علمی-پژوهشی
محمدمهدی اردبیلی؛ یوسف نوظهور
دوره 4، شماره 1 ، اردیبهشت 1392، صفحه 1-21
چکیده
بهویژه بر اساس آثاری که هگل در آنها مستقیماً به اسپینوزا اشاره میکند (مانند منطق و درسگفتارهای تاریخ فلسفه). ما در این تحقیق میکوشیم کار دشوارتری انجام دهیم: مفاهیم اسپینوزاییِ کتاب اخلاق را دقیقاً در همان مقطعی از فلسفة هگل ردیابی میکنیم که هیچ نامی از اسپینوزا در میان نیست، یعنی در پدیدارشناسی روح. جستوجو در ...
بیشتر
بهویژه بر اساس آثاری که هگل در آنها مستقیماً به اسپینوزا اشاره میکند (مانند منطق و درسگفتارهای تاریخ فلسفه). ما در این تحقیق میکوشیم کار دشوارتری انجام دهیم: مفاهیم اسپینوزاییِ کتاب اخلاق را دقیقاً در همان مقطعی از فلسفة هگل ردیابی میکنیم که هیچ نامی از اسپینوزا در میان نیست، یعنی در پدیدارشناسی روح. جستوجو در زبانهای متفاوت نشان میدهد که هیچ کتاب یا مقالهای تاکنون پژوهش خود را مشخصاً و منحصراً بر این موضوع متمرکز نکرده است و تحقیق زیر از این حیث، نوآورانه است.
ما در این تحقیق پس از بیان مقدمهای کوتاه دربارة نسبت آثار هگل با اسپینوزا، به استخراج و واکاوی تقابلهایی از قبیل جوهر اسپینوزایی ـ روح هگلی، ماشینانگاری (mechanism) اسپینوزایی ـ انداموارگی (organism) هگلی و سرمدیت اسپینوزایی-تاریخیت هگلی میپردازیم و درنهایت نشان خواهیم داد که پدیدارشناسی روح چگونه اخلاق اسپینوزا را به شیوهای هگلی رفع کرده است
علمی-پژوهشی
امیدرضا جانباز؛ احمد علیاکبر مسگری
دوره 4، شماره 1 ، اردیبهشت 1392، صفحه 23-42
چکیده
امروزه اندیشمندان بسیاری از انسان بهمثابة کنشگر اجتماعی یاد میکنند. این اندیشمندان برآنند که تمامیت و کمال هر فرد انسانی و سرانجام انسانیت به طور کلی نه با اعمال فردی و در تأمل انتزاعی افراد مجزا، بلکه به واسطة مشارکتهای مسؤلانهای تحقق میپذیرد که هر عضو اجتماع در تعامل با جهان و سایر افراد انجام میدهد. در نظر ...
بیشتر
امروزه اندیشمندان بسیاری از انسان بهمثابة کنشگر اجتماعی یاد میکنند. این اندیشمندان برآنند که تمامیت و کمال هر فرد انسانی و سرانجام انسانیت به طور کلی نه با اعمال فردی و در تأمل انتزاعی افراد مجزا، بلکه به واسطة مشارکتهای مسؤلانهای تحقق میپذیرد که هر عضو اجتماع در تعامل با جهان و سایر افراد انجام میدهد. در نظر این اندیشمندان انسان نه سوژة فردی بلکه سوژة اجتماعی است. این مقاله سعی در تبیین مبانی نظری این رویکرد به انسان دارد. به این منظور نحوة بروز و تکون این ایده در یکی از بنیادیترین خاستگاههایش، اندیشة هگل، به تصویر کشیده میشود. در این تصویر هگل ضمن نقد تصور گذشتگان خود از هویت انسانی بهمثابة سوژة فردی، از آن بهمثابة سوژة اجتماعی یاد میکند. نقد و بررسی این تفکر به خصوص میتواند مورد توجه آن دسته از سنن فکری قرار گیرد که بسیار بیش از اشتغال به مسائل اجتماعی به دنبال پیریزی نظامهای اندیشهای هستند که ساختار و محتوای خود را در انزوای ذهن فردی دارا باشد
علمی-پژوهشی
حسین رستمی جلیلیان؛ رضا سلیمان حشمت
دوره 4، شماره 1 ، اردیبهشت 1392، صفحه 43-62
چکیده
در این مقاله میکوشیم تا تفسیر هیدگر از مفهوم «خودبنیادی» و «متافیزیک تجدد» در اثرش «مفهوم تجربة هگل» بر اساس یکی از مواجهههای او با اثر سترگ و تاریخساز هگل یعنی پدیدارشناسی روح بیان شود. بدین منظور، نقد هیدگر به هگل در پرسش از مطلق، مفهوم خودبنیادی، و حضور یا ظهور مجدد مطلق، غایت و فرجام فلسفة او به عنوان ...
بیشتر
در این مقاله میکوشیم تا تفسیر هیدگر از مفهوم «خودبنیادی» و «متافیزیک تجدد» در اثرش «مفهوم تجربة هگل» بر اساس یکی از مواجهههای او با اثر سترگ و تاریخساز هگل یعنی پدیدارشناسی روح بیان شود. بدین منظور، نقد هیدگر به هگل در پرسش از مطلق، مفهوم خودبنیادی، و حضور یا ظهور مجدد مطلق، غایت و فرجام فلسفة او به عنوان متافیزیک تجدد و نقش مفهوم تفاوت وجودشناختی در تفکر او را بررسی خواهیم کرد. درنهایت نتیجه خواهیم گرفت که از نظر هیدگر، فلسفة هگل فلسفهای موضوع (شناسایی) محور، خودبنیاد و بهمنزلة متافیزیک جدیدی است که غایت به نیستانگاری تکنولوژی دورة جدید میانجامد. از اینرو، هگل در فراروایت هیدگر از تاریخ متافیزیک غرب، نقشی محوری دارد و اوج غایت آن را باید بهمثابة تقدیر و سرنوشت نیستانگاری تکنولوژی دورة جدید ملاحظه کرد. اما در عین حال خواهیم دید، شباهت بین آنها در تأمل در معنای پایان فلسفه و پرسشِ بنیادین تفکر امری انکارناشدنی است
علمی-پژوهشی
خاطره سبحانیان؛ علی کرباسیزاده اصفهانی
دوره 4، شماره 1 ، اردیبهشت 1392، صفحه 63-80
چکیده
در این مقاله تلاش میکنیم تا فلسفة نقادی کانت، بهویژه آموزههای کتاب نقد عقل محض، را از نگاه نقادانة نیچه بررسی کنیم. از آنجا که نیچه به کل نظامهای مابعدالطبیعی و فیلسوفان غربی از افلاطون گرفته تا کانت و هگل هم انتقاداتی یکسان و هم ویژه دارد، در این پژوهش نخست به نگاه انتقادی نیچه به کل تاریخ فلسفه، و سپس به نقدهای ...
بیشتر
در این مقاله تلاش میکنیم تا فلسفة نقادی کانت، بهویژه آموزههای کتاب نقد عقل محض، را از نگاه نقادانة نیچه بررسی کنیم. از آنجا که نیچه به کل نظامهای مابعدالطبیعی و فیلسوفان غربی از افلاطون گرفته تا کانت و هگل هم انتقاداتی یکسان و هم ویژه دارد، در این پژوهش نخست به نگاه انتقادی نیچه به کل تاریخ فلسفه، و سپس به نقدهای خاص او به آموزههای کانتی در نقد اول او، میپردازیم.
به باور نیچه، کانت با تحویل فلسفه به معرفتشناسی، تفکر فلسفی را در آستانة مرگ قرار داد؛ اساساً نیچه معتقد است فلسفه به معنای اصیل و درست آن، آفریدن معنا و گونهای قانونگذاری به شمار میرود. نیچه، بر مبنای موضع خود که میتوان از آن به «چشماندازگرایی» تعبیر کرد، انقلاب کپرنیکی کانت را زیر سؤال میبرد و بر همین اساس، آموزههای وی را، از قبیل احکام ترکیبی پیشینی، زمان و مکان، مقولات، و تفکیک پدیدار از شیء فینفسه، به چالش میکشد
علمی-پژوهشی
سیدبیوک محمدی؛ ناهید مؤید حکمت
دوره 4، شماره 1 ، اردیبهشت 1392، صفحه 81-111
چکیده
واکنشها به اختراعات و ابداعات جدید و تحولات حاصل از انقلاب صنعتی، در جوامع سنتی غیر غربی با خود جوامع غربی متفاوت بود؛ در جوامع غربی تحولات خودجوش بود، اما در جوامع سنتی غیر غربی، دگرگونیها در اثر نفوذ فرهنگیِ غرب رخ داد. در این جوامع ضمن پذیرش بعضی عناصر فرهنگی غرب، در برابر بعضی عناصر واکنشهای منفی نشان داده شد که دگرگونیهای ...
بیشتر
واکنشها به اختراعات و ابداعات جدید و تحولات حاصل از انقلاب صنعتی، در جوامع سنتی غیر غربی با خود جوامع غربی متفاوت بود؛ در جوامع غربی تحولات خودجوش بود، اما در جوامع سنتی غیر غربی، دگرگونیها در اثر نفوذ فرهنگیِ غرب رخ داد. در این جوامع ضمن پذیرش بعضی عناصر فرهنگی غرب، در برابر بعضی عناصر واکنشهای منفی نشان داده شد که دگرگونیهای اجتماعی را با مشکلاتی روبهرو کرد و روند توسعه را به شکلی متفاوتتر از آن در غرب درآورد. در راستای این برداشت، در این مقاله به بررسی واکنشهای بارز ایرانیان به عناصر فرهنگی غرب پرداخته شده است. با استفاده از روش تحقیق کیفی و گردآوری اطلاعات از طریق مراجعه به متون و مصاحبه با افراد مطلع و کسانی که شاهد وقایعی بودند که تجربیاتشان، داده بهشمار رود، صورت گرفته است. یافتهها حاکی از این است که واکنشها در کل به دو نوع مثبت و منفی طبقهبندی میشوند؛ واکنشهای مثبت عبارتاند از سه واکنش اصلی، با عناوین 1. شگفتی؛ 2 مفتونشدگی؛ و 3. پذیرش. واکنشهای منفی عبارتاند از هفت واکنش اصلی 1. سردرگمی؛ 2. تمسخر؛ 3. شایعهسازی؛ 4. ظاهرسازی؛ 5. تحریم؛ 6. فریاد اعتراض؛ و 7. مبارزة علنی که درنهایت در دعوت مردم به انقلاب منعکس شده است. در تجزیه و تحلیل یافتهها سه عامل در پذیرش (واکنش مثبت) یا عدم پذیرش (واکنش منفی) مؤثر بودهاند که میتوان آنها را به این صورت برشمرد: 1. احساس تحمیلیبودن عنصر؛ 2. شتابانبودن روند دگرگونی؛ و 3. تعارض عناصر با ارزشهای فرهنگی غالب در جامعه.
علمی-پژوهشی
عبدالله نصری
دوره 4، شماره 1 ، اردیبهشت 1392، صفحه 113-133
چکیده
بررسی نحوة رخداد و تحقق فهم، موضوع هرمنوتیک فلسفی است. در جهان غرب، هیدگر و گادامر از جمله اندیشمندانی هستند که در این زمینه، آرای ویژهای دارند. درمقابل، برخی فیلسوفان به مطالعة روش و فهم متون پرداختهاند و از شلایر ماخر گرفته تا هرش و ریکور، راهکارهایی برای فهم متن ارائه کردهاند.
مباحث مربوط به روش فهم، هم در مباحث علم اصول ...
بیشتر
بررسی نحوة رخداد و تحقق فهم، موضوع هرمنوتیک فلسفی است. در جهان غرب، هیدگر و گادامر از جمله اندیشمندانی هستند که در این زمینه، آرای ویژهای دارند. درمقابل، برخی فیلسوفان به مطالعة روش و فهم متون پرداختهاند و از شلایر ماخر گرفته تا هرش و ریکور، راهکارهایی برای فهم متن ارائه کردهاند.
مباحث مربوط به روش فهم، هم در مباحث علم اصول و هم در بحثهای تفسیری مورد توجه اندیشمندان اسلامی قرار گرفته است، اما بحث از نحوة تحقق فهم کمتر مورد توجه آنها قرار گرفته و تا حدودی در لابهلای مباحث معرفتشناسی فیلسوفان و عارفانی چون مولوی مطرح شده است.
محمدتقی جعفری از جمله متفکران اسلامی است که در بحثهای گوناگون، بهویژه مباحث معرفتشناسی، آرای خاصی را مطرح کرده است. در این مقاله، ابتدا آرای وی در این زمینه، به لحاظ هرمنوتیک فلسفی بازخوانی شده و سپس با آرای گادامر، فیلسوف معاصر، مقایسه خواهد شد. از آنجا که گادامر، بحثهای مهمی در باب هرمنوتیک فلسفی مطرح کرده، برآنیم پس از بازخوانی دیدگاه علامه جعفری، با اشاره به آرای گادامر در زمینة عوامل مؤثر در تحقق فهم، مانند پیشداوریها، زبان، تاریخمندی، و امتزاج افقها، مشترکات و وجوه اختلاف نظر این دو متفکر را در بحثی تطبیقی، مورد بررسی قرار دهیم.
علمی-پژوهشی
حسین هرسیج؛ هجرت ایزدی
دوره 4، شماره 1 ، اردیبهشت 1392، صفحه 135-161
چکیده
به علت سیطرة روح مدرنیستی، پدیدهها برای تعریف هویت خویش باید نسبت خود را با مؤلفههای مدرن و پستمدرن مشخص کنند. مدرنیته عالمی پدید آورد که با عقلمحوری، وجوه ناپیدای هستی را نادیده میانگاشت. پستمدرنیته دربردارندة نگرشی نو به هویت است که این اندیشه را در تقابل با دنیای مدرن به سمت ضد بنیانگرایی میکشاند. فوکو ...
بیشتر
به علت سیطرة روح مدرنیستی، پدیدهها برای تعریف هویت خویش باید نسبت خود را با مؤلفههای مدرن و پستمدرن مشخص کنند. مدرنیته عالمی پدید آورد که با عقلمحوری، وجوه ناپیدای هستی را نادیده میانگاشت. پستمدرنیته دربردارندة نگرشی نو به هویت است که این اندیشه را در تقابل با دنیای مدرن به سمت ضد بنیانگرایی میکشاند. فوکو و لاکلاو و موفه از پستمدرنهای ایجابی، معتقدند هر گفتمان با ایجاد رژیم حقیقت خاص خود، با تعینبخشی و شکلدهی به هویتها، در هر زمینهای چیزهایی را حفظ و چیزهایی را حذف میکند. آنها معتقدند برای خروج از بحران هویت دنیای مدرن که در اثر مطلقگرایی عارض شده است میتوان از جبر ساختاری دنیای مدرن کاست ولی درنهایت اذعان میکنند که از ساختارهای خودبنیاد مدرن نمیتوانند بگریزند. مقالة حاضر با تحلیل و بررسی عوامل ایجاد بحران هویت در دنیای مدرن به مؤلفههای کلی پستمدرنها برای خروج از این بحران میپردازد. سپس میکوشد با تأکید بر نظریات فوکو، لاکلاو، و موفه، با روشی توصیفی، گزارههای عالم پستمدرن را در دانش، قدرت و سیاست که آفرینندة عالم مدرن است بررسی کند و با استفاده از روش تحلیلی نسبت این گزارهها را با یکدیگر جهت خروج انسان مدرن از بحران هویت بیابد