. پیشتر از وی نیز مرسوم بود که متفکران مدرسی از توماس آکویناس تا بعدیها انتخاب اخلاقی انسان را علتی مستقل از سایر علل طبیعی میدانستند، ولی فهم بدیعی است که اراده انسانی حتی در نسبت با اراده خدا نیز استقلال داشته باشد. سوارز آزادی در انتخاب کنش را ذات قوه کنشگر انسانی میداند و ازاینرو کنش اخلاقی بنابه نظر وی از منشا و منبعی موثر و مستقل سرچشمه میگیرد که همان اراده انسانی است. در بخش نخست مقاله نظر سوارز پیرامون آزادی و علت آن در انسان که اراده است توضیح داده خواهد شد وسپس در بخش دوم بر تفاوت بنیادین نگاه وی وتوماس آکویناس به بنیان اخلاق تاکید خواهد شد که درک و دریافتی است جز آنچه توماس پینک محقق مشهور و سوارز شناس بیان کرده است. بنا به نظر وی رای سوارز و دنزاسکوتوس همگام با رای توماس آکویناس درباب اختیار جملگی در مقوله عقل عملی دسته بندی میشو د، به خلاف تلقی رایج که توماس آکویناس را عقلگرا و دنز اسکوتوس و سوارز را اراده گرا مینامد. در مقاله پیش رو تلاش میشود تبیین شود چگونه نمیتوان نظر توماس آکویناس را همانند نظر سوارز درباب اخلاق بر پایه عقل عملی فهمید تا توضیح داده شود ُمراد سوارز وجه عملی عقلی واحد است نه اراده چونان عقل عملی ارسطویی که کاملا مستقل از عقل نظری است.
کنش سنجیده آزادنه
وجه نظری عقل
اراده: وجه عملی عقل
2016
10
22
23
35
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_2453_34c057716d1eab2fb421a21d0c39ce68.pdf
غرب شناسی بنیادی
غرب شناسی بنیادی
2383-0581
2383-0581
1395
7
2
نظریه برخورد تمدن ها؛ چارچوب مفهومی درک اسلام هراسی
عباس
عیسی زاده
سیدحسین شرفالدین
شرف الدین
اسلام­هراسی (Islamophobia) غالباً به «خصومت و دشمنی بی­اساس و غیرمنطقی با مسلمانان و مظاهر اسلامی» تعریف می­شود. برخی محققان اصالت این تعریف خصوصاً قید "بی­اساس و غیرمنطقی" آن را مورد مناقشه قرار داده­اند و با استناد به برخی مبانی نظری و چارچوب­های مفهومی شناخته­شده و دواعی ایدئولوژیک ریشه­دار، آن را خصومتی موجه، منطقی و تبیین­پذیر ارزیابی کرده­اند. جهت شناخت بهتر و بررسی دقیق­تر این مبانی، مراجعه به متون کلاسیک و معاصر متضمن آن اجتناب­ناپذیر می­نماید. این نوشتار در­صدد است تا با بهره­گیری از روش اسنادی در مقام گردآوری اطلاعات و روش تفسیری و تحلیلی برای واکاوی محتوای یافته­ها، یکی از مهم­ترین مبانی نظری اسلام­هراسی، یعنی نظریه یا پارادایم «برخورد تمدن­ها» به­ویژه قرائت­های مشهور و رایج آن یعنی آراء ساموئل هانتینگتون و برنارد لوئیس را به همراه شرح برخی شارحان و نقد منتقدان مورد بررسی و تحلیل قرار دهد. به ادعای بعضی اندیشمندان، این نظریه در دو دهه اخیر، نحوه برخورد افکار عمومی غرب، خطی­مشی رسانه­های جمعی، سیاست­های دولت­ها و مواضع مقامات کشورهای غربی را در رابطه با اسلام و مسلمانان شکل داده و تئوریزه کرده است.
اسلامهراسی
اسلام و غرب
برخورد تمدنها
روابط بینالملل
ساموئل هانتینگتون
برنارد لوئیس
2016
10
22
37
61
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_2658_f5c59924f1985186d172e4a3024776aa.pdf
غرب شناسی بنیادی
غرب شناسی بنیادی
2383-0581
2383-0581
1395
7
2
شکل نهایی فلسفهی عملی کانت بر اساس روایت آلن وود
حسین
کلباسی
حمزه حجت
حاتم پوری
شکل نهایی فلسفهی اخلاق ایمانوئل کانت چگونه است؟ آیا همانطورکه شهرت دارد، نظام اخلاقی کانت نظامی خشک، سخت و انعطافناپذیر است و این فیلسوف آلمانی قرن هجدهم در مسیر سلوک اخلاقی، غایت و سعادت را کنار میگذارد؟ چگونه میتوان اصول اخلاقی کانت را در زندگی روزمره اجرا کرد؟ اینها پرسشهایی است که در این مقاله مطرح میشود و براساس تفسیر آلن وود از اخلاق کانت، پاسخهایی عرضه میشود که با نظر متداول درمورد اخلاق کانت تفاوت شایان توجهی دارد. تصویر دقیق اخلاق کانت باید با نگاه به کتاب مهجور مابعدالطبیعهی اخلاق ترسیم شود و غایت جایگاه مهمی در آن دارد. در مرحلهی عملی هم کانت فرمول دوم را ترجیح میدهد که در آن انسان غایت فی نفسه است و بهعکس تصور عمومی، راهحل اصلی کانت آزمون تعمیمپذیری و نتایج برآمده از فرمول قانون عام نیست. در همین راستا، عشق و علاقهی به نیکوکاری و کمک به دیگران نهتنها مانعی بر سر راه اخلاق نیست که کمکحال آن بهشمار میآید.
مابعدالطبیعهی اخلاق
غایتمندی اخلاق
انسان بهمثابهی غایت فینفسه
انسانشناسی تجربی
تمایل به تکلیف
عشق به دیگران
2016
10
22
63
102
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_2619_edb71a5571a3fd312c6b9db2f256039c.pdf
غرب شناسی بنیادی
غرب شناسی بنیادی
2383-0581
2383-0581
1395
7
2
نقد اخلاق، جنسیت و تغییر مرزهای فاعل اخلاقی
مریم
نصراصفهانی
فلسفه اخلاق از زمان افلاطون و ارسطو تا چند دهه پیش نه فقط ساخته فلاسفه مرد بوده که متناسبِ مخاطب مرد هم پرداخته میشده است. در دهههای اخیر زنان فیلسوف در حوزههای گوناگون فلسفه اخلاق قلم زدهاند. برخی به اخلاق فضیلت-بنیاد جان تازهای بخشیدهاند؛ برخی اخلاق مراقبت-بنیاد را پروراندهاند و برخی مانند فمینیستهای رادیکال از اخلاق عشق سخن گفتهاند. گرچه این متفکران همگی به یک نحله فکری تعلق ندارند، اما از نوشتههای آنان آوای مشترکی به گوش میرسد که با جریان غالب در فلسفه اخلاق متفاوت است. این مقاله به بررسی این صدایِ متفاوتِ مشترک پرداخته و نشان داده است که این متفکران، در تقاضا برای به رسمیت شناختن عواطف و روابط انسانی در فلسفه اخلاق متفق هستند. با به رسمیت شناختن عواطف و روابط، مفهوم خودآیینی به چالش کشیده شده و مرزهای فاعل اخلاقی از درون و بیرون تغییر میکند. خودِ اخلاقی نه تنها نسبت به اعمال جوارحی که نسبت به حالات درونی خود نیز اخلاقاً مسئول بوده و باز مسئولیت اخلاقی متفاوتی نسبت به دیگرانِ نزدیک خود خواهد داشت. ورود نگاه جنسیتی به اخلاق در نهایت همیشه به دنبال واگرایی ذاتگرایانه نیست که پیشنهاداتی برای دستیابی به همگرایی دارد که در این مقاله بررسی شده است.
جنسیت
فلسفه اخلاق
فاعل اخلاقی
احساسات
خودآیینی ارتباطی
زنان در فلسفه اخلاق
2016
10
22
103
121
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_2594_ba7537e9018a86e86cbb0210e5e7af73.pdf
غرب شناسی بنیادی
غرب شناسی بنیادی
2383-0581
2383-0581
1395
7
2
نقد مکتب فرانکفورت بر روشنگری، و ارزیابی آن از منظرِ ریچارد رورتی
مرتضی
نوری
مکتب فرانکفورت یا نظریهی انتقادی یکی از جبهههای اصلی جنبش ضدروشنگری معاصر را تشکیل میدهد. هورکهایمر و آدورنو، دو نظریهپرداز مهم این مکتب، نشان میدهند که روشنگری در فرآیندی دیالکتیکی تیشه به ریشهی خود میزند و بنیان ارزشهای خود را سست میکند. از نظر ایشان، غلبهی عقل ابزاری، که محصول گسترش دیالکتیکی روشنگری بوده است، هرگونه مبنای عینی برای تعهد به آرمانهایی چون آزادی، برابری، و حقوق بشر را زائل کرده است. ایشان روی آوردن روشنگری و فرزند خلف آن، یعنی لیبرالیسم، به فلسفهی پراگماتیستی را نشان از ورشکستگی فکری روشنگری میدانند. در این مقاله میکوشم پس از شرح انتقادهای ایشان، از منظر یکی از مدافعان معاصر روشنگری، ریچارد رورتی، آن انتقادها را پاسخ دهم. رورتی روی گردادن لیبرالیسم از عقلباوری و روی آوردن آن به تاریخگرایی و پراگماتیسم را نشان از به بلوغ رسیدن روشنگری در یک فرآیند خودشکنی و خودسازی میداند. در ادامه میکوشم بر مبنای دیدگاه پراگماتیستی او نشان دهم که لیبرالیسم پراگماتیک معاصر از اتهام وادادگی در برابر وضع موجود مبرا است و توانسته است با نقد وضع موجود بر اساس اهداف و آرمانهایی که بیش از همه با هویتها و سنتهای ریشهدار ما گره خوردهاند، موضعی انتقادی در برابر کاستیهای آن بگیرد و راهنمایی برای تحقق وضع آرمانی در وضع موجود فراهم کند. اما تفسیر پراگماتیستی خود رورتی از لیبرالیسم نیز با نقطهضعفهایی روبهروست که میکوشم در پایان مقاله به طور گذرا به آنها اشاره کنم.
روشنگری
نظریۀ انتقادی
عقل ابزاری
اندیشۀ رهاییبخش
پراگماتیسم
2016
10
22
123
143
https://occidentstudy.ihcs.ac.ir/article_2454_b2582a053e62d1f73e0090be361f2860.pdf