علمی-پژوهشی
علیرضا اسمعیلزاده برزی
دوره 3، شماره 1 ، اردیبهشت 1391، صفحه 1-18
چکیده
هدف این مقاله بررسی دیدگاهی است که افلاطون در رسالة جمهوری دربارة شعرو شاعران داشته است. کوشش بر آن است تا با خوانشی جزء به جزء از متن رسالهو نیز با بهره گیری از اندیشة برخی مفسران تفسیری یک دست از اندیشة افلاطون وسازگار با آن در این مجال به دست دهیم.مطابق سنت اغلب مفسران که باتوجه به مضمون ده کتاب این رساله سنتیدرست است، خوانش خود را ...
بیشتر
هدف این مقاله بررسی دیدگاهی است که افلاطون در رسالة جمهوری دربارة شعرو شاعران داشته است. کوشش بر آن است تا با خوانشی جزء به جزء از متن رسالهو نیز با بهره گیری از اندیشة برخی مفسران تفسیری یک دست از اندیشة افلاطون وسازگار با آن در این مجال به دست دهیم.مطابق سنت اغلب مفسران که باتوجه به مضمون ده کتاب این رساله سنتیدرست است، خوانش خود را بر کتا بهای دوم، سوم، و دهم متمرکز کرده ایم.
علمی-پژوهشی
خشایار برومند؛ مصطفی تقوی
دوره 3، شماره 1 ، اردیبهشت 1391، صفحه 19-38
چکیده
در این مقاله، پس از نگاهی اجمالی به رهیافت اندرو فینبرگ و مارتین هایدگر برای برونرفت از فضای تکنولوژیک حاکم[i]، مقایسهای میان نگرش این دو متفکر در مواجهه با جهانی که در آن زندگی میکنیم انجام میشود. فینبرگ داخلساختن ارزشهای دموکراتیک در طراحیهای تکنیکی را راهکار رهایی قلمداد میکند ...
بیشتر
در این مقاله، پس از نگاهی اجمالی به رهیافت اندرو فینبرگ و مارتین هایدگر برای برونرفت از فضای تکنولوژیک حاکم[i]، مقایسهای میان نگرش این دو متفکر در مواجهه با جهانی که در آن زندگی میکنیم انجام میشود. فینبرگ داخلساختن ارزشهای دموکراتیک در طراحیهای تکنیکی را راهکار رهایی قلمداد میکند و هایدگر از آمادگی برای ظهور خدایی نجاتدهنده سخن میگوید. با وجود آنکه فینبرگ و هایدگر هر دو به جهانی بدیل برای زیست آدمی میاندیشند، در چگونگی بدیلاندیشی با یکدیگر تفاوت بنیادی دارند. فینبرگ بدیلاندیشی را در سطح اونتیک دنبال میکند و هایدگر در سطح اونتولوژیک. با توجه به تفاوت نگرش هایدگر و فینبرگ به خطرهای فضای تکنولوژیک حاکم، نهایتاً توضیح داده میشود که رهیافت فینبرگ در پارادایمی قرار میگیرد که هایدگر خواهان گذر از آن است.
[i]. از آنجا که رهایی از فضای تکنولوژیک حاکم در اندیشة فینبرگ و هایدگر هریک به طور جداگانه و مفصل در مقالاتی توسط نگارنده مورد بحث قرار گرفته است و هدف از نگارش مقالة پیشرو عمدتاً مقایسه و فهم دو رهیافت مورد نظر در نسبت با یکدیگر است، در بخشهای «مروری بر اندیشة فینبرگ» و «مروری بر اندیشة هایدگر» نگاه فینبرگ و هایدگر به جهان تکنولوژیک در خلاصهترین صورت ممکن بیان شده است.
علمی-پژوهشی
عبدالرزاق حسامی فر
دوره 3، شماره 1 ، اردیبهشت 1391، صفحه 39-54
چکیده
اتریش در دو قرن اخیر فیلسوفان مهمی داشته که عظمت اندیشة آنها برخی را برآن داشته است تا از وجود یک سنت اتریشی در فلسفه سخن بگویند. چون این فیلسوفان در تاریخ فلسفة تحلیلی نقش مهمی ایفا کردهاند، بعضی به یک تلقی انگلیسی ـ اتریشی از فلسفة تحلیلی قائل شدهاند و البته با مخالفتهایی نیز مواجه شدهاند. آنها از این دفاع میکنند ...
بیشتر
اتریش در دو قرن اخیر فیلسوفان مهمی داشته که عظمت اندیشة آنها برخی را برآن داشته است تا از وجود یک سنت اتریشی در فلسفه سخن بگویند. چون این فیلسوفان در تاریخ فلسفة تحلیلی نقش مهمی ایفا کردهاند، بعضی به یک تلقی انگلیسی ـ اتریشی از فلسفة تحلیلی قائل شدهاند و البته با مخالفتهایی نیز مواجه شدهاند. آنها از این دفاع میکنند که در کنار فیلسوفان انگلیسی، فیلسوفان اتریشی نیز سهمی در فلسفة تحلیلی دارند و مخالفان بهجای فیلسوفان اتریشی از سهم فیلسوفان آلمانی در این گرایش فلسفی دفاع میکنند. البته در کنار این دو تلقی انگلیسی ـ اتریشی و انگلیسی ـ آلمانی، یک تلقی انگلیسی ـ امریکایی نیز مطرح است که چون در آن سهم فیلسوفان اتریشی و آلمانی در فلسفة تحلیلی نادیده گرفته میشود، چندان بدان توجه نمیشود. در این مقاله، نخست ویژگیهای فلسفة اتریشی بیان میشود، سپس تلقی انگلیسی ـ اتریشی از فلسفة تحلیلی و برخی از نقدهای واردشده بر آن بررسی میشود.
علمی-پژوهشی
علی اصغر لامعی؛ حسین کلباسی اشتری
دوره 3، شماره 1 ، اردیبهشت 1391، صفحه 55-76
چکیده
یوهان گوتفرید فن هردر (Johann Gottfried Von Herder, 1744-1803) مهمترین متفکر تاریخ است که به دورهها و اعصار تاریخی اهمیت میدهد و دیدگاهی متفاوت در مورد ماهیت انسانی و ایدهها و رویکردهای تاریخی دارد. او به حالات درونی شرکتکنندگان در تاریخ توجه میکند و بر عواملی چون زبان، فرهنگ، و دین به مثابة عوامل فردیت و تشخص گروهها و جوامع ...
بیشتر
یوهان گوتفرید فن هردر (Johann Gottfried Von Herder, 1744-1803) مهمترین متفکر تاریخ است که به دورهها و اعصار تاریخی اهمیت میدهد و دیدگاهی متفاوت در مورد ماهیت انسانی و ایدهها و رویکردهای تاریخی دارد. او به حالات درونی شرکتکنندگان در تاریخ توجه میکند و بر عواملی چون زبان، فرهنگ، و دین به مثابة عوامل فردیت و تشخص گروهها و جوامع انسانی اهمیت میدهد. او در مطالعات تاریخی خواهان همفکری و همدردی با کلیة اقوام و ملتها و فرهنگهاست و با این تصور، او هدفی کلی برای تمام جوامع انسانی ترسیم میکند. به جنبههای فرهنگی ماهیت انسانی توجه میکند و به همة دستاوردهای بشری در هر مقطع زمانی و مکانی به دیدة احترام مینگرد و در زمینة انسانشناسی به این محصول فکری او توجه شده است. دستاورد اصلی وی درک و فهم بیواسطة پدیدههای تاریخی است. او به متن تجارب تاریخی وارد میشود و با یک فهم عینی و ملموس پدیدههای تاریخی را بررسی میکند. پذیرش تنوع و کثرت فرهنگی و ارزشهای انسانی در اندیشة هردر در جهت تحقق مفهوم انسانیت مشاهده میشود. حرکت کلی پدیدههای تاریخی را مطابق با مشیت الاهی تعبیر و تفسیر میکند و به یک غایت کلی باور دارد. پرسش اصلی مقاله این است که هردر به چه نحو حرکت کلی پدیدههای تاریخی را، با این تنوع و گستردگی اقوام و ملتها، مطابق با مشیت الاهی تعبیر و تفسیر میکند و به یک غایت کلی باور دارد و حرکت و تحول همة ملتها و اقوام را به سوی پیشرفت و تعالی انسان میداند. درواقع، رویکرد تاریخی هردر در مواجهه با اعصار و ادوار گذشته به صورتی تحقیرآمیز و تنگنظرانه نبوده است و او ماهیت بشری را نامتغیر و دارای صورتی واحد نمیداند.
علمی-پژوهشی
علی مرادخانی؛ آویسا شهبازی
دوره 3، شماره 1 ، اردیبهشت 1391، صفحه 77-94
چکیده
فهم اندیشة هگل نیازمند بازشناسی مفاهیمی است که وی آنها را صریحاً یا تلویحاً بهکار میبرد. در این میان دانش اقتصاد سیاسی، که هگل شاهد تولد و شکوفایی آن بود، یکی از حوزههایی است که هگل هم از دستاوردهای آن بهره برده است و هم اندیشههای خود را در پرتو دستاوردهای این دانش بسط داده است. این مقاله بر آن است تا نشان دهد که چگونه ...
بیشتر
فهم اندیشة هگل نیازمند بازشناسی مفاهیمی است که وی آنها را صریحاً یا تلویحاً بهکار میبرد. در این میان دانش اقتصاد سیاسی، که هگل شاهد تولد و شکوفایی آن بود، یکی از حوزههایی است که هگل هم از دستاوردهای آن بهره برده است و هم اندیشههای خود را در پرتو دستاوردهای این دانش بسط داده است. این مقاله بر آن است تا نشان دهد که چگونه میتوان مطالعات تاریخی هگل و نیز مفهوم «مکر عقل» را با روشهای علمای علم اقتصاد و عناصر اقتصاد سیاسی چون «دست نامرئی» قیاس کرد یا اینکه چگونه فرض عمل آزاد فرد در اقتصاد سیاسی به عنصری کلیدی در اندیشة هگل با سوبژکتیویته گره میخورد. همچنین میخواهیم نشان دهیم که در اندیشة هگل، وظایف اقتصادی دولت چه قرابتهایی با مبانی اقتصاد سیاسی مییابد و سرانجام، دفاع از بازار آزاد با مبانی اندیشة هگل تا چه اندازه امکانپذیر است.
علمی-پژوهشی
سیدرضا موسوی
دوره 3، شماره 1 ، اردیبهشت 1391، صفحه 95-107
چکیده
جان رالز در نظریة خود دربارة عدالت، در حالی که پردة جهل در وضع نخستین را موجب نادیدهگرفتن تمامی اطلاعات، مقام، موقعیت سیاسی و اجتماعی، و ویژگیهای روانشناختی نمایندگان میداند، در چنین وضعی وجود خیرهای اولیه را ضروری میداند. علاوهبر آن، ضرورت مزبور به نظر وی ناقض بیطرفی و انصاف در وضع مذکور نیز نیست. در این ...
بیشتر
جان رالز در نظریة خود دربارة عدالت، در حالی که پردة جهل در وضع نخستین را موجب نادیدهگرفتن تمامی اطلاعات، مقام، موقعیت سیاسی و اجتماعی، و ویژگیهای روانشناختی نمایندگان میداند، در چنین وضعی وجود خیرهای اولیه را ضروری میداند. علاوهبر آن، ضرورت مزبور به نظر وی ناقض بیطرفی و انصاف در وضع مذکور نیز نیست. در این مقاله، ضرورت مذکور تبیین و بیطرفی خیرهای اولیه واکاوی خواهدشد. بهنظر میرسد که بیطرفی مذکور چندان که رالز میگوید قابل دفاع نیست.
علمی-پژوهشی
روح الله نوری؛ محمدرضا ریخته گرایان
دوره 3، شماره 1 ، اردیبهشت 1391، صفحه 109-126
چکیده
ویلهلم دیلتای یکی از فیلسوفان هرمنوتیک دورة کلاسیک است که نقش بسیار مهمی در بسط علم هرمنوتیک داشته است. بیشترین سهم دیلتای در فلسفه تحلیل معرفتشناسانة وی از علوم انسانی و دفاع از ارزش و جایگاه آن است. بررسی علل توجة دیلتای به علوم انسانی نشان میدهد که دوران دیلتای با طرد کامل علوم انسانی و رشد و بسط بیسابقة دانش تجربی یا ...
بیشتر
ویلهلم دیلتای یکی از فیلسوفان هرمنوتیک دورة کلاسیک است که نقش بسیار مهمی در بسط علم هرمنوتیک داشته است. بیشترین سهم دیلتای در فلسفه تحلیل معرفتشناسانة وی از علوم انسانی و دفاع از ارزش و جایگاه آن است. بررسی علل توجة دیلتای به علوم انسانی نشان میدهد که دوران دیلتای با طرد کامل علوم انسانی و رشد و بسط بیسابقة دانش تجربی یا علوم طبیعی مقارن بود. دیلتای در واکنش به سیطرة علوم طبیعی کوشید تا مقدمات عینیّتبخشی به علوم انسانی را فراهم کند و ارج و اعتباری همانند علوم طبیعی برای آن پیدا کند. این مسئله سبب طرح پرسش بنیادین در اندیشة دیلتای شد و آن اینکه فهم و شناخت قطعی، عینی، و معتبر چگونه در علوم انسانی، آنچنان که در علوم طبیعی میسر است، امکانپذیر است. دیلتای پس از تأمل بسیار به این نتیجه رسید که علت کامیابی علوم طبیعی این است که دانشمندان، برای این علوم، پایه و اساس محکم و روش درستی اتخاذ کردهاند. در حالی که علوم انسانی نه پایه و اساس محکمی دارد و نه روش درستی اتخاذ کرده است، لذا دیلتای رسالت خود را از یک سو پایهگذاری علوم انسانی و از سوی دیگر تهیه و تدوین روش مناسب برای آن میدانست. به همین علت و برای رسیدن به این مقصود، دیلتای کار خود را از 1883 آغاز و تا پایان عمر در پی انجام آن بود. حاصل این تلاش بیوقفه نگارش و چاپ چندین کتاب ارزشمند است که مقدمهای بر علوم انسانی اولین و تشکل جهان تاریخی در علوم انسانی آخرین آنهاست. دیلتای در مقدمهای بر علوم انسانی در اصل پدیداربودن یا امور واقع متعلق به آگاهی، منشأ هر چیزی که وجود دارد (اشیا و احساسات)، را به یک حالت روانی یا درونی فروکاست و بنیاد علوم بهویژه علوم انسانی را بر آن استوار کرد و طریق خوداندیشی یا دروننگری را برای دریافت و یا شناخت آن برگزید، اما بعدها متوجه شد که با این تحلیل نمیتواند مشکل عینیّت علوم انسانی را برطرف کند. بنابراین با تغییر نگرش خود، بحث عینیّتیافتگی روح را جانشین امور واقع متعلق به آگاهی کرد تا شاید به این طریق هم مشکل فهم را حل کند و هم از اعتبار و عینیّت علوم انسانی دفاع کند. هدف این مقاله بررسی فراز و فرود دیلتای در این راه ناهموار است.