غرب شناسی بنیادی

نوع مقاله : علمی-پژوهشی

نویسندگان

استادیارگروه فلسفه، دانشگاه علامه طباطبایی

چکیده

در این مقاله می‌کوشیم تا تفسیر هیدگر از مفهوم «خودبنیادی» و «متافیزیک تجدد» در اثرش «مفهوم تجربة هگل» بر اساس یکی از مواجهه‌‌های او با اثر سترگ و تاریخ‌ساز هگل یعنی پدیدارشناسی روح بیان شود. بدین منظور، نقد هیدگر به هگل در پرسش از مطلق، مفهوم خودبنیادی، و حضور یا ظهور مجدد مطلق، غایت و فرجام فلسفة او به عنوان متافیزیک تجدد و نقش مفهوم تفاوت وجودشناختی در تفکر او را بررسی خواهیم کرد. درنهایت نتیجه خواهیم گرفت که از نظر هیدگر، فلسفة هگل فلسفه‌ای موضوع (شناسایی) محور، خودبنیاد و به‌منزلة متافیزیک جدیدی است که غایت به نیست‌انگاری تکنولوژی دورة جدید می‌انجامد. از این‌رو، هگل در فراروایت هیدگر از تاریخ متافیزیک غرب، نقشی محوری دارد و اوج غایت آن را باید به‌مثابة تقدیر و سرنوشت نیست‌انگاری تکنولوژی دورة جدید ملاحظه کرد. اما در عین حال خواهیم دید، شباهت بین آن‌ها در تأمل در معنای پایان فلسفه و پرسشِ بنیادین تفکر امری انکارناشدنی است

کلیدواژه‌ها