علیرضا آرام؛ عاطفه سادات میرفاطمی
چکیده
دکارت در فرایند واکاوی معرفتشناختی خود، که به شک دستوری شهرت دارد، نوعی از انضباط رفتاری را با وصفِ موقت برگزیده است. در این توصیهنامهی اخلاقی، بدون حاجت به مبنای فلسفی پیشین و فارغ از مضمون اعتقاد و میزان انسجام یا استحکام آن، زیستن بر مبنای اصولی مفید، مشترک و نسبتاً ساده ترویج میشود. پرسش اینجاست که میان این تفسیرِ حداقلی ...
بیشتر
دکارت در فرایند واکاوی معرفتشناختی خود، که به شک دستوری شهرت دارد، نوعی از انضباط رفتاری را با وصفِ موقت برگزیده است. در این توصیهنامهی اخلاقی، بدون حاجت به مبنای فلسفی پیشین و فارغ از مضمون اعتقاد و میزان انسجام یا استحکام آن، زیستن بر مبنای اصولی مفید، مشترک و نسبتاً ساده ترویج میشود. پرسش اینجاست که میان این تفسیرِ حداقلی از اخلاق- که با تمهیدی آسان به تصدیق ضرورتِ اخلاق و کشف مصادیقِ عمدهی آن روی میآورد- با اخلاق موسوم به پستمدرن- که در شرایط تاریخی متأخر از تجربههای دکارتی و با نگاهی سختگیرانه به امکان و ارزش اخلاق مینگرد- چه رابطهای قابل تصور است؟ در مقام پاسخ و بر مدار خوانشِ بینامتنی از روابط چندلایه و متداخل میان دو راهبرد موقت(دکارتی) و پستمدرن(نیچهای- فوکویی) نسبت به اخلاق، این نتیجه حاصل میشود که: راهبرد رفتاری موقتِ دکارت تبصرهای بر حضور اخلاق در اندیشهی پستمدرن و رکنِ دوام این گفتمان است.