نوع مقاله : علمی-پژوهشی
نویسنده
دکتری جامعهشناسی، دانشگاه علوم پزشکی شیراز
چکیده
هدف این مقاله ارزیابی موضوع «غربشناسی» با تأکید بر بسترهای فرهنگی و تاریخی در جوامع اسلامی است. یافتهها نشان میدهد که غربشناسی برساختی گفتمانی و عموماً انتقادی در مقابل «شرقشناسی» است. شکل انتقادی این گفتمان، خاص کشورهای مسلمان است که به منظور شناسایی و حفظ هویت خود، غیریتسازی میکنند. مهمترین تمایز این گفتمان از شرقشناسی این است که غربشناسی برساختهای دفاعی است تا هژمونیک. غربشناسی انتقادی در جهان اسلام، موضوعی فراتر از مباحثی چون هویت و دفاع ملی در مقابل امپریالیسم و استعمار است، و نوعی دفاع از بنیادهای ارزشی اسلام در مقابل غرب میباشد. با توجه به دائرمداری غرب در دانش و به طور خاص دانش شرقشناسی، سؤال این است که آیا در درون بستر موجود، میتوان شاهد ظهور گفتمانی متفاوت و متضاد بود؟ پاسخ منفی است. چراکه غربشناسی در جهان اسلام، گفتمانی است بر مسیری صعب و دشوار که نیازمند توسعة راهبردهای نظری و معرفتشناختی درونزاست. این گفتمان که نتیجة شرایط تاریخی عصر حاضر و تحولات متعاقب آن در ناخودآگاه امت است، لازم است ضمن حفظ اخلاق مقاومت، از ابزارهای علمیِ مبتنی بر بستر، به منظور توسعة نظری بهرهگیری نماید
کلیدواژهها