علمی-پژوهشی
مریم احمدی کافشانی؛ احمدعلی حیدری
دوره 4، شماره 2 ، آبان 1392، صفحه 1-21
چکیده
اگر رفتارهای مشاهدهپذیر برایند طرز تفکری است که در پسزمینة آنها قرار دارد، بدیهی است که هر تلاشی برای تصحیح رفتار، منوط به تغییر دیدگاه خواهد بود. با پذیرش این فرض، حل معضلات فردی و اجتماعی جوامع متجدد نیازمند بازنگری در نگاهی است که زیربنای کل متشکلی است که تفکر مدرن نامیده میشود.
گابریل مارسل برای این تغییر و اصلاح، آموزة ...
بیشتر
اگر رفتارهای مشاهدهپذیر برایند طرز تفکری است که در پسزمینة آنها قرار دارد، بدیهی است که هر تلاشی برای تصحیح رفتار، منوط به تغییر دیدگاه خواهد بود. با پذیرش این فرض، حل معضلات فردی و اجتماعی جوامع متجدد نیازمند بازنگری در نگاهی است که زیربنای کل متشکلی است که تفکر مدرن نامیده میشود.
گابریل مارسل برای این تغییر و اصلاح، آموزة «وفای خلاق» را پیش مینهد. وی درنظر دارد با تحول در روابط انسانی بر مبنای تجربهای که در همة افراد مشترک است معنای راستین ارزش و حقیقت را به زندگی انسان بازگردانده و با تغییر در حیات فردی انسان، ساختارهای روبنایی جامعه را نیز دگرگون سازد
علمی-پژوهشی
سعید باقری؛ سیدصادق حقیقت
دوره 4، شماره 2 ، آبان 1392، صفحه 23-50
چکیده
مفهوم جنگ عادلانه و نسبت آن با الهیات مسیحی، بیشتر از شانزده قرن است که در کانون بحثهای فلسفة سیاسی در جهان مسیحیت قرار دارد، نظریة جنگ عادلانه از مهمترین نظریههای روابط بینالملل و فلسفة سیاسی پیرامون صلح است که آگوستین (354 م) آن را طرح و بسط داده است. آگوستین جنگ را در صورتی عادلانه میداند که صادرکنندة جنگ دارای مشروعیت الهی ...
بیشتر
مفهوم جنگ عادلانه و نسبت آن با الهیات مسیحی، بیشتر از شانزده قرن است که در کانون بحثهای فلسفة سیاسی در جهان مسیحیت قرار دارد، نظریة جنگ عادلانه از مهمترین نظریههای روابط بینالملل و فلسفة سیاسی پیرامون صلح است که آگوستین (354 م) آن را طرح و بسط داده است. آگوستین جنگ را در صورتی عادلانه میداند که صادرکنندة جنگ دارای مشروعیت الهی بوده و هدفش از این کار اجرای عدالت و برپایی جامعة توحیدی و صلح باشد، به نظر آگوستین، نظریة جنگ عادلانه دارای سه ویژگی اساسی است: 1. اخلاق (فضیلت) و عدالت؛ 2. قوانین (طبیعی و زمانی)؛ 3. مشترکالمنافع.
همین سه نکته، مهمترین دستاورد نظریة جنگ عادلانه است؛ از طرفی وی محور اساسی جنگ عادلانه را گناه قرار میدهد و بیان میکند که برای رهایی از زندگی مادی و شکلگیری زندگی معنوی جنگ عادلانه شکل میگیرد. آگوستین کوشیده است تا بر اساس مباحث دینی، تعریفی متفاوت از عدالت ارائه کند و بر اساس آن دیدگاهی متفاوت با فلاسفة گذشتة خود از عدالت که صورتی زمینی داشت ارائه کند و تفسیری روشن از جامعة معنوی و آرمانشهر خود بر اساس ادلة دینی و طبیعی ارائه کند. نظریة جنگ عادلانه به لحاظ ساختار منطقیای که دارد، از طرفی با نظریة جنگ عادلانه در نزد فلاسفة کلاسیک و از طرف دیگر با نظریة جنگ مقدس نزد فلاسفة قرون وسطی همخوانی دارد
علمی-پژوهشی
خشایار برومند؛ حمیدرضا آیتاللهی
دوره 4، شماره 2 ، آبان 1392، صفحه 51-69
چکیده
ژان بوریدان و رنه دکارت، هریک به نحوی با موضوع شکگرایی مواجه شدهاند. دکارت، با شک روشی خود، در برابر شکاکیت امثال مونتی، یقین مطلق و گذر از شکاکیت را میجوید؛ وی در هر آنچه قابلیت شک در آن وجود دارد شک میکند تا نهایتاً به معرفتی دست یابد که هیچگونه شکی در آن راه نداشته باشد. در سوی دیگر، بوریدان در رویارویی با شکگرایی قرن چهاردهم ...
بیشتر
ژان بوریدان و رنه دکارت، هریک به نحوی با موضوع شکگرایی مواجه شدهاند. دکارت، با شک روشی خود، در برابر شکاکیت امثال مونتی، یقین مطلق و گذر از شکاکیت را میجوید؛ وی در هر آنچه قابلیت شک در آن وجود دارد شک میکند تا نهایتاً به معرفتی دست یابد که هیچگونه شکی در آن راه نداشته باشد. در سوی دیگر، بوریدان در رویارویی با شکگرایی قرن چهاردهم میلادی، کوشش میکند تا جهت حفظ اعتبار علوم و معرفت مورد نیاز در قلمروهای گوناگون زیست بشری پاسخی در برابر نتایج شکگرایی افراطی ارائه دهد. در حالی که هر دو متفکر مسئلة شک را با توجه به شکاکیت حاکم بر زمانة خود مطرح میکنند، و هر دو، با جدیگرفتن فرضیة شکگرایانة مبتنیبر قدرت مطلق خداوند، شک را تا بالاترین مرتبة آن مورد ملاحظه قرار میدهند، در مواجهه با شکگرایی دو رویکرد متفاوت اتخاذ میکنند. مقایسة نحوة مواجهة دکارت و بوریدان با شکگرایی، هدفی است که در این مقاله دنبال میشود
علمی-پژوهشی
مهدی ذاکری
دوره 4، شماره 2 ، آبان 1392، صفحه 71-90
چکیده
شکاکیت عبارت است از امکان این فرض که بیشتر گزارههایی که آنها را صادق میدانیم درواقع کاذب باشند. این فرض در تاریخ فلسفه از طریق استدلالهایی مانند استدلال رؤیای دکارت، استدلال شیطان شریر، و مغز در خمره مطرح شده است. دیویدسن در تعدادی از مقالاتش کوشیده است تا با طرح ایدة تفسیر ریشهای نشان دهد که امکان مفاهمه و ارتباط زبانی، ...
بیشتر
شکاکیت عبارت است از امکان این فرض که بیشتر گزارههایی که آنها را صادق میدانیم درواقع کاذب باشند. این فرض در تاریخ فلسفه از طریق استدلالهایی مانند استدلال رؤیای دکارت، استدلال شیطان شریر، و مغز در خمره مطرح شده است. دیویدسن در تعدادی از مقالاتش کوشیده است تا با طرح ایدة تفسیر ریشهای نشان دهد که امکان مفاهمه و ارتباط زبانی، شکاکیت را منتفی میکند. به اعتقاد او، طبیعت زبان و باور که همراه و مستلزم یکدیگرند تضمینکنندة ارتباط میان باورهای گوینده، باورهای مفسر، و جهان خارج است و این ارتباط صدق عمدۀ باورهای ما را تأمین میکند. دیویدسن در گام نخست، توافق گوینده و مفسر بر صدق را اثبات میکند و در گام دوم از طریق استدلالهای مفسر همهدان و تفسیر ریشهای نشان میدهد توافق گوینده و مفسر مطابق با جهان خارج است. این مقاله استدلال نخست را ناتمام میداند، اما از استدلال دوم در مقابل اشکالات وارد شده به آن دفاع میکند.
علمی-پژوهشی
سیدمحمدتقی طباطبایی
دوره 4، شماره 2 ، آبان 1392، صفحه 91-105
چکیده
گزارة نظرورزانه یکی از نوآوریهای منطقی هگل است که آن را نخستبار در درآمد کتاب پدیدارشناسی روح مطرح کرد. مفهوم اساسی این گزاره بر اساس نقدی شکل میگیرد که وی به منطق سنتی و نیز به منطق کانتی دارد. در این مقاله میکوشم تا نشان دهم این گزاره در اندیشة هگل چگونه شکل میگیرد چه نسبتی با گزارههای بنیادین در دو منطق پیشگفته دارد و نیز ...
بیشتر
گزارة نظرورزانه یکی از نوآوریهای منطقی هگل است که آن را نخستبار در درآمد کتاب پدیدارشناسی روح مطرح کرد. مفهوم اساسی این گزاره بر اساس نقدی شکل میگیرد که وی به منطق سنتی و نیز به منطق کانتی دارد. در این مقاله میکوشم تا نشان دهم این گزاره در اندیشة هگل چگونه شکل میگیرد چه نسبتی با گزارههای بنیادین در دو منطق پیشگفته دارد و نیز این برداشت خاص از گزاره چه امکاناتی را برای متافیزیک و منطق وی فراهم میآورد
علمی-پژوهشی
سعید طبی ممتاز
دوره 4، شماره 2 ، آبان 1392، صفحه 107-130
چکیده
یکی از مناقشهبرانگیزترین موضوعات در فلسفة علم توماس کوون، مفهوم همسنجهناپذیری است. مفهومی که کوون ابتدا برای مقایسه میان نظریههای جانشین به کار گرفت. هنگامی که کوون این مفهوم را توسعه بخشید افراد زیادی دیدگاه او را به چالش کشیدند و از این رو کوون بر آن شد تا دیدگاه خویش را اصلاح کند، به گونهای که از زمان طرح این مفهوم تا آخرین ...
بیشتر
یکی از مناقشهبرانگیزترین موضوعات در فلسفة علم توماس کوون، مفهوم همسنجهناپذیری است. مفهومی که کوون ابتدا برای مقایسه میان نظریههای جانشین به کار گرفت. هنگامی که کوون این مفهوم را توسعه بخشید افراد زیادی دیدگاه او را به چالش کشیدند و از این رو کوون بر آن شد تا دیدگاه خویش را اصلاح کند، به گونهای که از زمان طرح این مفهوم تا آخرین روایت کوون از آن، میتوان دو موضع را در اندیشة او یافت که با موضعی انتقالی از یکدیگر جدا میشوند. در روایت اولیه، مفهوم همسنجهناپذیری با مفهوم پارادایم و انتقال انقلابی میان آنها مرتبط است. به دلیل اینکه هریک از پارادایمها روشها و الگوی مسائل متفاوتی دارند نمیتوان میان آنها مقایسه و داوری کرد؛ منتقدان چنین دیدگاهی را ناعقلانی یافتند. زیرا اگر هیچ معیاری فراپارادایمی وجود نداشته باشد چگونه میتوانیم نظریهای را عقلانی بدانیم. کوون با اصلاح دیدگاه خویش در موضع انتقالی تلاش میکند که همسنجهناپذیری را با تعینناپذیری ترجمه مرتبط سازد، اما با وجود برخی مشکلات، از این موضع نیز گذر میکند و روایت متأخر خویش را مطرح میسازد؛ او در موضع متأخر مدعی میشود که به دلیل اینکه نظریهها ساختارهای متفاوتی را برای ردهبندی گونههای طبیعی به خدمت میگیرند، نمیتوان واژگان نظریهها را به طور کامل به یکدیگر ترجمه کرد.
علمی-پژوهشی
علی فتح طاهری
دوره 4، شماره 2 ، آبان 1392، صفحه 131-158
چکیده
یکی از مسائل مهم تاریخ فلسفه مسئلة زمان است. فیلسوفان زیادی به این مسئله پرداختهاند، ولی بدون تردید در روزگار ما برگسن نخستین فیلسوفی است که زمان را به جد مورد بررسی قرار داده است، به طوری که فلسفة او را به حق میتوان فلسفة زمان نامید. او اساس فلسفة خود، و نقطة آغازین و پایانی آن را شهود زمان و به عبارت دقیقتر شهود دیرند میداند.
مطابق ...
بیشتر
یکی از مسائل مهم تاریخ فلسفه مسئلة زمان است. فیلسوفان زیادی به این مسئله پرداختهاند، ولی بدون تردید در روزگار ما برگسن نخستین فیلسوفی است که زمان را به جد مورد بررسی قرار داده است، به طوری که فلسفة او را به حق میتوان فلسفة زمان نامید. او اساس فلسفة خود، و نقطة آغازین و پایانی آن را شهود زمان و به عبارت دقیقتر شهود دیرند میداند.
مطابق سنت دوئالیستی برگسن در خصوص زمان میتوان به دو رویکرد اشاره کرد: رویکرد متافیزیکی و رویکرد معرفتشناختی. مؤلف این نوشتار با تأکید بر رویکرد اول میکوشد تا حقیقت زمان را روشن سازد، اگرچه بهنظر میرسد بیان حقیقت زمان در قالب مفاهیم ممکن نیست و با ماهیت تفکر برگسن منافات دارد، زیرا با آوردن زمان در چنگال مفاهیم دیمومت و استمرار را که ذاتی آن است از آن میستانیم.
به طور کلی برگسن در خصوص زمان دو نکتة سلبی و ایجابی را شرح میدهد؛ نکتة سلبی اینکه زمان، مفهومی مستقل نیست، و اگرچه میان او و مکان فرق گذاشته میشود ولی درواقع با مکان یکی است. نکتة ایجابی اینکه زمان امری روحی و روانی است که برگسن آن را دیرند مینامد. به این معنا زمان واقعیتی است مستقل، و درواقع اصل و اساس هر واقعیتی است.