نوع مقاله : علمی-پژوهشی
نویسندگان
استادیار گروه فلسفه، دانشگاه اصفهان
چکیده
در این مقاله تلاش میکنیم تا فلسفة نقادی کانت، بهویژه آموزههای کتاب نقد عقل محض، را از نگاه نقادانة نیچه بررسی کنیم. از آنجا که نیچه به کل نظامهای مابعدالطبیعی و فیلسوفان غربی از افلاطون گرفته تا کانت و هگل هم انتقاداتی یکسان و هم ویژه دارد، در این پژوهش نخست به نگاه انتقادی نیچه به کل تاریخ فلسفه، و سپس به نقدهای خاص او به آموزههای کانتی در نقد اول او، میپردازیم.
به باور نیچه، کانت با تحویل فلسفه به معرفتشناسی، تفکر فلسفی را در آستانة مرگ قرار داد؛ اساساً نیچه معتقد است فلسفه به معنای اصیل و درست آن، آفریدن معنا و گونهای قانونگذاری به شمار میرود. نیچه، بر مبنای موضع خود که میتوان از آن به «چشماندازگرایی» تعبیر کرد، انقلاب کپرنیکی کانت را زیر سؤال میبرد و بر همین اساس، آموزههای وی را، از قبیل احکام ترکیبی پیشینی، زمان و مکان، مقولات، و تفکیک پدیدار از شیء فینفسه، به چالش میکشد
کلیدواژهها