نوع مقاله : علمی-پژوهشی
نویسنده
استادیار گروه تاریخ و تمدن غرب، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
چکیده
تفکر دکتر رضا داوری اردکانی، حرکت و گذاری دارد که منطق آن روشن نشده است. موضوع اصلی این مقاله توجه به این گذار، روشنسازی منطق درونی آن و سپس پرداختن به چالشهای درونیاش است. ازین رو نخست به اثبات وجود این گذار پرداخته و سپس در حرکتی تفسیری تلاش میشود تا به چیستی این گذار و منطق آن توجه شود. هدف آن است تا روشن شود، برآمدن مفهوم «توسعهنیافتگی» ـ مفهوم بنیادین در نوشتههای متاخر دکتر داوری ـ به نحو مضمر در فهم ایشان از چگونگی بیرونشدن از وضع «غربزدگی» ـ مفهوم بنیادین در نوشتههای متقدم ـ نهفته بوده است و حرکت فکری ایشان بیش از آنکه بر اساس مفهوم گسست فهم شود بهتر است با مفهوم گذار و جابهجایی سطحِ بحث، فهم شود. با این گذار، بحث از سطح فلسفی به سطح روشنفکرانه جابهجا میشود و پرسش اصلی نیز از چیستی و چگونگی نسبت ما با غرب به پرسش از چگونگی چیرگی بر دشواریهای راه تجدد تغییر مییابد. در اینجاست که باز به نوبهی خود پرسشهای جدیدی سربرمیآورند. این پرسشهای نوپدید، به جای آنکه پرسشهایی از چرایی این گذار باشند، پرسشهایی از خود «طرح غربزدگی» و صورتبندی مفهومی آن هستند. با طرح این پرسشها نیاز ضروری ما برای بازگشت دوباره از روشنفکری به فلسفه و بازاندیشی خود «طرح غربزدگی» همچون فهمی خاص از نسبت من و جزـمن، آشکار میشود.
کلیدواژهها