غرب شناسی بنیادی
دوره و شماره: دوره 7، شماره 1 - شماره پیاپی 13، خرداد 1395، صفحه 1-110 
علمی-پژوهشی

نقد برداشت گایر از رد انگاره نگری (idealism) کانت

صفحه 1-11

مزدک رجبی

چکیده این نوشته تلاشی است برای نشان‌دادن این نکته که نگاه گایر در کتاب رد انگاره‌نگری کانت با طرح این‌که «مکان به شیء فی‌نفسه قابل‌اطلاق است» تا چه اندازه بر فهمی غیرکانتی و غیرمنطبق با نگاه فلسفی کانتی بنا شده و چگونه گایر، با همین برداشتِ غیرکانتی، انگاره‌نگری کانتی را واقع‌گرایانه (realistic) فهمیده است؛ درحالی‌که ویژگی اندیشة فلسفی کانت این است که شیءِ فی‌نفسه یا وجودِ بیرون از سوژه هست، ولی هیچ شناخت پدیدارانه‌ای از آن ممکن نیست و از‌همین‌رو مکان بدان قابل‌اطلاق نیست. تلاش خواهد شد با رجوع به متن کانت روح اندیشة وی آشکار شود و از آن طریق فهم تجربه‌نگرانة (empiricistic) گایر با تردیدی فلسفی مواجه شود. برای دوری از اطناب، در مقالة پیش‌ِرو تنها به فهم گایر از ویراست دوم نقد نخست کانت نظر داشته‌ایم و به بخش دیگری از کتاب گایر که به آثار متأخر کانت (Nachlass) استناد کرده است نپرداخته‎‌ایم، زیرا روح استدلال وی در آن بخش نیز بر همان فهم تحلیل‌‌‌شده در این مقاله استوار است.

علمی-پژوهشی

نسبت سنجی تریلوژی آیسخولوس وآپولوژی سقراط از رهگذر تراژدی (جستاری فلسفی- سیاسی)

صفحه 13-28

تورج رحمانی

چکیده آفرینش تریلوژی به مثابه قالبی نمایشنامه ای و موضوع  خلق تراژدی در چارچوب  نخستین اجرای آن،  ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر داشته و همچنانکه به آیسخولوس نسبت داده می شوند به طور منطقی می توان از تقارن زمانی آنها سخن گفت. از سوی دیگر آپولوژی به عنوان رویدادی تاریخی یا زیسته ای عینی و واقعی که توسط افلاطون و از قضا در قالب همپرسه و نمایشنامه روایت شده است، عنصر بدیع و فن آورانه تریلوژی یعنی تراژدی را بازآفرینی می کند. در تلاش برای بازتفسیر و رمزگشایی از آپولوژی براساس بستر و زمینه متنی و فکری (متدلوژی زمینه گرا)، تریلوژی رابطه ویژه و ممتازی با آن برقرار می سازد. متن حاضر در ادامه «کلان تز» تاثیرپذیری سقراط از تراژدی به تبیین رابطه تریلوژی آیسخولوس و آپولوژی سقراط می پردازد و بر آن است تراژدی به مثابه درونمایه اصلی تریلوژی در شکل بخشی به آپولوژی و جهت دهی به آن نقشی بنیادین و بی بدیل ایفا می کند. تلاش این متن ارائه تصویری روشن از چنین رابطه ای است. نسبت سنجی آپولوژی و نمایشنامه های آیسخولوس به قاعده رویکرد هرمنوتیک زمینه گرا منجر به رمزگشایی از آپولوژی و آشکارگی معنای فوق الذکر می گردد که به عنوان فرضیه این متن بیان می شود. این همان معنایی است که بخش عمده ای از رویکردهای سیاسی و مدنی سقراط را تبیین می کند

علمی-پژوهشی

ساختار بنیادی خشونت در زبان و تاثیر آن بر خشونت و تجاوز علیه زنان از دیدگاهی غربی

صفحه 29-44

ناهید شهبازی مقدم؛ سارا وظیفه شناس

چکیده ژاک دریدا (Jacques Derrida) در مهمترین و مبنایی‌ترین اثر خویش تحت عنوان در باب علم نوشتار(Of Grammatology) مفهوم «خشونت بنیادی»(arche-violence) را مطرح می‌کند. از دیدگاه دریدا خشونتی که به مفهوم متداول آن در جامعه می‌بینیم ریشه در نوعی خشونت انتزاعی و کلی دارد که دریدا از آن به عنوان «خشونت اولیه» یاد می‌کند. دریدا منشاء خشونت تجربی در تمامی اشکالش را در زبان می‌یابد؛ خشونت اساسی که جزء لاینفک زبان است از طریق ایجاد تفاوت و تقابل های دوگانه (oppositional poles) عمل می‌کند و این تضادها و تقابل‌ها با تاثیر بر تمامی نظام‌های معنایی و تفسیری، خشونتِ رایج در جامعه را بنیان نهاده‌اند. مقاله حاضر در پی آن است که با الهام گرفتن از نظریه خشونت بنیادی دریدا و برخی دیدگاههای فمینیستی متاثر از نظریات وی، منشاء خشونت و تجاوز علیه زنان را مورد بحث قرار دهد. در این مطالعه تاکید بر آن است که خشونت علیه زنان نشات گرفته از زبان و فرهنگ مبتنی بر آن است و مطالعه‌‌ی موردی خشونت و تجاوز از دیدگاهی روانشناسانه تا حد زیادی مانع از ریشه‌یابی و ارائه راهکار برای این معضل فردی و اجتماعی می‌شود. 

علمی-پژوهشی

سولون؛ راهبر آتن به سوی دموکراسی

صفحه 45-66

سید نعمت‌الله عبدالرحیم‌زاده

چکیده مشهور است که سولون سنگ‌‌بنای دموکراسی آتن را گذاشت. او این کار را زمانی انجام داد که آتن همانند بسیاری از دیگر شهرهای یونان دست‌خوش بحران و آشوب بود و در آستانۀ جنگ داخلی قرار داشت. هدف این مقاله بررسی نقش سولون در نجات آتن از آشوب و هدایتش به‌سوی آن نوع نظام سیاسی است که بعداز او و به‌نام دموکراسی آتن شناخته می‌شود. برای بررسی این موضوع، نخست لازم است تا اوضاع دوران سولون بررسی شود و بعد به دیدگاه او توجه شود که چگونه می‌توان آتن را از آن وضعیت نجات داد. بررسی دیدگاه او نشان می‌دهد که او به‌لحاظ نظری از میراث اسطوره‌ای خود بهره می‌برد، اما درعین‌حال این میراث را مصروف نیاز دورانش برای وضع قانونی کرد که آن را قانون درست یا نیک‌قانون می‌خواند. او این قانون را هم برای حفظ حدود شهروندان و هم برای دادن نقش سیاسی به آن‌ها وضع کرد که باعث شد طبقات پایین جامعه، برخلاف نظام پیشین سنتی، از نقش و مسئولیت سیاسی برخوردار شوند. همین اثر بود که سنگ‌بنای اولیه را برای رسیدن آتن به دموکراسی فراهم کرد.

علمی-پژوهشی

از شرق‌گرایی تا شرق‌شناسی: پژوهشی در تحول مفهوم و مصداق «شرق‌شناسی»

صفحه 67-87

سیدکمال کشیک نویس رضوی؛ عباس احمدوند

چکیده بسیاری از تعریف‌های بیان شده درباره «شرق‌شناسی»، دربردارنده مفهوم غربی آنها است؛ ابهام این واژه با بارمعنایی منفی، به‌ویژه در ارتباط با استعمارِ اروپا، تصدیق شدنی‌است.  تلاش‌های ادوارد سعید برای ابهام‌زدایی از آن، چیزی از این پیچیدگی نکاست بلکه در گفتمانی ضد غربی، به محور و مبنای نقد تبدیل گردید. تاکید بر تقابل دو جهان شرقی(شرقی شده) و جهان غربی(غربی شده)، فاصله‌ای در ذهن پژوهشگر میان موضوع و حقیقت آن ایجاد می‌کند؛ فاصله‌ای که سبب ساخت تصویری ناروا از موضوع می‌شود. تغییر این اصطلاح در مواجه با موضوع، نشان از تغییر رویکرد غربیان درباره آن است و متاسفانه این تغییرات از طرف منتقدان، به ویژه مسلمانان، نادیده گرفته می‌شود. بی توجهی به نقش زمان در ارایه تعریف ها، به ویژه در حوزه مطالعات اسلامی درغرب، بر این تقابل تاثیر گذاشته و مفهومی منجمد را به نقد کشیدن عمق اختلاف نظرها را بیشتر کرده‌است. در این مقاله تلاش شده‌است با بررسی زمینه‌های ساخت اصطلاح«شرق‌شناسی» در فرهنگ اروپایی، قلمروشناسی یا کاربردهای آن، فهم ما ازشرق‌شناسی، نقش شرقیان درتحول فکرغربیان با حضور و همکاری مسلمانان درمطالعات اسلامی، به چالش امروزین و تغییرپارادایم شرقشناسی پرداخته شود. همچنین درپایان بحث شرق‌شناسی همدلانه را، با برشمردن مهمترین عوامل آن، پیش کشیده‌ایم.

علمی-پژوهشی

بررسی تحلیلی مسأله شهود عقلی در کانت و فیشته

صفحه 89-110

زهره معماری؛ سید حمید طالب‌زاده

چکیده یوهان گوتلیب فیشته مدعی بود تنها کسی است که روح فلسفۀ کانت را دریافته و به آن وفادار است. بااین‌حال، در برخی از اساسی‌ترین مسائل، موضع او درظاهر مخالف با کانت به‌نظر می‌رسید، به‌همین‌دلیل با نقدهای جدی مواجه شد، ازجمله امکان «شهود عقلی» برای انسان که کانت آن را انکار می‌کند، اما فیشته آن را بنیاد آگاهی می‌داند و تصریح می‌کند که بدون شهود عقلی امکان حصول آگاهی برای انسان منتفی است. فیشته ازیک‌سو اظهار می‌کند که شهود عقلی مورد‌نظر او و کانت دو مقولة متفاوت‌اند، یعنی اشتراک لفظی دارند و ازسوی‌دیگر، اظهار می‏کند که کانت در این مسئله با او هم‌رأی است. علاوه‌بر آن‏که در نقد دوم، بنابر مقتضیات عقل عملی، شهود عقلی را مجاز می‏داند، فحوای بسیاری از عبارات او در نقد اول نیز مؤید امکان آن است. شارحان درمورد نسبت میان کانت و فیشته در این مسئله اتفاق رأی ندارند. برخی نظر فیشته را مخالف کانت می‌دانند و برخی دیگر میان آن‌ها اختلافی نمی‏بینند. در نوشتار حاضر نخست از پیچیدگی‌های این بحث در نظام کانت و فیشته سخن گفته می‌شود؛ سپس نمونه‌ای از ادلة موافقان و مخالفان مطرح می‌شود؛ و درپایان تحلیل نگارنده درباب نبود اختلاف میان آنان بیان می‏شود.