نوع مقاله : علمی-پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکترای پژوهش هنر، پردیس هنرهای زیبا، دانشگاه تهران
2 استاد دانشکده هنرهای تجسمی، پردیس هنرهای زیبا، دانشگاه تهران
چکیده
یکی از کارکردهای ارزشی هنر در دنیای معاصر، مبارزه علیه اشکال سلطه مانند سلطه نژادی، قومی، طبقاتی و سلطه از طریق جنگ بر مردمان سرزمینی دیگر است. این پژوهش در جهت پاسخ به این پرسش که گفتمان تعهد اجتماعی در هنر معاصر جهان، چگونه خود را مطرح کرده و نمود آن در نحوه بیان آثار هنری چگونه است؟ به روشی توصیفی تحلیلی، روند شکلگیری گفتمان تعهد اجتماعی در هنر جهان غرب از سده بیستم را مورد بررسی قرار داده و به تحلیل گفتمان انتقادی مصادیق آن در هنر دو دهه اخیر با موضوع جنگ و صلح پرداخته است.
بنا بر نتیجه، بخش بزرگی از هنر معاصر، گفتمان تعهد اجتماعی را پذیرفته؛ اما جایگاه و نقش تعهد اجتماعی، به واسطه عملکرد جنبشهای هنری معاصر، به شکلی بنیادی دگرگون شده است. اگر در گذشته با آثاری فرمگرا، وحدتگرا، با بیانی فردی در نقش کالایی خاص در موزهها و گالریها مواجه بودیم امروزه با آثاری مفهومگرا، کثرتگرا، با تاکید بر بعد اجتماعی در حکم یک بیانیه در مکانهای عمومی، خیابانها، موزهها و گالریها مواجهیم و در نهایت، در این زمان هنر از چارچوب محدود خود جدا شده و بهعنوان یک کنش، هنرمند را در نقش یک کنشگر نسبت به مسائل اجتماعی قرار میدهد.
کلیدواژهها