غرب شناسی بنیادی
دوره و شماره: دوره 3، شماره 2، آبان 1391، صفحه 1-149 
علمی-پژوهشی

جامعه‌گرایان و نقد فردگرایی و بی‌طرفی دولت لیبرال

صفحه 1-13

محمد ابوالفتحی؛ مختار نوری

چکیده جامعه‌گرایی از مهم‌ترین جریان‌های فکری منتقد لیبرالیسم سیاسی حاکم بر دورۀ مدرن در غرب است که تقریباً در اواخر قرن بیستم پا به عرصۀ تفکر سیاسی گذاشته است. جامعه‌گرایان در نقد لیبرالیسم سیاسی غرب گزاره‌های متعددی را مطرح کرده‌اند، که در این میان دو گزارۀ «فردگرایی» و ادعای «بی‌طرفی دولت در مسائل سیاسی و اجتماعی» مطمح نظر نویسندگان پژوهش حاضر است. از این‌رو در این مقاله تلاش می‌شود تا به گونه‌ای مختصر دیدگاه‌های انتقادی متفکران جامعه‌گرا به لیبرالیسم و گزاره‌های اصلی آن، هم‌چون فردگرایی و ادعای بی‌طرفی دولت در مسائل سیاسی و اجتماعی، بررسی شود. یافته‌های پژوهش حاضر نشان می‌دهد که جامعه‌گرایان، بر خلاف فردگرایی لیبرال، فرد را محصور در نوعی ادراک اجتماعی می‌دانند و همچنین خواستار حدودی از مداخلۀ دولت در امور سیاسی و اجتماعی‌اند. به هر صورت جامعه‌گرایی را باید به صورت طیف بررسی کرد که کم‌ترین رسالتی که بر دوش دارد نقد لیبرالیسم است.

علمی-پژوهشی

چرخشی نو در معرفت‌شناسی غربی در باب شکاکیت

صفحه 15-34

جلال پیکانی

چکیده در طی تاریخ فلسفه، مسئلة علم ما به جهان خارج یکی از موضوعات مورد توجه شکاکان بوده و مشهورترین تقریر این قسم از شکاکیت را رنه دکارت بیان کرده است. در دهه‌های اخیر رویکرد نوظهوری با عنوان برونی‌گرایی در معرفت‌شناسی مطرح شده است و به‌نظر می‌رسد برای پاسخ به این مسئله قابلیت‌‌های چشم‌گیری دارد. شاخص‌ترین نظریة توجیه و شناخت پرورده‌شده در قالب این رویکرد به نظریة اعتمادگرایی فرایندی موسوم است. در مقالة حاضر، نشان داده شده است که این نظریه، به دلیل طرح معیارهای نسبتاً سهل‌گیرانه برای معرفت و اجتناب از الزامات دشوار دکارتی، چشم‌انداز نسبتاً جدیدی برای حل معضل دکارتی در مقابل دیدگان ما می‌گستراند.

علمی-پژوهشی

گسست‌های گسترده: واکاوی گزندهای «فایده‌گرایی» جان استوارت میل بر «یک‌پارچگی» و «خودآیینی» آدمی

صفحه 35-56

شیرزاد پیک‌حرفه

چکیده هدف از نگارش این مقاله طرح، تبیین، و تحلیلِ یکی از مهم‌ترین انتقادهای وارد‌شده در سنت فلسفی انگلوساکسون بر «فایده‌گرایی» کلاسیک است. این انتقاد را، که به انتقاد ناظر بر «یکپارچگی» معروف است، برنرد ویلیمز در سال 1973 مطرح کرد، و در کنار انتقاد ناظر بر عدالت، که جان رالز در سال 1971 مطرح کرده بود، مهم‌ترین انتقادهای واردشده بر فایده‌گرایی کلاسیک قلمداد می‌شوند. بنابر این انتقاد، فایده‌گرایی «یکپارچگی» و «خودآیینی» فرد را تهدید می‌کند و «گسست»های گسترده‌ای در آدمی پدید می‌آورد که از جملۀ آن‌ها می‌توان به «گسست» میان عمل آدمی و باورهای ژرف اخلاقی او و «گسست» میان عمل آدمی و روابط دوستانه و عاشقانه‌اش اشاره کرد. این مقاله، پس از تبیین انتقاد برنرد ویلیمز، می‌کوشد با استفاده از مشهورترین شروح و تفاسیر این انتقاد در آرای فیلسوفانی مانند راجر کریسپ، جولیا درایور و تیموتی چپل انتقاد ویلیمز را از زوایای مختلف تحلیل کند و تفاسیر و گونه‌های مختلف آن را معرفی نماید. واکاویِ این انتقاد و گونه‌های مختلف آن می‌تواند در داوریِ ما دربارۀ «فایده‌گرایی» و درکمان از چرایی و چگونگی پیدایش گونه‌های مختلف آن تأثیرگذار باشد.

علمی-پژوهشی

کانت و تراکتاتوس با توجه به تفسیر دیوید پیرس

صفحه 57-74

مهدی حسین‌زاده یزدی؛ علی‌اکبر احمدی افرنجامی

چکیده ویتگنشتاین در تراکتاتوس با آهنگی کانتی فلسفه را سراسر نقد زبان معرفی‌ می‌کند. یکی از خوانش‌های شایع از تراکتاتوس، و شاید متداول‌ترین آن، خوانش کانتی است. در این قرائت مؤلفه‌‌های کانتی تراکتاتوس پررنگ می‌‌شود و فلسفۀ متقدم ویتگنشتاین کانتی فهمیده می‌‌شود. البته این بدین معنا نیست که تراکتاتوس از جنبه‌‌های غیرکانتی و غیرنقدی تهی باشد. میان شارحانی که به این نوع قرائت شهره‌‌اند اختلافات درخور توجهی وجود دارد. از طرف دیگر مفاهیمی مانند مؤلفۀ کانتی و فهم کانتی تراکتاتوس بسیار کلی است و بهرۀ شایان توجهی را نصیب مخاطب نمی‌‌کند. گاه از چنین مفاهیمی برداشتی به ذهن متبادر می‌‌شود که اندکی تحقیق آن را برنمی‌‌تابد. از این‌رو در این نوشتار بر آن شدیم که دیدگاه یکی از شارحان کانتی تراکتاتوس را تبیین کنیم تا، از این رهگذر، این نوع قرائت در مسیر روشن‌شدن قدم بردارد. این نوشتار پژوهشی تطبیقی را میان فلسفۀ متقدم ویتگنشتاین و فلسفۀ کانت در قلمرو نقد عقل محض از دیدگاه دیوید پیرس، یکی از شارحان پرآوازۀ ویتگنشتاین، رقم می‌‌‌‌زند.

علمی-پژوهشی

جنبش‌های بنیادگرایی دینی

صفحه 75-105

سیدسعید زاهد زاهدانی؛ احسان حمیدی‌زاده

چکیده اصطلاح بنیادگرایی دینی در مورد گروه‌‌های بستۀ مذهبی به‌کار می‌‌رود که جریان اصلی خود را، که از میان آن برخاسته‌‌اند، به دلیل سازش‌‌کاری یا غفلت، متهم به فراموشی اصول بنیادین مذهبی می‌‌دانند و آن را قبول ندارند و خود را نمایندۀ واقعی دین مزبور می‌‌دانند. در این مقاله، برای این‌که بتوان بنیادگرایی دینی را به‌منزلۀ جنبشی اجتماعی بررسی کرد، به استفاده از نظریه‌ای مناسب در زمینۀ جنبش‌های اجتماعی نیاز است تا ابعاد بنیادگرایی دینی به‌منزلۀ جنبشی اجتماعی بر ما روشن شود، بنابراین در این مقاله از نظریۀ کاستلز بهره جستیم و برای تبیین این جنبش‌ها در واقعیت از مدل عملی ـ نظری زاهد استفاده کردیم که، علاوه‌بر توجه به فرد و جامعه، به عامل رابطه در بحث جنبش اجتماعی توجه دارد و با استفاده از این مدل ابعاد جنبش اجتماعی (زمینۀ اجتماعی و سیاسی جنبش، ایدئولوژی، کنش‌گران، و خود جنبش) را از سه جریان بنیادگرای دینیِ، یعنی صهیونیسم مسیحی، گوش آمونیم، و القاعده بیرون آوردیم که هریک از آن‌ها مربوط به یکی از سه دین بزرگ ابراهیمی است. نهایتاً به نقاط مشترک بین این جنبش‌های بنیادگرا دست پیدا کردیم. این نقاط مشترک عبارت‌اند از: 1. پدیده‌ای جهانی‌اند؛ 2. معتقد به قطعیت متون مقدس‌اند، اما در عین حال برخوردی گزینشی با آن دارند؛ 3. خواهان بازگشت و تفسیر مجدد بنیادها و مبانی دینی طبق ایدئولوژی مورد نظر خودشان‌اند؛ 4. جهت‌گیری سیاسی خاصی دارند و در مقابل نظم سیاسی موجود ایستاده‌اند؛ 5. از سکولاریسم انتقاد می‌کنند و واکنشی افراطی به جریان‌های ضد دین رایج در دوران مدرن‌اند؛ 6. اکثر آن‌ها تحت تأثیر عقاید هزاره‌‌گرایانه‌اند.

علمی-پژوهشی

بازشناسی مفهوم قدرت در اندیشۀ فوکو

صفحه 107-127

هیرش قادرزاده؛ هادی نوری؛ عباس نعیمی

چکیده هدف اصلی مقالۀ حاضر بازشناسی نوع نگاه فوکو به مقولۀ قدرت و ماهیت آن است. او از آبشخورهای فکری اندیشمندانی چون هایدگر، فروید، مارکس، و به‌خصوص نیچه بیش‌ترین تأثیر را پذیرفته است. فوکو با بدیل روش‌شناختی خود در قالب روش‌های دیرینه‌شناسی و تبارشناسی و با مفاهیمی مانند گفتمان و اپیستمه، که بیش از همه محصول فکری خود اوست، تأثیری پردامنه در اغلب قلمروهای اندیشه و اندیشمندان هم‌دوره و پس از خود بر جای گذاشت. مسئلۀ اصلی در تبارشناسی این است که چگونه انسان‌ها، با قرارگرفتن در درون شبکه‌ای از روابط قدرت و دانش، به سوژه و اب‍ژه تبدیل می‌شوند و روش دیرینه‌شناسی شیوۀ تحلیل تاریخی نظام‌های فکری یا گفتار است. وی قدرت را منحصراً در اختیار شخص، گروه، و یا طبقه‌ای نمی‌داند که آن را به صورت یک‌طرفه اعمال کنند. از نظر فوکو، قدرت چنین نیست که در دست حاکمان و در تملک شخصی آنان باشد، بلکه حالت رابطه‌ای و شبکه‌ای دارد که مانند سلسله اعصاب در جامعه پخش می‌شود. قدرت از نظر وی ماهیت نرم‌افزاری دارد و مشاهده‌شدنی نیست. به باور فوکو، قدرت لزوماً با ابزار خشونت‌آمیز اعمال نمی‌شود بلکه یک سخنرانی، نوار کاست، کتاب، اندیشه، و نظایر آن می‌توانند منابع قدرت باشند. این نمود از مظاهر قدرت، که در همة سطوح جامعه پخش شده است، اگر به وحدت برسد، چنان نیرویی به‌وجود می‌آورد که هیچ ارتشی را یارای مقابله با آن نیست.

علمی-پژوهشی

ادوار تاریخی و فلسفة تمدن اسلامی و نسبت آن با تاریخ تمدن غرب

صفحه 129-149

موسی نجفی

چکیده تمدن اسلامی از موضوعات مهمی است که نه‌فقط به هویت جهان اسلام بازمی‌گردد، بلکه در زمانه‌ای که تمدن غرب خود را بی‌رقیب دیده است، می‌تواند در هویت‌یابی دنیای اسلام بسیار مؤثر باشد؛ اما این‌که این تمدن چه فراز و فرودهایی را طی کرده است و این فراز و فرودها با تمدن غربی چه نسبتی برقرار می‌نماید ازجمله مواردی است که می‌تواند موضوع تحقیق باشد. همچنین در بحث از تحولات علمی و اجتماعی در تاریخ بشر معمولاً سه دورة یونان، قرون وسطی، و عصر جدید به‌منزلة شاخص و مبنا قرار می‌گیرد؛ در حالی که این تقسیم‌بندی تاریخی بیش‌تر تاریخ علمی و اجتماعی اروپا و مغرب‌زمین را شامل می‌شود. در این مقاله به بحث از دوره‌بندی علمی و اعتلا و انحطاط تمدن اسلامی در ابعاد مختلف طی پنج تحول بزرگ تاریخی می‌پردازیم. از این پنج دوره، دو دوره انحطاط و سه دوره اعتلا را می‌توان پژوهش کرد. امروز ما در سومین دورة اعتلا و پنجمین فراز از تحول تمدن اسلامی قرار داریم. این مهم می‌تواند در نسبت با تاریخ تمدن غرب و تحولات آن در نگاهی تطبیقی و نقدگونه، نگاهی جامع در هر دو حوزة تمدنی به ما ارزانی دارد.