هایدگر در کتاب وجود و زمان برگسن را به دلیل طرح مفهوم دیرند و تلاش برای غلبه بر مفهوم سنتی زمان میستاید. اما او ادّعا میکند که تلاش او به شکست منجر شده است. زیرا معنای دیرند بهعنوان "توالی کیفی حالات آگاهی" همچنان با مولفههای زمان سنتی همچون توالی درگیر است. هایدگر در کتاب مسائل بنیادین پدیدارشناسی نیزبرگسن را به بدفهمی اندیشه ...
بیشتر
هایدگر در کتاب وجود و زمان برگسن را به دلیل طرح مفهوم دیرند و تلاش برای غلبه بر مفهوم سنتی زمان میستاید. اما او ادّعا میکند که تلاش او به شکست منجر شده است. زیرا معنای دیرند بهعنوان "توالی کیفی حالات آگاهی" همچنان با مولفههای زمان سنتی همچون توالی درگیر است. هایدگر در کتاب مسائل بنیادین پدیدارشناسی نیزبرگسن را به بدفهمی اندیشه ارسطو درباره زمان متهم میکند. به نظر او این بدفهمی سبب شده است که برگسن زمان سنتی (ارسطویی) را مکان بداند. در این مقاله پس از بررسی معنای زمانمندی اصیل نتیجه میگیریم که نقدهای هایدگر به دیرند بجا و درست بوده است. به عقیده هایدگر دیرند زمانمندی اصیل نیست. زیرا زمانِ اصیل در پیوند با وجود فهمیده میشود، که در تعریف دیرند این عامل نادیده گرفته شده است. زمان به معنای زمانمندیِ وجودِ دازاین است. با تحلیل وجود دازاین به مثابه پروا نمیتوان زمان را موجودی پیشدستی دانست. بلکه زمانمندی دازاین چیزی جز فرایند زمانمندسازی نیست. زمانمند سازی شرط امکانِ هر دو معنای زمان -دیرند و زمان سنتی- است.
یکی از مسائل مهم تاریخ فلسفه مسئلة زمان است. فیلسوفان زیادی به این مسئله پرداختهاند، ولی بدون تردید در روزگار ما برگسن نخستین فیلسوفی است که زمان را به جد مورد بررسی قرار داده است، به طوری که فلسفة او را به حق میتوان فلسفة زمان نامید. او اساس فلسفة خود، و نقطة آغازین و پایانی آن را شهود زمان و به عبارت دقیقتر شهود دیرند میداند.
مطابق ...
بیشتر
یکی از مسائل مهم تاریخ فلسفه مسئلة زمان است. فیلسوفان زیادی به این مسئله پرداختهاند، ولی بدون تردید در روزگار ما برگسن نخستین فیلسوفی است که زمان را به جد مورد بررسی قرار داده است، به طوری که فلسفة او را به حق میتوان فلسفة زمان نامید. او اساس فلسفة خود، و نقطة آغازین و پایانی آن را شهود زمان و به عبارت دقیقتر شهود دیرند میداند.
مطابق سنت دوئالیستی برگسن در خصوص زمان میتوان به دو رویکرد اشاره کرد: رویکرد متافیزیکی و رویکرد معرفتشناختی. مؤلف این نوشتار با تأکید بر رویکرد اول میکوشد تا حقیقت زمان را روشن سازد، اگرچه بهنظر میرسد بیان حقیقت زمان در قالب مفاهیم ممکن نیست و با ماهیت تفکر برگسن منافات دارد، زیرا با آوردن زمان در چنگال مفاهیم دیمومت و استمرار را که ذاتی آن است از آن میستانیم.
به طور کلی برگسن در خصوص زمان دو نکتة سلبی و ایجابی را شرح میدهد؛ نکتة سلبی اینکه زمان، مفهومی مستقل نیست، و اگرچه میان او و مکان فرق گذاشته میشود ولی درواقع با مکان یکی است. نکتة ایجابی اینکه زمان امری روحی و روانی است که برگسن آن را دیرند مینامد. به این معنا زمان واقعیتی است مستقل، و درواقع اصل و اساس هر واقعیتی است.