غرب شناسی بنیادی

نوع مقاله : علمی-پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری فلسفه، دانشگاه علامه طباطبایی

2 استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی

چکیده

ژان بوریدان و رنه دکارت، هریک به نحوی با موضوع شک‌گرایی مواجه شده‌اند. دکارت، با شک روشی خود، در برابر شکاکیت امثال مونتی، یقین مطلق و گذر از شکاکیت را می‌جوید؛ وی در هر آن‌چه قابلیت شک در آن وجود دارد شک می‌کند تا نهایتاً به معرفتی دست یابد که هیچ‌گونه شکی در آن راه نداشته باشد. در سوی دیگر، بوریدان در رویارویی با شک‌گرایی قرن چهاردهم میلادی، کوشش می‌کند تا جهت حفظ اعتبار علوم و معرفت مورد نیاز در قلمروهای گوناگون زیست بشری پاسخی در برابر نتایج شک‌گرایی افراطی ارائه دهد. در حالی که هر دو متفکر مسئلة شک را با توجه به شکاکیت حاکم بر زمانة خود مطرح می‌کنند، و هر دو، با جدی‌گرفتن فرضیة شک‌‌گرایانة مبتنی‌بر قدرت مطلق خداوند، شک را تا بالاترین مرتبة آن مورد ملاحظه قرار می‌‌دهند، در مواجهه با شک‌‌گرایی دو رویکرد متفاوت اتخاذ می‌‌کنند. مقایسة نحوة مواجهة دکارت و بوریدان با شک‌‌گرایی، هدفی است که در این مقاله دنبال می‌‌شود

کلیدواژه‌ها