نوع مقاله : علمی-پژوهشی
نویسنده
استادیار گروه فلسفة دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره)
چکیده
یکی از مسائل مهم تاریخ فلسفه مسئلة زمان است. فیلسوفان زیادی به این مسئله پرداختهاند، ولی بدون تردید در روزگار ما برگسن نخستین فیلسوفی است که زمان را به جد مورد بررسی قرار داده است، به طوری که فلسفة او را به حق میتوان فلسفة زمان نامید. او اساس فلسفة خود، و نقطة آغازین و پایانی آن را شهود زمان و به عبارت دقیقتر شهود دیرند میداند.
مطابق سنت دوئالیستی برگسن در خصوص زمان میتوان به دو رویکرد اشاره کرد: رویکرد متافیزیکی و رویکرد معرفتشناختی. مؤلف این نوشتار با تأکید بر رویکرد اول میکوشد تا حقیقت زمان را روشن سازد، اگرچه بهنظر میرسد بیان حقیقت زمان در قالب مفاهیم ممکن نیست و با ماهیت تفکر برگسن منافات دارد، زیرا با آوردن زمان در چنگال مفاهیم دیمومت و استمرار را که ذاتی آن است از آن میستانیم.
به طور کلی برگسن در خصوص زمان دو نکتة سلبی و ایجابی را شرح میدهد؛ نکتة سلبی اینکه زمان، مفهومی مستقل نیست، و اگرچه میان او و مکان فرق گذاشته میشود ولی درواقع با مکان یکی است. نکتة ایجابی اینکه زمان امری روحی و روانی است که برگسن آن را دیرند مینامد. به این معنا زمان واقعیتی است مستقل، و درواقع اصل و اساس هر واقعیتی است.
کلیدواژهها