نوع مقاله : علمی-پژوهشی
نویسندگان
دانشیار گروه فلسفه دانشگاه اصفهان
چکیده
به علت سیطرة روح مدرنیستی، پدیدهها برای تعریف هویت خویش باید نسبت خود را با مؤلفههای مدرن و پستمدرن مشخص کنند. مدرنیته عالمی پدید آورد که با عقلمحوری، وجوه ناپیدای هستی را نادیده میانگاشت. پستمدرنیته دربردارندة نگرشی نو به هویت است که این اندیشه را در تقابل با دنیای مدرن به سمت ضد بنیانگرایی میکشاند. فوکو و لاکلاو و موفه از پستمدرنهای ایجابی، معتقدند هر گفتمان با ایجاد رژیم حقیقت خاص خود، با تعینبخشی و شکلدهی به هویتها، در هر زمینهای چیزهایی را حفظ و چیزهایی را حذف میکند. آنها معتقدند برای خروج از بحران هویت دنیای مدرن که در اثر مطلقگرایی عارض شده است میتوان از جبر ساختاری دنیای مدرن کاست ولی درنهایت اذعان میکنند که از ساختارهای خودبنیاد مدرن نمیتوانند بگریزند. مقالة حاضر با تحلیل و بررسی عوامل ایجاد بحران هویت در دنیای مدرن به مؤلفههای کلی پستمدرنها برای خروج از این بحران میپردازد. سپس میکوشد با تأکید بر نظریات فوکو، لاکلاو، و موفه، با روشی توصیفی، گزارههای عالم پستمدرن را در دانش، قدرت و سیاست که آفرینندة عالم مدرن است بررسی کند و با استفاده از روش تحلیلی نسبت این گزارهها را با یکدیگر جهت خروج انسان مدرن از بحران هویت بیابد
کلیدواژهها