نوع مقاله : علمی-پژوهشی
نویسندگان
1 کارشناس ارشد جامعهشناسی
2 استادیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه گیلان
3 دانشجوی دکتری جامعهشناسی سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
چکیده
هدف اصلی مقالۀ حاضر بازشناسی نوع نگاه فوکو به مقولۀ قدرت و ماهیت آن است. او از آبشخورهای فکری اندیشمندانی چون هایدگر، فروید، مارکس، و بهخصوص نیچه بیشترین تأثیر را پذیرفته است. فوکو با بدیل روششناختی خود در قالب روشهای دیرینهشناسی و تبارشناسی و با مفاهیمی مانند گفتمان و اپیستمه، که بیش از همه محصول فکری خود اوست، تأثیری پردامنه در اغلب قلمروهای اندیشه و اندیشمندان همدوره و پس از خود بر جای گذاشت. مسئلۀ اصلی در تبارشناسی این است که چگونه انسانها، با قرارگرفتن در درون شبکهای از روابط قدرت و دانش، به سوژه و ابژه تبدیل میشوند و روش دیرینهشناسی شیوۀ تحلیل تاریخی نظامهای فکری یا گفتار است. وی قدرت را منحصراً در اختیار شخص، گروه، و یا طبقهای نمیداند که آن را به صورت یکطرفه اعمال کنند. از نظر فوکو، قدرت چنین نیست که در دست حاکمان و در تملک شخصی آنان باشد، بلکه حالت رابطهای و شبکهای دارد که مانند سلسله اعصاب در جامعه پخش میشود. قدرت از نظر وی ماهیت نرمافزاری دارد و مشاهدهشدنی نیست. به باور فوکو، قدرت لزوماً با ابزار خشونتآمیز اعمال نمیشود بلکه یک سخنرانی، نوار کاست، کتاب، اندیشه، و نظایر آن میتوانند منابع قدرت باشند. این نمود از مظاهر قدرت، که در همة سطوح جامعه پخش شده است، اگر به وحدت برسد، چنان نیرویی بهوجود میآورد که هیچ ارتشی را یارای مقابله با آن نیست.
کلیدواژهها