سیدکمال کشیک نویس رضوی؛ عباس احمدوند
دوره 7، شماره 1 ، خرداد 1395، ، صفحه 67-87
چکیده
بسیاری از تعریفهای بیان شده درباره «شرقشناسی»، دربردارنده مفهوم غربی آنها است؛ ابهام این واژه با بارمعنایی منفی، بهویژه در ارتباط با استعمارِ اروپا، تصدیق شدنیاست. تلاشهای ادوارد سعید برای ابهامزدایی از آن، چیزی از این پیچیدگی نکاست بلکه در گفتمانی ضد غربی، به محور و مبنای نقد تبدیل گردید. تاکید بر تقابل دو جهان ...
بیشتر
بسیاری از تعریفهای بیان شده درباره «شرقشناسی»، دربردارنده مفهوم غربی آنها است؛ ابهام این واژه با بارمعنایی منفی، بهویژه در ارتباط با استعمارِ اروپا، تصدیق شدنیاست. تلاشهای ادوارد سعید برای ابهامزدایی از آن، چیزی از این پیچیدگی نکاست بلکه در گفتمانی ضد غربی، به محور و مبنای نقد تبدیل گردید. تاکید بر تقابل دو جهان شرقی(شرقی شده) و جهان غربی(غربی شده)، فاصلهای در ذهن پژوهشگر میان موضوع و حقیقت آن ایجاد میکند؛ فاصلهای که سبب ساخت تصویری ناروا از موضوع میشود. تغییر این اصطلاح در مواجه با موضوع، نشان از تغییر رویکرد غربیان درباره آن است و متاسفانه این تغییرات از طرف منتقدان، به ویژه مسلمانان، نادیده گرفته میشود. بی توجهی به نقش زمان در ارایه تعریف ها، به ویژه در حوزه مطالعات اسلامی درغرب، بر این تقابل تاثیر گذاشته و مفهومی منجمد را به نقد کشیدن عمق اختلاف نظرها را بیشتر کردهاست. در این مقاله تلاش شدهاست با بررسی زمینههای ساخت اصطلاح«شرقشناسی» در فرهنگ اروپایی، قلمروشناسی یا کاربردهای آن، فهم ما ازشرقشناسی، نقش شرقیان درتحول فکرغربیان با حضور و همکاری مسلمانان درمطالعات اسلامی، به چالش امروزین و تغییرپارادایم شرقشناسی پرداخته شود. همچنین درپایان بحث شرقشناسی همدلانه را، با برشمردن مهمترین عوامل آن، پیش کشیدهایم.