مصطفی زبان دان؛ محمدحسن میرزامحمدی؛ محسن فرمهینی فراهانی
چکیده
در این پژوهش، با هدف ارائه مبانی، اهداف، اصول و روش های اخلاقی برای متامدرنیسم از روش تحقیق ترکیبی مشتمل بر روش اسنادی، تحلیل مفهومی از نوع تفسیر مفهوم و روش تحقیق استنتاجی از نوع پیش رونده استفاده شده است .بنابراین ابتدا با به کارگیری روش پژوهش اسنادی ضمن گردآوری و انسجام نظریات اخلاقی صاحب نظران متامدرنیسم، به واسطه روش پژوهش تحلیل ...
بیشتر
در این پژوهش، با هدف ارائه مبانی، اهداف، اصول و روش های اخلاقی برای متامدرنیسم از روش تحقیق ترکیبی مشتمل بر روش اسنادی، تحلیل مفهومی از نوع تفسیر مفهوم و روش تحقیق استنتاجی از نوع پیش رونده استفاده شده است .بنابراین ابتدا با به کارگیری روش پژوهش اسنادی ضمن گردآوری و انسجام نظریات اخلاقی صاحب نظران متامدرنیسم، به واسطه روش پژوهش تحلیل مفهومی از نوع تفسیر مفهوم به تبیین و تعریف متامدرنیسم و اخلاق در متامدرنیسم پرداخته است. همچنین کاربرد روش تحقیق استنتاجی از نوع پیش رونده، تدوین مبانی، اهداف، اصول و روش ها ی اخلاقی متامدرنیسم را در پی داشته است. بنابراین، از ایجاد تحرک جهت عبور از اخلاق پست مدرنیستی به سوی اخلاق متامدرنیستی به عنوان هدف غائی اخلاق در متامدرنیسم، یاد شده است که علاوه بر هفت هدف واسطی، شامل هشت اصل و سه روش اخلاقی هم می باشد. مولفه هایی همچون بازگشت به جنبش های گذشته، صداقت جدید، اصالت، محبت و مراقبت، فروپاشی فاصله ها، سلسله مراتب، فرآیند "گویی" و روایت های بزرگ به عنوان اصول اخلاقی متامدرنیسم مطرح شده است. همچنین از تلفیق و ترکیب، معادله هردو – هیچکدام، و معادله هردو – و..... به عنوان روش های اخلاقی متامدرنیسم نام برده شده است.
فریده آفرین
چکیده
هدف پژوهش این است که با روش توصیفیتحلیلی به مطالعه ابعاد و معانی بیلدونگ در نظریه نبوغ کانت در نقد سوم بپردازد. در نبوغ بهمنزله موهبت طبیعی شخص تخیل آزاد میشود و فاهمه بدوا در هنرمند گسترش مییابد.از مطالعه این نتیجه حاصل شده که نبوغ بر اساس معانی بیلدونگ جنبههای زیر را دارد:1)فرم؛در فرم تأملی هنر زیبا،2)تصویر؛ هنر زیبا به منزله ...
بیشتر
هدف پژوهش این است که با روش توصیفیتحلیلی به مطالعه ابعاد و معانی بیلدونگ در نظریه نبوغ کانت در نقد سوم بپردازد. در نبوغ بهمنزله موهبت طبیعی شخص تخیل آزاد میشود و فاهمه بدوا در هنرمند گسترش مییابد.از مطالعه این نتیجه حاصل شده که نبوغ بر اساس معانی بیلدونگ جنبههای زیر را دارد:1)فرم؛در فرم تأملی هنر زیبا،2)تصویر؛ هنر زیبا به منزله تصویر به واسطه ایده زیباشناختی بهمنزله میانجی معانی و ارزشهای فرهنگی،۳)صورتبخشی/شکلدهی؛ به هماهنگی تخیل-فاهمه و حس مشترک نابغه و توافق قوای تماشاگر در تطابق با توافق قوای نابغه با طبیعت،4)پرورش ِقوا، پرورش ذهن و روح در نابغه و فراخوانی نابغهای دیگر،۵)نقش آموزشیِ محصول نبوغ به لحاظ فن و سبک، پرورش قوا،6)تربیت؛ تربیت مقدماتی و اخلاقی تماشاگر برای قابلیت نوعی اخلاق عالیتر و برتر،7)آمادگی برای جامعهپذیری بر اساس حس مشترک در مسیر تکامل فرهنگ بر پایه هماهنگی توافقی (قوای فرد و افراد با هم). این پژوهش نشان میدهد مسئله خلق اثر هنری و نبوغ هنرمند نزد کانت ضمن تأکید بر سوبژکتیویسم در مسیر انسانشناسی او قرار میگیرد. درصورتی که وحدت فوق محسوس قوا را در ناخودآگاه به معنای لایبنیتسی قرار دهیم نبوغ کانتی با جهتگیری به فردیت بیانگرایانه، تفاوت فردی و تفردیابی رو به فلسفه آینده گشوده میشود.
تورج رحمانی
دوره 7، شماره 1 ، خرداد 1395، ، صفحه 13-28
چکیده
آفرینش تریلوژی به مثابه قالبی نمایشنامه ای و موضوع خلق تراژدی در چارچوب نخستین اجرای آن، ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر داشته و همچنانکه به آیسخولوس نسبت داده می شوند به طور منطقی می توان از تقارن زمانی آنها سخن گفت. از سوی دیگر آپولوژی به عنوان رویدادی تاریخی یا زیسته ای عینی و واقعی که توسط افلاطون و از قضا در قالب همپرسه و نمایشنامه ...
بیشتر
آفرینش تریلوژی به مثابه قالبی نمایشنامه ای و موضوع خلق تراژدی در چارچوب نخستین اجرای آن، ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر داشته و همچنانکه به آیسخولوس نسبت داده می شوند به طور منطقی می توان از تقارن زمانی آنها سخن گفت. از سوی دیگر آپولوژی به عنوان رویدادی تاریخی یا زیسته ای عینی و واقعی که توسط افلاطون و از قضا در قالب همپرسه و نمایشنامه روایت شده است، عنصر بدیع و فن آورانه تریلوژی یعنی تراژدی را بازآفرینی می کند. در تلاش برای بازتفسیر و رمزگشایی از آپولوژی براساس بستر و زمینه متنی و فکری (متدلوژی زمینه گرا)، تریلوژی رابطه ویژه و ممتازی با آن برقرار می سازد. متن حاضر در ادامه «کلان تز» تاثیرپذیری سقراط از تراژدی به تبیین رابطه تریلوژی آیسخولوس و آپولوژی سقراط می پردازد و بر آن است تراژدی به مثابه درونمایه اصلی تریلوژی در شکل بخشی به آپولوژی و جهت دهی به آن نقشی بنیادین و بی بدیل ایفا می کند. تلاش این متن ارائه تصویری روشن از چنین رابطه ای است. نسبت سنجی آپولوژی و نمایشنامه های آیسخولوس به قاعده رویکرد هرمنوتیک زمینه گرا منجر به رمزگشایی از آپولوژی و آشکارگی معنای فوق الذکر می گردد که به عنوان فرضیه این متن بیان می شود. این همان معنایی است که بخش عمده ای از رویکردهای سیاسی و مدنی سقراط را تبیین می کند
علی صالحی فارسانی
دوره 8، شماره 1 ، تیر 1396، ، صفحه 13-36
چکیده
این نوشتار بر پایه این پیشانگاره استوار است که وبر در خطِّسیری انتقادی نسبت به اندیشۀ سیاسی غرب جای میگیرد. خطِّسیری که رویکردی انتقادی به لیبرالدموکراسی دارد. بر این پایه این پرسش طرح میشود که نگاه وبر به مدرنیته سیاسی و لیبرالدموکراسی چیست. فرضیه این نوشتار این است که وبر لیبرالدموکراسی را برنمیتابد و با ...
بیشتر
این نوشتار بر پایه این پیشانگاره استوار است که وبر در خطِّسیری انتقادی نسبت به اندیشۀ سیاسی غرب جای میگیرد. خطِّسیری که رویکردی انتقادی به لیبرالدموکراسی دارد. بر این پایه این پرسش طرح میشود که نگاه وبر به مدرنیته سیاسی و لیبرالدموکراسی چیست. فرضیه این نوشتار این است که وبر لیبرالدموکراسی را برنمیتابد و با توجه به اینکه باورمندانِ به مدرنیتۀ سیاسی، آن را چونان جدایی دولت از جامعه مدنی و برتری خودآئینی بر چیرگی برمیشمرند؛ فرضیۀ انضمامی این مقاله نیز باور وبر به «برتری چیرگی بر خودآئینی» خواهد بود. با کاربست روش تاریخ ایدهها، یافتههای این پژوهش نشان از برجستگیِ سه واحد- انگارۀ «برتریِ چیرگی بر خودآئینی»، «ظاهری بودنِ دموکراسی» و «قابلِانتقاد بودنِ لیبرالیسم»، در رویکرد وبر به لیبرالدموکراسی دارد. البته با وجود این رویکرد انتقادی، وبر تنها سیاستزداییِ دیوانسالارانه را برگشتپذیر میداند. به نظرِ وبر رهبریِ فرهمند در بسترِ یک دموکراسیِ پارلمانی میتواند چنین کاستی را بزداید.
سیدجواد امامجمعهزاده؛ مجید نجاتپور؛ حمید زنگنه؛ بهروز زرینکاویانی
دوره 1، شماره 2 ، آبان 1389، ، صفحه 15-37
چکیده
ایران فرهنگی ازجمله حوزههای اصلی فرهنگی ـ تمدنی در جغرافیای هویتی امروز است که همواره مورد توجه پژوهشگران و اندیشمندان بوده است. میراث فرهنگی ـ تمدنی که به واسطة عناصر و مؤلفههای مشترک زبانی، فرهنگی، و اجتماعی پدید آمده است، حاصل تجربة تاریخی طولانیای است که با پیوند دادن معرفت و هویت «خودآگاهی تمدنی» را به بار آورده ...
بیشتر
ایران فرهنگی ازجمله حوزههای اصلی فرهنگی ـ تمدنی در جغرافیای هویتی امروز است که همواره مورد توجه پژوهشگران و اندیشمندان بوده است. میراث فرهنگی ـ تمدنی که به واسطة عناصر و مؤلفههای مشترک زبانی، فرهنگی، و اجتماعی پدید آمده است، حاصل تجربة تاریخی طولانیای است که با پیوند دادن معرفت و هویت «خودآگاهی تمدنی» را به بار آورده است؛ معرفت به میراث غنی مشترک میان کشورهای منطقه و هویتی برآمده از عناصر و مؤلفههای درونی و بومی. هویت ایران فرهنگی همچون سایر هویتها، همواره با هویتهای دیگر تمدنها، ازجمله تمدن غربی، در تعامل و یا تقابل بوده است. هویتی که تلاش میکند داعیة جهانشمولی و همهگستر خود بر سایر هویتها و تمدنها را اثبات کند. پژوهش حاضر تلاشی است در جهت روایت هویت ایران فرهنگی به گونهای که نسبت تعامل و یا تقابل آن با هویت غربی تبیین شود و اگر گونهای تقابل در این رابطه وجود داشته باشد با ارائة روشی مناسب آن را به فرصتی برای تعامل تبدیل کند و با ارزیابی موقعیت و جایگاه ایران فرهنگی و ظرفیتهای تاریخی، تمدنی، هویتی، دینی، و زبانی آن در جهت نقد استیلای فرهنگ و هویت غربی برآید. نوع مطالعه در این نوشتار توصیفی ـ تحلیلی است که با استفاده از روش کتابخانهای و بهرهگیری از منابع اینترنتی صورت میپذیرد.
جلال پیکانی
دوره 3، شماره 2 ، آبان 1391، ، صفحه 15-34
چکیده
در طی تاریخ فلسفه، مسئلة علم ما به جهان خارج یکی از موضوعات مورد توجه شکاکان بوده و مشهورترین تقریر این قسم از شکاکیت را رنه دکارت بیان کرده است. در دهههای اخیر رویکرد نوظهوری با عنوان برونیگرایی در معرفتشناسی مطرح شده است و بهنظر میرسد برای پاسخ به این مسئله قابلیتهای چشمگیری دارد. شاخصترین نظریة توجیه ...
بیشتر
در طی تاریخ فلسفه، مسئلة علم ما به جهان خارج یکی از موضوعات مورد توجه شکاکان بوده و مشهورترین تقریر این قسم از شکاکیت را رنه دکارت بیان کرده است. در دهههای اخیر رویکرد نوظهوری با عنوان برونیگرایی در معرفتشناسی مطرح شده است و بهنظر میرسد برای پاسخ به این مسئله قابلیتهای چشمگیری دارد. شاخصترین نظریة توجیه و شناخت پروردهشده در قالب این رویکرد به نظریة اعتمادگرایی فرایندی موسوم است. در مقالة حاضر، نشان داده شده است که این نظریه، به دلیل طرح معیارهای نسبتاً سهلگیرانه برای معرفت و اجتناب از الزامات دشوار دکارتی، چشمانداز نسبتاً جدیدی برای حل معضل دکارتی در مقابل دیدگان ما میگستراند.
مهدی حسینزاده یزدی؛ منیره زینالعابدینی رنانی؛ سیدمحسن ملاباشی
دوره 6، شماره 1 ، اردیبهشت 1394، ، صفحه 15-36
چکیده
میشل فوکو از جمله اندیشمندان معاصر بسیار تأثیرگذار در جهان بود. او نقدهایی جدی به اندیشمندان پیش از خود مطرح کرد و از بسیاری از آنها نیز تأثیر پذیرفت. در این مقاله مبانی معرفتی تبارشناسی او را بررسی میکنیم. در بررسی مبانی معرفتی به این پرسشها پاسخ داده میشود که تعریف فوکو از حقیقت چه بود؟ برای دستیابی به حقیقت چه راهی را برگزید؟ ...
بیشتر
میشل فوکو از جمله اندیشمندان معاصر بسیار تأثیرگذار در جهان بود. او نقدهایی جدی به اندیشمندان پیش از خود مطرح کرد و از بسیاری از آنها نیز تأثیر پذیرفت. در این مقاله مبانی معرفتی تبارشناسی او را بررسی میکنیم. در بررسی مبانی معرفتی به این پرسشها پاسخ داده میشود که تعریف فوکو از حقیقت چه بود؟ برای دستیابی به حقیقت چه راهی را برگزید؟ آیا فوکو نسبینگر بود؟ فوکو در چه ساحتی نسبینگر بود و مبنای نسبیگرایی او چه بود؟ در بررسی مبانی معرفتی تبارشناسی باید گفت فوکو در این دوره در تعریف حقیقت پیرو نظریۀ انسجامگرایی بود. همچنین، در تبارشناسی رویکردی نامانگارانه داشت. فوکو از انواع نسبیگرایی، نسبیاندیشی هستیشناسانه و نسبیاندیشی شناختشناسانه را برگزید. او در تبارشناسی به پیروی از نیچه و رویکردهای نسبینگر هستیشناسانۀ او بر این نکته تأکید کرد که قدرت، به واسطۀ گفتمان صدق و کذب، گزارهها را در هر دوره تعیین میکند.
خشایار برومند؛ مصطفی تقوی
دوره 3، شماره 1 ، اردیبهشت 1391، ، صفحه 19-38
چکیده
در این مقاله، پس از نگاهی اجمالی به رهیافت اندرو فینبرگ و مارتین هایدگر برای برونرفت از فضای تکنولوژیک حاکم[i]، مقایسهای میان نگرش این دو متفکر در مواجهه با جهانی که در آن زندگی میکنیم انجام میشود. فینبرگ داخلساختن ارزشهای دموکراتیک در طراحیهای تکنیکی را راهکار رهایی قلمداد میکند ...
بیشتر
در این مقاله، پس از نگاهی اجمالی به رهیافت اندرو فینبرگ و مارتین هایدگر برای برونرفت از فضای تکنولوژیک حاکم[i]، مقایسهای میان نگرش این دو متفکر در مواجهه با جهانی که در آن زندگی میکنیم انجام میشود. فینبرگ داخلساختن ارزشهای دموکراتیک در طراحیهای تکنیکی را راهکار رهایی قلمداد میکند و هایدگر از آمادگی برای ظهور خدایی نجاتدهنده سخن میگوید. با وجود آنکه فینبرگ و هایدگر هر دو به جهانی بدیل برای زیست آدمی میاندیشند، در چگونگی بدیلاندیشی با یکدیگر تفاوت بنیادی دارند. فینبرگ بدیلاندیشی را در سطح اونتیک دنبال میکند و هایدگر در سطح اونتولوژیک. با توجه به تفاوت نگرش هایدگر و فینبرگ به خطرهای فضای تکنولوژیک حاکم، نهایتاً توضیح داده میشود که رهیافت فینبرگ در پارادایمی قرار میگیرد که هایدگر خواهان گذر از آن است.
[i]. از آنجا که رهایی از فضای تکنولوژیک حاکم در اندیشة فینبرگ و هایدگر هریک به طور جداگانه و مفصل در مقالاتی توسط نگارنده مورد بحث قرار گرفته است و هدف از نگارش مقالة پیشرو عمدتاً مقایسه و فهم دو رهیافت مورد نظر در نسبت با یکدیگر است، در بخشهای «مروری بر اندیشة فینبرگ» و «مروری بر اندیشة هایدگر» نگاه فینبرگ و هایدگر به جهان تکنولوژیک در خلاصهترین صورت ممکن بیان شده است.
مزدک رجبی
چکیده
در این نوشته از متنی سخن به میان خواهدآمد که از واژه غربشناسی جهت بیان مفهومی بنیادین و هنوز فهم نشده در تاریخ اندیشه معاصر ایران بهره گرفته است؛ متن مورد نظر درباره غرب رضا داوری اردکانی است که در آن واژه غرب همچون کلیت و شرط و واژه غربشناسی همچون ناظم و هادی ما جهت شناخت غرب و نسبت ما با آن به کار گرفته شده است. پیشتر از این متن ...
بیشتر
در این نوشته از متنی سخن به میان خواهدآمد که از واژه غربشناسی جهت بیان مفهومی بنیادین و هنوز فهم نشده در تاریخ اندیشه معاصر ایران بهره گرفته است؛ متن مورد نظر درباره غرب رضا داوری اردکانی است که در آن واژه غرب همچون کلیت و شرط و واژه غربشناسی همچون ناظم و هادی ما جهت شناخت غرب و نسبت ما با آن به کار گرفته شده است. پیشتر از این متن و پس از آن همین واژه ها اغلب با طیفهای معنایی بسیار آشنا و نخ نماشده توسط درکی عوامزده و ضدتفکر هم به کارگرفته شده است که بعضا دارای بار معنایی سیاسی وهمراه با نفرتی از استعمار و استثمارغرب بوده و البته آن درک سیاسی در کنار علم و تکنیک و حاکمیت سرمایه و دمکراسی و آزادی و عدالت غرب شانی از حقیقت کلی غرب و بلکه نشانهایی از وجه عریان و عیان توتالیتر بودن یا همان اطلاق جهانگسترغرب همچون تاریخ مطلق انسان را نیز داراست. هدف مقاله پیش رو جمعبندی کارِ ویژه چند گفتار نخستین درباره غرب است که کلیت و شرط بودن غرب را متذکر شده زیرا درک اهمیت بنیادی دو وجه معنایی واژه غرب در متن درباره غرب و دست آخر نشاندادن و تبیین توان و نقص آن برای گامهای نخستین اندیشه معاصر ما حیاتی است.
محسن باقرزاده مشکی باف؛ محمود صوفیانی
چکیده
فیشته در کتاب بنیادهای حق طبیعی در دیالکتیکی دو سویه نه تنها مفهوم و اصل حق را از اصطلاحاتی در آغاز انتزاعی چون موجود متعقل، کنشگری، آزادی، آگاهی، دیگری و مفهوم بیناسوژهای استنباط میکند بلکه در عین حال انضمامی شدن تمامی آن اصطلاحات را بر اساس مفهوم و اصل حق تحقق میبخشد. بنابراین در نظام فکری فیشته تمامی این مفاهیم مجموعهی ...
بیشتر
فیشته در کتاب بنیادهای حق طبیعی در دیالکتیکی دو سویه نه تنها مفهوم و اصل حق را از اصطلاحاتی در آغاز انتزاعی چون موجود متعقل، کنشگری، آزادی، آگاهی، دیگری و مفهوم بیناسوژهای استنباط میکند بلکه در عین حال انضمامی شدن تمامی آن اصطلاحات را بر اساس مفهوم و اصل حق تحقق میبخشد. بنابراین در نظام فکری فیشته تمامی این مفاهیم مجموعهی پیچیدهای را تشکیل میدهند که تنها با یکدیگر فهمیده میشوند چرا که به صورت دیالکتیکی از درون یکدیگر به وجود میآیند و تنها با یکدیگر امکان تحقق دارند. اما در پایان راه به دلیل استنباط قانون حق و تمامی نسبتهای آن از طریق عقل، موجود متعقل آزاد را زماناً و منطقاً در رأس هرم اصطلاحات بنیادین فلسفهی حق و سیاست فیشته نشان خواهیم داد. در ادامه فیشته در صدد متحقق کردن قانون حق و ضمانت آن برای افراد در جهان خارج، به استنتاج حکومت (در مقام ارادهی عمومی همگان) و سیاست به عنوان علم دولت گام برمیدارد و این علم جدید را همچون خدمتگزار حقی در نظر میگیرد که اساس ماهیت خود را به طور پیشینی از موجود متعقل آزاد کسب کرده است.
مسیب جوزی؛ مجید ملایوسفی؛ محمدصادق زاهدی
چکیده
دغدغه اصلی ارسطو در این بحث، مسأله استحقاق و شایستگی در حکومت و تقسیم مناصب آن است بدین منظور او به بررسی نظامهای سیاسی مختلف پرداخته و ایرادات آن نظامها را از این لحاظ بیان می کند او میگوید در امر حکومت و تقسیم مناصب باید سهم هر کس در حفظ و نگهداری و فراهم آوردن عناصر هستی و سازمان حکومت، معیار قرار گیرد. همچنین او بیان می کند ...
بیشتر
دغدغه اصلی ارسطو در این بحث، مسأله استحقاق و شایستگی در حکومت و تقسیم مناصب آن است بدین منظور او به بررسی نظامهای سیاسی مختلف پرداخته و ایرادات آن نظامها را از این لحاظ بیان می کند او میگوید در امر حکومت و تقسیم مناصب باید سهم هر کس در حفظ و نگهداری و فراهم آوردن عناصر هستی و سازمان حکومت، معیار قرار گیرد. همچنین او بیان می کند که معیار سنجش درستی و نادرستی این حکومتها فراهم آوردن هر چه بیشتر « نفع مشترک» است. یعنی حکومتهایی که به دنبال نفع فرمانروایان باشند حکومتهایی نادرست و غیرعادلانه و حکومتهایی که به دنبال نفع افراد جامعه باشند حکومت هایی صحیح و عادلانه اند سپس با این معیار به تشریح بهترین نظام سیاسی میپردازد و آن را نظامی میداند که افراد در آن به تناوب فرمانروا و فرمانبرداری میشوند چرا که تنها از این طریق است که میتوانند به فضیلت کامل (عدالت) دست پیدا کنند. ولی نهایتا نتیجه میگیرد که این نظام قابلیت اجرایی ندارد بنابراین نظامی ترکیبی را معرفی میکند که شایستگان در راس هرم قدرت قرار دارند و توده مردم وظیفه نظارت و برگزیدن آن ها از طریق شورا و انجمن نمایندگی برعهده دارند.
سید محمدرضا امیری طهرانی
چکیده
در این مقاله نظریه عدالت را از دیدگاه سید محمدباقر صدر و رابرت نوزیک تحلیل و مقایسه میکنیم. نظریه عدالت از دیدگاه این دو اندیشمند به طور جداگانه در مقاله های متعددی بحث شده است. نوآوری این مقاله مقایسه و تحلیل دیدگاههای این دو تن درباره نظریه عدالت از دریچۀ نگاه به مبنا و مفهوم حق است. مبنای این مقایسه، حضور مقولۀ مشترک «حق» ...
بیشتر
در این مقاله نظریه عدالت را از دیدگاه سید محمدباقر صدر و رابرت نوزیک تحلیل و مقایسه میکنیم. نظریه عدالت از دیدگاه این دو اندیشمند به طور جداگانه در مقاله های متعددی بحث شده است. نوآوری این مقاله مقایسه و تحلیل دیدگاههای این دو تن درباره نظریه عدالت از دریچۀ نگاه به مبنا و مفهوم حق است. مبنای این مقایسه، حضور مقولۀ مشترک «حق» ولی با مفاهیم و مبانی متفاوت در اندیشۀ صدر و نوزیک است. نظریۀ عدالت استحقاقی نوزیک بر مفهوم حق طبیعی جان لاک و مبنای آزادی فردی پایهگذاری شده است. نظریه عدالت صدر بر مفهوم حق استخلاف الهی و آزادی محدود فردی استوار است. در این مقاله در پرتو این مقولۀ مشترک ولی با مفهوم و مبنای مختلف، به تحلیل تفاوت دیدگاه این دو تن به مسائل نظریۀ عدالت هم چون منشأ حقوق فردی، آزادی، فرآیندانگاری، غایتنگری، الگومندی، مالکیت و وظایف دولت می پردازیم. روش پژوهش، تحلیلی و متکی به اسناد و آثار این دو اندیشمند است.
مهدی بنایی جهرمی
دوره 5، شماره 2 ، آبان 1393، ، صفحه 21-36
چکیده
لویناس ریشههای خلأ عظیم اخلاقی عالم تجدد را در سیطرۀ هستیشناسی غربی میجوید و نشان میدهد که آن چگونه همه چیز را یا با منحل کردن در رابطۀ ادراکی سوژه و ابژه تحت یک «کلیت» فراگیر قرار میدهد و یا، در صورت مقاومت، از اساس سرکوب و محو میسازد. نوشتهای که در پی میآید میکوشد تا: 1. نشان دهد که چرا لویناس در جهت ...
بیشتر
لویناس ریشههای خلأ عظیم اخلاقی عالم تجدد را در سیطرۀ هستیشناسی غربی میجوید و نشان میدهد که آن چگونه همه چیز را یا با منحل کردن در رابطۀ ادراکی سوژه و ابژه تحت یک «کلیت» فراگیر قرار میدهد و یا، در صورت مقاومت، از اساس سرکوب و محو میسازد. نوشتهای که در پی میآید میکوشد تا: 1. نشان دهد که چرا لویناس در جهت عبور از سلطۀ هستیشناسی، بر خلاف فیلسوفانی چون هیدگر، فوکو و اشتراوس، به دفاع از سوبژکتیویته میپردازد؛ و 2. در این مسیر، بعضی از امکاناتی را ملاحظه و بررسی کند که تأملات لویناس در سوبژکتیویته میتواند برای تفکر و عبور از خلأ اخلاقی عالم معاصر فراهم آورد.
سیده اکرم برکاتی؛ یوسف شاقول؛ محمدجواد صافیان
چکیده
فهم خویشتن در حوزههای مختلف تفکر همواره بسیار مهم و از جهات گوناگون مورد بحث بوده است. برخی از اندیشمندان، فهم ما از خود را شهودی و یا بیواسطه میدانند و برخی نحوهی فهم ما از خود را امری تأملی و تفسیری تلقی میکنند. در تاریخ تفکر فلسفهی غرب، بهویژه در حوزهی هرمنوتیک و پدیدارشناسی، میتوان هیدگر و ریکور را به تعبیری نمایندهی ...
بیشتر
فهم خویشتن در حوزههای مختلف تفکر همواره بسیار مهم و از جهات گوناگون مورد بحث بوده است. برخی از اندیشمندان، فهم ما از خود را شهودی و یا بیواسطه میدانند و برخی نحوهی فهم ما از خود را امری تأملی و تفسیری تلقی میکنند. در تاریخ تفکر فلسفهی غرب، بهویژه در حوزهی هرمنوتیک و پدیدارشناسی، میتوان هیدگر و ریکور را به تعبیری نمایندهی ایندو رویکرد متفاوت دانست. از این منظر، دیدگاه هیدگر را هستیشناسانه و رویکرد ریکور را معناشناسانه نامیدیم. در این نوشتار تلاش خواهد شد ضمن تبیین دیدگاه هستیشناسانهی هیدگر و رویکرد معناشناسانهی ریکور در مسألهی خودفهمی، امکان برقراری پیوند میان این دو دیدگاه متفاوت مورد بررسی قرار گیرد. برای آشکار کردن امکان این پیوند، بر دو وجه متمرکز خواهیم شد؛ نشان خواهیم داد که: 1- خودفهمی در اندیشهی هیدگر و ریکور در افقهای مشترک "زمان"، "زبان" و "دیگری"، گرچه از دو منظر متفاوتِ هستیشناختی و معرفتشناختی، محقق میشود و 2-میتوان برای این سه افق، در مفهومی که ریکور از آنها ارائه میدهد، بنیانی هستیشناختی در ساختار دازاین قائل شد. به نظر میرسد میتوان این مبنای هستیشناختی را به عنوان "سرآغاز" راهِ طولانی معرفتشناسی ریکور مورد ملاحظه قرار داد. بهاینترتیب میتوان بهنحوی مبنایی میان ایندو رویکرد، پیوند برقرار کرد.
محسن دریابیگی
دوره 2، شماره 2 ، آبان 1390، ، صفحه 23-41
چکیده
در این مقاله تفکر فلسفی در اندیشة عرب و گرایشهای مختلف متفکران عربی را بیان میکنم و بر اساس نگرش محمد عابد الجابری به بررسی گونههای برخورد متفکران عربی در قبال معضل نحوة ارتباط سنت و تجدد میپردازم و نقدهای وی بر این نگرشها را مطرح میکنم؛ در نظر جابری تمام سوگیریهایی که در مورد این موضوع بوده است گرفتار آفات روشی ...
بیشتر
در این مقاله تفکر فلسفی در اندیشة عرب و گرایشهای مختلف متفکران عربی را بیان میکنم و بر اساس نگرش محمد عابد الجابری به بررسی گونههای برخورد متفکران عربی در قبال معضل نحوة ارتباط سنت و تجدد میپردازم و نقدهای وی بر این نگرشها را مطرح میکنم؛ در نظر جابری تمام سوگیریهایی که در مورد این موضوع بوده است گرفتار آفات روشی و نگرشی است.
امیدرضا جانباز؛ احمد علیاکبر مسگری
دوره 4، شماره 1 ، اردیبهشت 1392، ، صفحه 23-42
چکیده
امروزه اندیشمندان بسیاری از انسان بهمثابة کنشگر اجتماعی یاد میکنند. این اندیشمندان برآنند که تمامیت و کمال هر فرد انسانی و سرانجام انسانیت به طور کلی نه با اعمال فردی و در تأمل انتزاعی افراد مجزا، بلکه به واسطة مشارکتهای مسؤلانهای تحقق میپذیرد که هر عضو اجتماع در تعامل با جهان و سایر افراد انجام میدهد. در نظر ...
بیشتر
امروزه اندیشمندان بسیاری از انسان بهمثابة کنشگر اجتماعی یاد میکنند. این اندیشمندان برآنند که تمامیت و کمال هر فرد انسانی و سرانجام انسانیت به طور کلی نه با اعمال فردی و در تأمل انتزاعی افراد مجزا، بلکه به واسطة مشارکتهای مسؤلانهای تحقق میپذیرد که هر عضو اجتماع در تعامل با جهان و سایر افراد انجام میدهد. در نظر این اندیشمندان انسان نه سوژة فردی بلکه سوژة اجتماعی است. این مقاله سعی در تبیین مبانی نظری این رویکرد به انسان دارد. به این منظور نحوة بروز و تکون این ایده در یکی از بنیادیترین خاستگاههایش، اندیشة هگل، به تصویر کشیده میشود. در این تصویر هگل ضمن نقد تصور گذشتگان خود از هویت انسانی بهمثابة سوژة فردی، از آن بهمثابة سوژة اجتماعی یاد میکند. نقد و بررسی این تفکر به خصوص میتواند مورد توجه آن دسته از سنن فکری قرار گیرد که بسیار بیش از اشتغال به مسائل اجتماعی به دنبال پیریزی نظامهای اندیشهای هستند که ساختار و محتوای خود را در انزوای ذهن فردی دارا باشد
سعید باقری؛ سیدصادق حقیقت
دوره 4، شماره 2 ، آبان 1392، ، صفحه 23-50
چکیده
مفهوم جنگ عادلانه و نسبت آن با الهیات مسیحی، بیشتر از شانزده قرن است که در کانون بحثهای فلسفة سیاسی در جهان مسیحیت قرار دارد، نظریة جنگ عادلانه از مهمترین نظریههای روابط بینالملل و فلسفة سیاسی پیرامون صلح است که آگوستین (354 م) آن را طرح و بسط داده است. آگوستین جنگ را در صورتی عادلانه میداند که صادرکنندة جنگ دارای مشروعیت الهی ...
بیشتر
مفهوم جنگ عادلانه و نسبت آن با الهیات مسیحی، بیشتر از شانزده قرن است که در کانون بحثهای فلسفة سیاسی در جهان مسیحیت قرار دارد، نظریة جنگ عادلانه از مهمترین نظریههای روابط بینالملل و فلسفة سیاسی پیرامون صلح است که آگوستین (354 م) آن را طرح و بسط داده است. آگوستین جنگ را در صورتی عادلانه میداند که صادرکنندة جنگ دارای مشروعیت الهی بوده و هدفش از این کار اجرای عدالت و برپایی جامعة توحیدی و صلح باشد، به نظر آگوستین، نظریة جنگ عادلانه دارای سه ویژگی اساسی است: 1. اخلاق (فضیلت) و عدالت؛ 2. قوانین (طبیعی و زمانی)؛ 3. مشترکالمنافع.
همین سه نکته، مهمترین دستاورد نظریة جنگ عادلانه است؛ از طرفی وی محور اساسی جنگ عادلانه را گناه قرار میدهد و بیان میکند که برای رهایی از زندگی مادی و شکلگیری زندگی معنوی جنگ عادلانه شکل میگیرد. آگوستین کوشیده است تا بر اساس مباحث دینی، تعریفی متفاوت از عدالت ارائه کند و بر اساس آن دیدگاهی متفاوت با فلاسفة گذشتة خود از عدالت که صورتی زمینی داشت ارائه کند و تفسیری روشن از جامعة معنوی و آرمانشهر خود بر اساس ادلة دینی و طبیعی ارائه کند. نظریة جنگ عادلانه به لحاظ ساختار منطقیای که دارد، از طرفی با نظریة جنگ عادلانه در نزد فلاسفة کلاسیک و از طرف دیگر با نظریة جنگ مقدس نزد فلاسفة قرون وسطی همخوانی دارد
علی ربانی خوارسگانی؛ محمد میرزایی
دوره 5، شماره 1 ، اردیبهشت 1393، ، صفحه 23-46
چکیده
نظریة گفتمان تلخیص سایر رویکردهای تحلیل گفتمان و یکی از روشهای کیفی در حوزة مباحث سیاسی و اجتماعی است. در قلب نظریة گفتمان لاکلاو و موفه این اصل محوری وجود دارد که یک امر اجتماعی یا یک هویت اجتماعی هیچگاه پایانیافته و تمامشده نیست. لاکلاو و موفه بستر اندیشهورزی خود را بر قلمروهای نظری گوناگون از سوسور تا دریدا، از آلتوسر ...
بیشتر
نظریة گفتمان تلخیص سایر رویکردهای تحلیل گفتمان و یکی از روشهای کیفی در حوزة مباحث سیاسی و اجتماعی است. در قلب نظریة گفتمان لاکلاو و موفه این اصل محوری وجود دارد که یک امر اجتماعی یا یک هویت اجتماعی هیچگاه پایانیافته و تمامشده نیست. لاکلاو و موفه بستر اندیشهورزی خود را بر قلمروهای نظری گوناگون از سوسور تا دریدا، از آلتوسر و فوکو تا لکان قرار دادهاند. در این راستا آنها با تمرکز ویژه بر واسازی دریدا و نظریة لکانی سوژة فقدان، با مرکزیتبخشیدن در وقتة «مفصلبندیِ سیاسی» به هژمونی، در توسعة نظریة نوگرامشی گفتمان، ترجیح امر سیاسی بر امر اجتماعی و بازگرداندن جامعه به وقتة سیاسی تأسیس آن، سنت نظری نوینی را بر ویرانههای مارکسیسم کلاسیک استوار ساختهاند. این نوشتار مفروضات بنیادی نظریة گفتمان لاکلاو و موفه در مورد ایدئولوژی، سوژه، هژمونی، و امر سیاسی را تحلیل و تبیین میکند
احمد علی حیدری
دوره 6، شماره 2 ، آبان 1394، ، صفحه 23-47
چکیده
مقاله با الهام از تلقی «پسامدرن» هیدگر در خصوص زمانمندی اکستاتیک انسان (افعال انسان همواره محفوف به مؤلفههایی از سنخ زمان است که مجال فراروی او را فراهم میآورند) شأن تاریخی وجود او را تبیین میکند. هیدگر مرگ اندیشی را موجب رهایی انسان از بیخودی فرد منتشر و اصالت عزم وی میداند. چنین شرایطی به تنهایی متعلق عزم دازاین را ...
بیشتر
مقاله با الهام از تلقی «پسامدرن» هیدگر در خصوص زمانمندی اکستاتیک انسان (افعال انسان همواره محفوف به مؤلفههایی از سنخ زمان است که مجال فراروی او را فراهم میآورند) شأن تاریخی وجود او را تبیین میکند. هیدگر مرگ اندیشی را موجب رهایی انسان از بیخودی فرد منتشر و اصالت عزم وی میداند. چنین شرایطی به تنهایی متعلق عزم دازاین را با عرضهی گزیدهای از امکانات بهدست نمیدهد. برآوردن چنین مقصودی مستلزم رجوع آدمی به گذشتهی تاریخی خود است که در آن شمار قابل ملاحظهای از امکانها عرضه میشوند. اندیشههای فلسفی و چهرههای شاخص آن نیز به میراث فرهنگی دازاین تعلق دارند. آدمی در رجوع به میراث گذشته، قهرمانان خود را تکرار میکند. «ایرانی» نیز میتواند به امکانات دازاین ایرانی در گذشتهی حکمی و فلسفیاش بنگرد. در نگاه اصیل به تاریخ، آنچه را دازاین به انجام رسانده یا نرسانده، (Wirklichkeit) مد نظر نیست بلکه امکانات (Möglichkeiten) منتخب دازاین، آنچه را که میتوانست برگزیند و نکرد و سرانجام آن دسته از امکاناتی را که هنوز برجاست، پیش چشم میآوریم. بزرگان اندیشهی میراث حکمی ما؛ ابنسینا، سهرودی، ملاصدرا، زکریای رازی، ابوریحان بیرونی، ابن رشد و نظایر آنها بر حسب مقتضیات وجودی در زمانه و تاریخی ظاهر شدهاند که اینگ گذشتهی ما را ساخته است. با درک زمان و روزگار آنان میتوانیم به خوبی تفاوت بین روزگارِ سنت خودمان را با شرایطِ مدرن و پسامدرن درک کنیم. توجه و فهمی که با رجوع به امکاناتِ مکمون در آن شاید بتوان راهی به رهایی از مابعدالطبیعهی غربی و وجوه مختلف آن که هیدگر با عنوان محتاطانهی متفکری پسامدرن در شمار منادیان آن قرار دارد، باز کرد.
مزدک رجبی
دوره 7، شماره 2 ، آبان 1395، ، صفحه 23-35
چکیده
در نوشته پیش رو نظر سوارز درباب مفهوم آزادی در رساله مباحثات متافیزیکی و نیز شرح وی بر درباب نفس ارسطو توضیح و نشان داده خواهد شد فهم متافیزیکی و غیرکلامی وی از آزادی چیست. وی اختیار و اراده انسانی را مستقل از علل طبیعی و نیز مستقل از اراده خدا میدانست. پیشتر از وی نیز مرسوم بود که متفکران مدرسی از توماس آکویناس تا بعدیها انتخاب اخلاقی ...
بیشتر
در نوشته پیش رو نظر سوارز درباب مفهوم آزادی در رساله مباحثات متافیزیکی و نیز شرح وی بر درباب نفس ارسطو توضیح و نشان داده خواهد شد فهم متافیزیکی و غیرکلامی وی از آزادی چیست. وی اختیار و اراده انسانی را مستقل از علل طبیعی و نیز مستقل از اراده خدا میدانست. پیشتر از وی نیز مرسوم بود که متفکران مدرسی از توماس آکویناس تا بعدیها انتخاب اخلاقی انسان را علتی مستقل از سایر علل طبیعی میدانستند، ولی فهم بدیعی است که اراده انسانی حتی در نسبت با اراده خدا نیز استقلال داشته باشد. سوارز آزادی در انتخاب کنش را ذات قوه کنشگر انسانی میداند و ازاینرو کنش اخلاقی بنابه نظر وی از منشا و منبعی موثر و مستقل سرچشمه میگیرد که همان اراده انسانی است. در بخش نخست مقاله نظر سوارز پیرامون آزادی و علت آن در انسان که اراده است توضیح داده خواهد شد وسپس در بخش دوم بر تفاوت بنیادین نگاه وی وتوماس آکویناس به بنیان اخلاق تاکید خواهد شد که درک و دریافتی است جز آنچه توماس پینک محقق مشهور و سوارز شناس بیان کرده است. بنا به نظر وی رای سوارز و دنزاسکوتوس همگام با رای توماس آکویناس درباب اختیار جملگی در مقوله عقل عملی دسته بندی میشو د، به خلاف تلقی رایج که توماس آکویناس را عقلگرا و دنز اسکوتوس و سوارز را اراده گرا مینامد. در مقاله پیش رو تلاش میشود تبیین شود چگونه نمیتوان نظر توماس آکویناس را همانند نظر سوارز درباب اخلاق بر پایه عقل عملی فهمید تا توضیح داده شود ُمراد سوارز وجه عملی عقلی واحد است نه اراده چونان عقل عملی ارسطویی که کاملا مستقل از عقل نظری است.
مهدی بنایی جهرمی
چکیده
آیا حاکمیت و اعتبار دوره متجدد مطلق است و برای آینده آدمی، نمیتوان هیچ چیزی را جز تحکیم و تثبیت بنیانهای سلطه این عالم انتظار کشید؟ پاسخ به این پرسش اساسی، هرچه که باشد نمیتواند فارغ وغافل از بنیان قدرت و اعتبار عالم متجدد، یعنی تکنولوژی مطرح شود. تلاش نوشته حاضر بر آن است که با تأمل در پرسش از حقیقت تکنولوژی در اندیشه مارتین ...
بیشتر
آیا حاکمیت و اعتبار دوره متجدد مطلق است و برای آینده آدمی، نمیتوان هیچ چیزی را جز تحکیم و تثبیت بنیانهای سلطه این عالم انتظار کشید؟ پاسخ به این پرسش اساسی، هرچه که باشد نمیتواند فارغ وغافل از بنیان قدرت و اعتبار عالم متجدد، یعنی تکنولوژی مطرح شود. تلاش نوشته حاضر بر آن است که با تأمل در پرسش از حقیقت تکنولوژی در اندیشه مارتین هیدگر، نشان دهد که اعتبار تاریخی دوره متجدد، چگونه با ریشه گرفتن از اندیشه در یونان باستان، اکنون در خواستِ قدرت تکنولوژیک ظهور کرده و در قلمرو علوم بسط یافته و در مرحله نهایی خود، به ظهور تمدن فراگیر و جهانی تکنیکی- علمی انجامیده است، تمدنی که اکنون به آن مرحله از بسط سلطه خود دست یافتهاست که نه تنها میتواند تهدیدی آشکار برای زمین باشد، بلکه حتی قادر است که گوهرآدمی را به مخاطره اندازد و آنرا صرفا در حد منبع ذخیره و مواد خام تکنولوژی کاهش دهد.
مهدی حسینزاده
دوره 1، شماره 1 ، اردیبهشت 1389، ، صفحه 25-46
چکیده
با آغاز نهضت ترجمه، آشنایی مسلمانان با آراء فلاسفه یونان شروع شد. میتوان گفت ارسطو بیش از هر فیلسوف دیگری مورد توجه قرار گرفت. اولین فلاسفه اسلامی مانند کندی و فارابی با میراث یونانی آشنا بودند و تأثیرپذیری آنان از ارسطو در شاخههای مختلفی همچون منطق، متافیزیک (فلسفه اولی)، طیبعیات و مباحث علمالنفس و اخلاق آشکار است؛ اما میبایست ...
بیشتر
با آغاز نهضت ترجمه، آشنایی مسلمانان با آراء فلاسفه یونان شروع شد. میتوان گفت ارسطو بیش از هر فیلسوف دیگری مورد توجه قرار گرفت. اولین فلاسفه اسلامی مانند کندی و فارابی با میراث یونانی آشنا بودند و تأثیرپذیری آنان از ارسطو در شاخههای مختلفی همچون منطق، متافیزیک (فلسفه اولی)، طیبعیات و مباحث علمالنفس و اخلاق آشکار است؛ اما میبایست توجه داشت که علم سیاست تنها موردی است که آشنایی مسلمانان با آثار ارسطو در آن، مشکوک و محل بحث است. این مسئله هرگونه سخنی در مورد تأثیرات ارسطو در سیر اندیشه سیاسی حکمای اسلامی را مشکل میکند و در هالهای از ابهام قرار میدهد. برخی محققین تأثیر میراث یونانی در دانش سیاست دوره اسلامی را منحصر به افلاطون و برخی فلاسفه پیش از او میدانند و اساساً منکر تأثیر ارسطو دراینزمینه بر اندیشه متفکران مسلمان میشوند. ازآنجاکه موضوع این نوشتار مستقیماً منوط به حل این مسئله است، ابتدا بحثی تاریخی را دراینباره سامان میدهیم و در ادامه با پذیرش تأثیر ارسطو بر اندیشمندان اسلامی، این تأثیر را تا زمان ابن رشد در مورد برخی از فلاسفه شاخص مسلمانان که تا حدودی و هرچند بسیار کم وارد مباحث سیاست شدهاند، مورد جستجو و تحقیق قرار خواهیم داد.
مریم صانعپور
دوره 2، شماره 1 ، اردیبهشت 1390، ، صفحه 25-38
چکیده
توسعة زبانشناسی تطبیقی در قرن نوزدهم و اکتشافات قومشناختی در قرن بیستم موجب شد تا اسطورهشناسی در هیئت یک علم مطرح شود و از آنجا که اسطورههای باستانی ملتها مبناییترین مقولات برای شناخت ملل مختلفاند اسطورهشناسی تطبیقی بهعنوان عامل شناخت متقابل ملل از یکدیگر مورد توجه محققان قرار گرفت و این امر به گشودهشدن ...
بیشتر
توسعة زبانشناسی تطبیقی در قرن نوزدهم و اکتشافات قومشناختی در قرن بیستم موجب شد تا اسطورهشناسی در هیئت یک علم مطرح شود و از آنجا که اسطورههای باستانی ملتها مبناییترین مقولات برای شناخت ملل مختلفاند اسطورهشناسی تطبیقی بهعنوان عامل شناخت متقابل ملل از یکدیگر مورد توجه محققان قرار گرفت و این امر به گشودهشدن باب گفتوگو و تعامل میان ملل منجر شد. به این ترتیب، اسطورهشناسی تطبیقی قادر است تا زمینههای نزاع و تخاصم میان ملل را، که اکثراً زاییدة عدم همدلی و همزبانی است، از میان ببرد، زیرا تعمق در زیربناهای فرهنگی میتواند به یافتن وجوه اشتراک میان ملل مختلف منجر شود و اشتراکات مزبور، عامل صلح و دوستی میان ملل شود. علاوه بر این، وجوه افتراق میان اسطورهها میتواند پژوهشگران را متوجه ضرورتهای اقلیمی مختلف و متنوع سازد تا هر ملتی در شرایط خاص خود، مورد سنجش و داوری قرار گیرد و این درک متقابل مانع از خصومتهای متقابل ملل گردد. شایان توجه است که مقالة حاضر فقط دیدگاه غربیها را در مورد اسطورهشناسی تطبیقی مورد بررسی قرار داده است.
بهنام جودی؛ مجید توسلی رکن آبادی؛ حسن آب نیکی؛ علی اشرف نظری
دوره 9، شماره 2 ، آبان 1397، ، صفحه 25-49
چکیده
در نیمهی نخست سدهی بیستم، سرخوردگیهایی بسیار به جهت فروپاشی ارزشهای مسیحی و همچنین ایده آل پیشرفت در اروپا بروز کرد که موجب بازاندیشی و جدال نظری دربارهی ماهیت و بنیانهای دوران جدید و نسبت آن با قرونوسطای مسیحی شد. این تلاشها قضیهای را در کانون بحثها قرار داد که با عنوان «دنیوی شدن» شناخته میشود. ازهمین رو، ...
بیشتر
در نیمهی نخست سدهی بیستم، سرخوردگیهایی بسیار به جهت فروپاشی ارزشهای مسیحی و همچنین ایده آل پیشرفت در اروپا بروز کرد که موجب بازاندیشی و جدال نظری دربارهی ماهیت و بنیانهای دوران جدید و نسبت آن با قرونوسطای مسیحی شد. این تلاشها قضیهای را در کانون بحثها قرار داد که با عنوان «دنیوی شدن» شناخته میشود. ازهمین رو، دربارهی نسبت دوران جدید با قرونوسطا دو مبنای «گسست و پیوست» مطرح گردیده است که ذیل قضیهی دنیوی شدن، نظریههای «دنیوی شدنِ آخرت اندیشی» و «دنیوی شدن از راه آخرت اندیشی» شکلگرفتهاند. کارل لُویت و هانس بلومِنبِرگ نمایندگان بارز این دو نظریهاند که جدال نظری ایشان در این خصوص واجد اهمیت بسیار است. در این مقاله تلاش شده است تا دیدگاههای متفاوت در خصوص فرایند «دنیوی شدن» در اروپا با تأکید بر مواضع کارل لویت و هانس بلومنبرگ، ارائه و زمینهی پژوهشهای آتی دربارهی اندیشهی ایشان را فراهم آورد.
سمیه حمیدی؛ فاطمه کامرانی
چکیده
بیشک، یکی از مسائل مهم حوزه اندیشهسیاسی در عرصهعمومی، رابطه نهاد دین و حوزهعمومی است که امروزه در ایران نیز مباحث مربوط به آن بسیار مورد توجه قرار گرفته و در بین اندیشمندان و روشنفکران چه دینی و چه سکولار دربارهی نوع و چگونگی این رابطه، مناقشه و نزاع جدی وجود دارد. در جامعـه کنونی در خـود و بـرای خـود زیستن دیگر معنایی ندارد ...
بیشتر
بیشک، یکی از مسائل مهم حوزه اندیشهسیاسی در عرصهعمومی، رابطه نهاد دین و حوزهعمومی است که امروزه در ایران نیز مباحث مربوط به آن بسیار مورد توجه قرار گرفته و در بین اندیشمندان و روشنفکران چه دینی و چه سکولار دربارهی نوع و چگونگی این رابطه، مناقشه و نزاع جدی وجود دارد. در جامعـه کنونی در خـود و بـرای خـود زیستن دیگر معنایی ندارد و بایستی به چگونگی امکان همزیستی هماهنـگ سـنتهای دینـی در حـوزهی عمـومی اندیشید. مسئله پیشروی این نوشتار این مطلب است که دیننهادینه در اینراستا چه نقشی میتواند داشته باشد؟ آیا میتواند موجب گشایش باب گفتوگو در عرصه عمومی گردد یا اینکه اصلاً بهمثابه مانعی بر سر راه آن قرار میگیرد؟ مقاله حاضر با طرح برخی از الگوهای رابطه دیننهادینه شده و عرصهعمومی؛ ضمن بررسی سهدیدگاه مطرح در این حوزه، کوشش میکند بااستفاده از نتایج مطالعه تطبیقی بین الگوهای مذکور، الگویی را ارائه دهد که درخصوص ایران اسلامی کارساز باشد و ما را از این تصلب دوگانه که یا باید حکومت را دین تصاحب کند و یا کلاً به عرصه خصوصی تنزل یابد، رها سازد. روش انجام این پژوهش توصیفی-تحلیلی است.