نوع مقاله : علمی-پژوهشی
نویسنده
دانشجوی دکتری دانشگاه علامه طباطبایی
چکیده
این مقاله به بررسی مبانی هرمنوتیکی لئواشتراوس و تاثیر آن بر اندیشه سیاسی و قرائت وی از آثار افلاطون پرداخته است. باور وی به تعالیم سرّی و علنی فیلسوفان و ترس آنان از تعقیب و آزار راهی برای مطالعه معمولی آثار فیلسوفان نمیگذارد. و همة آنچه که بهنام فلسفه از آثار آنان گفته شده دروغ شرافتمندانهای است که فیلسوفان ناچار بودهاند به مردم بگویند؛ آنان در پنهان خویش، باورهای دیگری داشتهاند که مصلحت نمیدیدند تا سرّ خویش را جز برای اصحاب، نمایان سازند. در حقیقت، اشتراوس خود دشمن فلسفه به معنایی است که در دانشگاهها تدریس میشود. در این مقاله بهطور جدی و با دلایل منطقی به نقد این دیدگاه پرداختهام. انگیزه اشتراوس در رویکرد به آثار افلاطون بحران در غرب بوده است اشتراوس در بحث از عدالت در جمهور افلاطون، دیدگاه تراسیماخوس را منطقی میداند و معتقد است: «عدالت چیزی نیست جز عمل به نفع و مصلحت اقویا». او دفاع سقراط در برابر این دیدگاه را ناقص دانسته، بر این باور است که سقراط نیز با تراسیماخوس همعقیده بوده است.
کلیدواژهها