علمی-پژوهشی
مهسا امیری؛ امیرعباس علیزمانی
دوره 9، شماره 1 ، اردیبهشت 1397، صفحه 1-22
چکیده
در اگزیستانسیالیسم معاصر از چهار دغدغه یا دلواپسی غایی سخن به میان میآید که سبب دلهره و اضطراب آدمی میشود. این دلواپسیها عبارتند از آزادی، پوچی، مرگ و تنهایی. آدمی به دنبال امنیت در بیغولهی این دلواپسیهاست. در این مکتب فلسفی و ادبی، فرد انسانی به عنوان فاعلی آگاه شناخته میشود که در تجربهی هستی و لمس معنای وجود، به ...
بیشتر
در اگزیستانسیالیسم معاصر از چهار دغدغه یا دلواپسی غایی سخن به میان میآید که سبب دلهره و اضطراب آدمی میشود. این دلواپسیها عبارتند از آزادی، پوچی، مرگ و تنهایی. آدمی به دنبال امنیت در بیغولهی این دلواپسیهاست. در این مکتب فلسفی و ادبی، فرد انسانی به عنوان فاعلی آگاه شناخته میشود که در تجربهی هستی و لمس معنای وجود، به طور بیواسطه با حقیقت زندگی رویارو شده و پوچی و بیمعنایی زندگی خود را در مییابد، آنگاه با تکیه بر پاسداشت گوهرِ "آزادی" و با استفاده از امکان گزینش و انتخاب، هدفی برای خود برگزیده و بدین شکل به سلسله رویدادها و حوادثی که "زندگی" نامیده میشود، معنا و مفهوم میبخشد. اروین یالوم در راستای این تفکرات سعی نموده دغدغههای وجودی از جمله تنهایی را که منجر به مشکلات و اختلال در زندگی میشود را بررسی کرده و برای آنها راه حلهایی بیابد. در این نوشتار برآنیم با بررسی چیستی و انواع تنهایی، روشهای مقابله با این معضل را با تکیه بر رویکرد اگزیستانسیالیستی ارائه کنیم.
علمی-پژوهشی
مهدی بنایی جهرمی
چکیده
آیا حاکمیت و اعتبار دوره متجدد مطلق است و برای آینده آدمی، نمیتوان هیچ چیزی را جز تحکیم و تثبیت بنیانهای سلطه این عالم انتظار کشید؟ پاسخ به این پرسش اساسی، هرچه که باشد نمیتواند فارغ وغافل از بنیان قدرت و اعتبار عالم متجدد، یعنی تکنولوژی مطرح شود. تلاش نوشته حاضر بر آن است که با تأمل در پرسش از حقیقت تکنولوژی در اندیشه مارتین ...
بیشتر
آیا حاکمیت و اعتبار دوره متجدد مطلق است و برای آینده آدمی، نمیتوان هیچ چیزی را جز تحکیم و تثبیت بنیانهای سلطه این عالم انتظار کشید؟ پاسخ به این پرسش اساسی، هرچه که باشد نمیتواند فارغ وغافل از بنیان قدرت و اعتبار عالم متجدد، یعنی تکنولوژی مطرح شود. تلاش نوشته حاضر بر آن است که با تأمل در پرسش از حقیقت تکنولوژی در اندیشه مارتین هیدگر، نشان دهد که اعتبار تاریخی دوره متجدد، چگونه با ریشه گرفتن از اندیشه در یونان باستان، اکنون در خواستِ قدرت تکنولوژیک ظهور کرده و در قلمرو علوم بسط یافته و در مرحله نهایی خود، به ظهور تمدن فراگیر و جهانی تکنیکی- علمی انجامیده است، تمدنی که اکنون به آن مرحله از بسط سلطه خود دست یافتهاست که نه تنها میتواند تهدیدی آشکار برای زمین باشد، بلکه حتی قادر است که گوهرآدمی را به مخاطره اندازد و آنرا صرفا در حد منبع ذخیره و مواد خام تکنولوژی کاهش دهد.
علمی-پژوهشی
سید مهدی بیابانکی
دوره 9، شماره 1 ، اردیبهشت 1397، صفحه 43-66
چکیده
طبیعتگرایی، یک رویکرد فلسفی درون سنت فلسفه تحلیلی است، که در طول سه دهۀ آخر قرن بیستم یکی از جهتگیریهای غالب در فلسفه تحلیلی به شمار میآید. از نگاه بسیاری از طبیعتگرایان، طبیعتگرایی نه تنها رویکردی فلسفی، بلکه در عین حال، به عنوان یک «ایدئولوژی» و عامل جهت دهنده به کل سنت فلسفۀ تحلیلی نیز به شمار میآید. اما با این وجود، ...
بیشتر
طبیعتگرایی، یک رویکرد فلسفی درون سنت فلسفه تحلیلی است، که در طول سه دهۀ آخر قرن بیستم یکی از جهتگیریهای غالب در فلسفه تحلیلی به شمار میآید. از نگاه بسیاری از طبیعتگرایان، طبیعتگرایی نه تنها رویکردی فلسفی، بلکه در عین حال، به عنوان یک «ایدئولوژی» و عامل جهت دهنده به کل سنت فلسفۀ تحلیلی نیز به شمار میآید. اما با این وجود، پاسخ به این سؤال که «طبیعتگرایی چیست؟» با چالشهای بسیاری همراه بوده است. برخی از فلاسفه، تلاش برای صورتبندی طبیعتگرایی و تعریف آن را بیفایده میدانند و میکوشند تا طبیعتگرایی را در بستر دیالوگهای صورت گرفته میان فلاسفه طبیعتگرا و ضد طبیعتگرا در زمینههای مختلف صورتبندی کند. در مقابل، برخی دیگر، طبیعتگرایی را یک آموزه فلسفی منسجم نمیدانند، بلکه آن را برنامهای پژوهشی میدانند که مرکب از مجموعهای از رویکردهای روششناختی یا شیوه هدایت پژوهش است. هر دو رویکرد فوق با کاستیهای مواجه بوده است. هدف ما در این مقاله این است که طبیعتگرایی را بر اساس مشخصههای اساسی آن صورتبندی کنیم. بر اساس این صورتبندی، طبیعتگرایی آموزهای مرکب از دو مشخصه کلان است که عبارتند از علمگرایی و اجتناب از فراطبیعت. علمگرایی، روح معرفتشناختی طبیعتگرایی، و اجتناب از فراطبیعت، مشخصه هستیشناختی آن به شمار میرود.
علمی-پژوهشی
احمدعلی حیدری
دوره 9، شماره 1 ، اردیبهشت 1397، صفحه 67-83
چکیده
این مقاله مترصد است وجوه توجه استاد برجستهی فلسفه در ایران، رضا داوری را نسبت به شعر به عنوان عاملی برای رهایی از تنگنای مهلک اصالت سوژهی دورهی مدرن شرح دهد. توجه ویژهی شاعر به زبان که آن را ورای ابزار تلقی و-بر وفق نظر هیدگر- «بنیانگذار متعهد به کلمات» میداند، شرایطی به دست میدهد که با استمداد از آن میتوان به تحول ...
بیشتر
این مقاله مترصد است وجوه توجه استاد برجستهی فلسفه در ایران، رضا داوری را نسبت به شعر به عنوان عاملی برای رهایی از تنگنای مهلک اصالت سوژهی دورهی مدرن شرح دهد. توجه ویژهی شاعر به زبان که آن را ورای ابزار تلقی و-بر وفق نظر هیدگر- «بنیانگذار متعهد به کلمات» میداند، شرایطی به دست میدهد که با استمداد از آن میتوان به تحول روزگار عسرتزده و گرفتارآمده در قهر فناوری مدرن امید داشت. رضا داوری زبان شعر را وجه ظهور وجود میداند که نقش عمدهی آن به سبب حال و احوال شاعرانه، احاطه بر دیگر شئون انسان و شرط اساسی هرگونه نسبت تأثیرگذار در این جهان است.
علمی-پژوهشی
محمد زمان زمانی جمشیدی؛ اصغر واعظی
دوره 9، شماره 1 ، اردیبهشت 1397، صفحه 85-101
چکیده
ژیل دلوز (1995-1925) فیلسوف فرانسوی هرگز اثر مستقلی به موضوع دین اختصاص نداد. با اینهمه مسئله دین در آثار او قابل ردیابی است. این موضوع به ویژه از منظر ارتباطش با فلسفه، سیاست و اخلاق مهم است. تلقی دلوز از دورنماندگاری را میتوان با تقابلی که او میان فلسفه و دین مینهد توضیح داد. مبحث خدا و درونماندگاری تقابل ریشه ای و دراماتیک دلوز میان فلسفه ...
بیشتر
ژیل دلوز (1995-1925) فیلسوف فرانسوی هرگز اثر مستقلی به موضوع دین اختصاص نداد. با اینهمه مسئله دین در آثار او قابل ردیابی است. این موضوع به ویژه از منظر ارتباطش با فلسفه، سیاست و اخلاق مهم است. تلقی دلوز از دورنماندگاری را میتوان با تقابلی که او میان فلسفه و دین مینهد توضیح داد. مبحث خدا و درونماندگاری تقابل ریشه ای و دراماتیک دلوز میان فلسفه و دین را نشان میدهد: عشق فلسفه به درونماندگاری یا هستی افقی، تعلق خاطردین به تعالی یا هستی عمودی. دیدگاه کلی او از این حیث نیچهای و اسپینوزایی است و در راستای نقد افلاطون هم است. به یک معنا او به شدت تحت تأثیر پیامدهای اخلاقی – سیاسی "مرگ خدا"ی نیچه است و از این منظر میتوان دین را از دیدگاه دلوزی مطالعه کرد. پژوهش پیش رو این مسئله را مفصلتر بررسی میکند و میکوشد از زاویه مسئله خدا و دین پرتوی بر اخلاق و سیاست دلوزی بیفکند.
علمی-پژوهشی
هادی سالاری؛ یوسف نوظهور
دوره 9، شماره 1 ، اردیبهشت 1397، صفحه 103-127
چکیده
کانت برای فهم جهان شئونی قائل است و هر شأنی را ناظر به قوهای منحصر در نفس انسان میداند که عبارتند از قوه شناخت، قوه میل و قوه لذت و الم . هر یک از این قوا متعلق به منبع شناختی است که قانونگذار قوه تحت خود است؛ یعنی فهم، عقل و حکم. همچنین هر یک از این قوا، هرچند از حیث کارکرد متفاوت و متمایز از دیگری است ولی اصلی وحدتبخش همه ...
بیشتر
کانت برای فهم جهان شئونی قائل است و هر شأنی را ناظر به قوهای منحصر در نفس انسان میداند که عبارتند از قوه شناخت، قوه میل و قوه لذت و الم . هر یک از این قوا متعلق به منبع شناختی است که قانونگذار قوه تحت خود است؛ یعنی فهم، عقل و حکم. همچنین هر یک از این قوا، هرچند از حیث کارکرد متفاوت و متمایز از دیگری است ولی اصلی وحدتبخش همه آنها را به یکدیگر پیوند زده است. کانت درصدد است رابطهی فهم و عقل را به واسطهی قوه حکم و اصل بنیادین آن؛ یعنی اصل غایتمندی توجیه کند. در این مقاله نشان میدهیم که با توجه به نقشی که این اصل در اندیشه کانت ایفا میکند، قوای شناختی آدمی را نمیتوان همچون جزیرههایی مستقل از هم در نظر گرفت، بلکه به نوعی میبایست یکپارچگی آنها را تأیید کرد.
علمی-پژوهشی
محمد عابدی اردکانی؛ نفیسه اله دادی
دوره 9، شماره 1 ، اردیبهشت 1397، صفحه 129-152
چکیده
در همه ادوار و جوامع، وجود خشونت واقعیتی انکارناپذیر بوده است و انتظار هم نمیرود از میان برود. ولی بشر همواره کوشیده است که با اتخاذ شیوههایی آن را محدود سازد، البته بهرغم تلاش بشر در این زمینه، هیچ کاهش چشمگیری دیده نشده است. گروهی از نظریهپردازان خشونت را ذاتی امر سیاسی میدانند. گوهر سیاست از این منظر، مقوله قدرت است و ...
بیشتر
در همه ادوار و جوامع، وجود خشونت واقعیتی انکارناپذیر بوده است و انتظار هم نمیرود از میان برود. ولی بشر همواره کوشیده است که با اتخاذ شیوههایی آن را محدود سازد، البته بهرغم تلاش بشر در این زمینه، هیچ کاهش چشمگیری دیده نشده است. گروهی از نظریهپردازان خشونت را ذاتی امر سیاسی میدانند. گوهر سیاست از این منظر، مقوله قدرت است و امر مبتنی بر قدرت، نمیتواند فارغ از پدیدار خشونت جاری شود. قدرت بنابر تعریفی عمومی، تحت نفوذ قراردادن عدهای توسط فرد یا گروهی دیگر، برای اقناع آمرانه آنها به منظور حرکت در مسیر خواستههای گروه قدرتمند محسوب میشود. کنشهای گروه تحتنفوذ، لزوماً منطبق بر خواستهها و منافعشان نیست، بلکه آنها آگاهانه یا ناآگاهانه، کنشهایی را درعرصه عمومی از خود صادرمیکنند که منافع هیئت حاکمه یا طبقه ذینفوذ را برآورده میکند. گروه دیگر نظریات، خشونت را مستقل از امر سیاسی میداند. پژوهش حاضر میکوشد تا با بهرهگیری از روش توصیفی– تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای، نشان دهد که چگونه کارل اشمیت، به شیوهی متفکرانی چون هابز و ماکیاولی، و با بهرهگیری از مفاهیمی چون "امر سیاسی"، "حاکمیت و وضعیت اضطرای" و "دوست/ دشمن" خشونت را امری ذاتی در سیاست میداند و درنتیجه راه را برای توجیه فاشیسم فراهم مینماید.
علمی-پژوهشی
سید نعمتالله عبدالرحیمزاده
دوره 9، شماره 1 ، اردیبهشت 1397، صفحه 153-172
چکیده
دو محاوره جمهور و نوامیس در میان محاورات افلاطون نه تنها طولانیترین بلکه مهمترین نیز هستند. افلاطون در این دو محاوره بنای دو شهر به نامهای کالیپولیس و ماگنسیا را طراحی میکند و موضوع مطرح در مقاله حاضر این است که او چه راه و مسیری را برای پیریختن این دو شهر میپیماید. واژه راه اصطلاح اساسی در این موضوع است با توجه به کاربرد ...
بیشتر
دو محاوره جمهور و نوامیس در میان محاورات افلاطون نه تنها طولانیترین بلکه مهمترین نیز هستند. افلاطون در این دو محاوره بنای دو شهر به نامهای کالیپولیس و ماگنسیا را طراحی میکند و موضوع مطرح در مقاله حاضر این است که او چه راه و مسیری را برای پیریختن این دو شهر میپیماید. واژه راه اصطلاح اساسی در این موضوع است با توجه به کاربرد استعارهای آن در ادبیات و تفکر یونانی به خصوص در نزد پارمنیدس و هراکلیتوس که تاثیر اساسی در شکلگیری اندیشه و فلسفه افلاطون داشتند. راههای حقیقت و گمان در شعر پارمنیدس و راههای بالا و پایین در قطعات هراکلیتوسی به خوبی بر این کاربرد دلالت دارند که در تمثیل غار افلاطون به صورت راههای بالا و صعودی به سمت حقیقت و پایین و نزولی به سمت غار گمان و توهم بیان میشوند. راه بالا و صعودی در ابتدای محاوره همنوشی پیش پای آپولودوروس گذاشته میشود تا از محلهاش در فالروم به آتن بالا بیاید و بعد دیوتیما در اوج تعلیمات خود راه صعودی را برای دیدار زیبایی به سقراط نشان میدهد. با توجه به این دو مسیر، سقراط افلاطونی در جمهور مسیر نزولی را برای ساختن کالیپولیس طی میکند تا با آمدن به پایین و در خانهای از رهبران دموکراسی آتن، آنها را از توهمات سایهای نجات داده و به سمت کالیپولیس هدایت کند. مسیر افلاطون در نوامیس برعکس جمهور است و به جای سقراط، این بیگانه آتنی است که با دو همراه خود مسیر صعودی از شهر کنوسوس به سمت غار و معبد زئوس در بالای کوه آیدا را میپیماید و در هر قسمت از این مسیر زیارتی برای دیدار حقیقت است که بخشی از ماگنسیا ساخته میشود. مسیر بیگانه آتنی در نوامیس به این صورت بر خلاف سقراط در جمهور است و برخلاف کالیپولیس، فیلسوف-پادشاه و حکومت مطلقش جایی در ماگنسیا ندارد.