نوع مقاله : علمی-پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری جامعه شناسی دانشگاه تهران
2 دانشیار جامعه شناسی دانشگاه شهید چمران اهواز
چکیده
بازاندیشی نه تنها به عنوان مهمترین ویژگی زندگی در جهان مدرن معرفی میگردد بلکه از مهمترین دغدغهها و چالشهای اندیشه متفکران علوماجتماعی معاصر نیز است. در آراء متفکرانی مانند آنتونی گیدنز بازاندیشی به عنوان ویژگی اصلی دوران مدرن و بخش جداییناپذیر از زندگی سیاسی و اخلاقی معاصر مطرح میگردد. در حالی که میشل فوکو این پرسش را در برابر ما مینهد که چگونه بازاندیشی به عنوان ویژگی اصلی در دنیای مدرن میتواند همچنان در کنار روابط قدرت و بازتولید اشکال اجتماعی سلطه قرار داشته باشد؟ این مقاله با بهرهگیری از نگاه تبارشناسانه فوکویی تلاشی است در جهت توضیح این سوال که چگونه بازاندیشی به مهمترین ویژگی عصر مدرن تبدیل شده است؟
بنابراین، با تکیه بر متون اصلی، در بخش اول به طرح بازاندیشی در آراء گیدنز به عنوان ویژگی اصلی دنیای مدرن پرداخته و در بخش دوم، با نگاه تبارشناسانه فوکو به توضیح چگونگی تبدیل بازاندیشی به ویژگی اصلی دنیای مدرن میپردازیم. این مقاله به ما نشان خواهد داد که تا چه اندازه باید اعتماد خود به بازاندیشی در دنیای مدرن را مورد ارزیابی مجدد قرار دهیم.
کلیدواژهها