نوع مقاله : علمی-پژوهشی
نویسنده
عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره)
چکیده
هدف از نگارش این مقاله طرح، تبیین، و تحلیلِ یکی از مهمترین انتقادهای واردشده در سنت فلسفی انگلوساکسون بر «فایدهگرایی» کلاسیک است. این انتقاد را، که به انتقاد ناظر بر «یکپارچگی» معروف است، برنرد ویلیمز در سال 1973 مطرح کرد، و در کنار انتقاد ناظر بر عدالت، که جان رالز در سال 1971 مطرح کرده بود، مهمترین انتقادهای واردشده بر فایدهگرایی کلاسیک قلمداد میشوند. بنابر این انتقاد، فایدهگرایی «یکپارچگی» و «خودآیینی» فرد را تهدید میکند و «گسست»های گستردهای در آدمی پدید میآورد که از جملۀ آنها میتوان به «گسست» میان عمل آدمی و باورهای ژرف اخلاقی او و «گسست» میان عمل آدمی و روابط دوستانه و عاشقانهاش اشاره کرد. این مقاله، پس از تبیین انتقاد برنرد ویلیمز، میکوشد با استفاده از مشهورترین شروح و تفاسیر این انتقاد در آرای فیلسوفانی مانند راجر کریسپ، جولیا درایور و تیموتی چپل انتقاد ویلیمز را از زوایای مختلف تحلیل کند و تفاسیر و گونههای مختلف آن را معرفی نماید. واکاویِ این انتقاد و گونههای مختلف آن میتواند در داوریِ ما دربارۀ «فایدهگرایی» و درکمان از چرایی و چگونگی پیدایش گونههای مختلف آن تأثیرگذار باشد.
کلیدواژهها