سمیه حمیدی؛ فاطمه کامرانی
چکیده
بیشک، یکی از مسائل مهم حوزه اندیشهسیاسی در عرصهعمومی، رابطه نهاد دین و حوزهعمومی است که امروزه در ایران نیز مباحث مربوط به آن بسیار مورد توجه قرار گرفته و در بین اندیشمندان و روشنفکران چه دینی و چه سکولار دربارهی نوع و چگونگی این رابطه، مناقشه و نزاع جدی وجود دارد. در جامعـه کنونی در خـود و بـرای خـود زیستن دیگر معنایی ندارد ...
بیشتر
بیشک، یکی از مسائل مهم حوزه اندیشهسیاسی در عرصهعمومی، رابطه نهاد دین و حوزهعمومی است که امروزه در ایران نیز مباحث مربوط به آن بسیار مورد توجه قرار گرفته و در بین اندیشمندان و روشنفکران چه دینی و چه سکولار دربارهی نوع و چگونگی این رابطه، مناقشه و نزاع جدی وجود دارد. در جامعـه کنونی در خـود و بـرای خـود زیستن دیگر معنایی ندارد و بایستی به چگونگی امکان همزیستی هماهنـگ سـنتهای دینـی در حـوزهی عمـومی اندیشید. مسئله پیشروی این نوشتار این مطلب است که دیننهادینه در اینراستا چه نقشی میتواند داشته باشد؟ آیا میتواند موجب گشایش باب گفتوگو در عرصه عمومی گردد یا اینکه اصلاً بهمثابه مانعی بر سر راه آن قرار میگیرد؟ مقاله حاضر با طرح برخی از الگوهای رابطه دیننهادینه شده و عرصهعمومی؛ ضمن بررسی سهدیدگاه مطرح در این حوزه، کوشش میکند بااستفاده از نتایج مطالعه تطبیقی بین الگوهای مذکور، الگویی را ارائه دهد که درخصوص ایران اسلامی کارساز باشد و ما را از این تصلب دوگانه که یا باید حکومت را دین تصاحب کند و یا کلاً به عرصه خصوصی تنزل یابد، رها سازد. روش انجام این پژوهش توصیفی-تحلیلی است.
رضا دهقانی؛ علیاصغر مصلح
دوره 6، شماره 1 ، اردیبهشت 1394، ، صفحه 37-57
چکیده
در سالیان اخیر، با توجه به رشد فزایندۀ تحقیقات میانفرهنگی در حوزههای گوناگون علوم انسانی بهویژه فلسفه در جامعۀ ایرانی و طرح مسائل جدی در روش این تحقیقات و اعتبار آنها، دو مطلب بسیار ضروری مینماید: نخست بررسی روش و اعتبار فلسفۀ تطبیقی به مثابۀ الگوی رایج در این تحقیقات و دیگری ارائۀ الگویی متناسب برای انجام دادن تحقیقات منطبق ...
بیشتر
در سالیان اخیر، با توجه به رشد فزایندۀ تحقیقات میانفرهنگی در حوزههای گوناگون علوم انسانی بهویژه فلسفه در جامعۀ ایرانی و طرح مسائل جدی در روش این تحقیقات و اعتبار آنها، دو مطلب بسیار ضروری مینماید: نخست بررسی روش و اعتبار فلسفۀ تطبیقی به مثابۀ الگوی رایج در این تحقیقات و دیگری ارائۀ الگویی متناسب برای انجام دادن تحقیقات منطبق با اهداف این پژوهشها، یعنی تعامل و گفتوگوی میانفرهنگی. فلسفۀ میانفرهنگی در جامعۀ معاصر فلسفی آلمانیزبان اهمیت ویژهای یافته است. متفکران این عرصه سعی میکنند تا افقی جدید در تعاملات و مطالعات میانفرهنگی ارائه کنند و البته در این میان غالباً فلسفۀ تطبیقی را نقد میکنند. ما در این مقاله سعی داریم تا، ضمن بررسی و نقد فلسفۀ تطبیقی از حیث روشی در ایران، فلسفۀ میانفرهنگی را به مثابۀ افقی دیگر برای مطالعات فلسفی طرح کنیم و به علاوه الگوی پژوهشی پولیلوگ از فیلسوف وینی فرانتس مارتین ویمر را به مثابۀ برنامهای تنظیمی برای مطالعات میانفرهنگی معرفی میکنیم. در این الگو استانداردها و شرایط لازم برای انجام دادن تحقیقات فلسفی در جهت تحقق گفتوگوی میانفرهنگی ارائه میشود.