علمی-پژوهشی
سید نعمتالله عبدالرحیمزاده
دوره 8، شماره 2 ، بهمن 1396، صفحه 1-27
چکیده
ثالس بنابر سنت ارسطویی به عنوان نخستین فیلسوف شناخته میشود اما او در یونان باستان مرد دانا یا سوفوس نامیده میشد. سوفوس و سوفیا به معنی دانایی در آن زمان به دو وجه از شناخت و عمل دلالت داشت چنان که ثالس در فهرستی از هفت دانای قدیم نام برده میشد که جز او، مابقی سیاستمدار و قانونگذار بودند. روایات مربوط به ثالس حکایت از هر دو وجه ...
بیشتر
ثالس بنابر سنت ارسطویی به عنوان نخستین فیلسوف شناخته میشود اما او در یونان باستان مرد دانا یا سوفوس نامیده میشد. سوفوس و سوفیا به معنی دانایی در آن زمان به دو وجه از شناخت و عمل دلالت داشت چنان که ثالس در فهرستی از هفت دانای قدیم نام برده میشد که جز او، مابقی سیاستمدار و قانونگذار بودند. روایات مربوط به ثالس حکایت از هر دو وجه دارند به گونهای که این روایات او را مردی نشان میدهند هم اهل نظر و هم اهل عمل. این دو وجه از نظر و عمل با تحلیل مفهوم آرخه در تعلیم او بهتر دانسته میشود چنان که با این تحلیل، معلوم میشود آرخه در اندیشه وی همان گونه که معنای بن و اصل را در کیهان دارد و مبنای کیهانشناسی او است، دلالت بر حکومت و سلطه نیز دارد و مبنای اندیشه سیاسی او بر همین مفهوم استوار است. هدف مقاله حاضر این است که با ارایه این تحلیل دو وجه از نظر و عمل در مفهوم سوفیا روشن گردد و معلوم شود که ثالس به عنوان یک سوفوس نه تنها یک اندیشمند، بلکه اندیشمندی بود که اندیشهاش را در پیوند با عمل دنبال میکرد.
علمی-پژوهشی
شیرزاد پیک حرفه
دوره 8، شماره 2 ، بهمن 1396، صفحه 29-56
چکیده
این مقاله در پیِ نشان دادن این نکته است که «دموکراسی» لزوماً «آزادی» و «حقوق بشر» را تضمین نمیکند و علل پیدایش این ناسازگاری و راهکارهای سازگار کردن آنها را در آرای جِیمز مَدیسن، اَلِکسی دو تُکویل و جان استوارت میل واکاوی میکند. «پدران بنیانگذار آمریکا» و «نویسندگان مقالات فدرالیست» به احتمال پیدایش ...
بیشتر
این مقاله در پیِ نشان دادن این نکته است که «دموکراسی» لزوماً «آزادی» و «حقوق بشر» را تضمین نمیکند و علل پیدایش این ناسازگاری و راهکارهای سازگار کردن آنها را در آرای جِیمز مَدیسن، اَلِکسی دو تُکویل و جان استوارت میل واکاوی میکند. «پدران بنیانگذار آمریکا» و «نویسندگان مقالات فدرالیست» به احتمال پیدایش این ناسازگاری پی برده و با پیروی از لاک و مُنتِسکیو مجموعهای از «ابزارهای قانونی» را برای پاسداری از «آزادی» و «حقوق بشر» پیشنهاد کرده بودند. باوجوداین، این مقاله با تفکیک «علل اجتماعی و فرهنگی» از «علل سیاسی و قانونی»، بهکارگیریِ «ابزارهای قانونی» صرف را برای حل این مشکل راهگشا نمیداند و با بهرهگیری از مشاهدات و استدلالهای تکویل در دموکراسی در آمریکا، تمایز او میان «زورگویی ملایم» و «ستمگری اکثریت» و نیز مفهوم «توافق همگانی» در جعل رضایت نوآم چامسکی و اِدوارد اِس. هِرمن، گونههای محتمل «ستمگری» و «زورگویی» در یک نظام دموکراتیک، تأثیر «زورگویی ملایم» بر «خودسانسوری»، «فشارهای سیاسی و اجتماعی بر دگراندیشان» و ناکارآمدی «ابزارهای قانونی» صرف را در حل این مشکلات واکاوی میکند. در پایان، بسط نظریه «زورگویی ملایم» در نظریه «زورگویی عرف» میل و راهکارهای نظری و عملی او برای حل این مشکل واکاوی میشوند.
علمی-پژوهشی
رحیم حاجی آقا؛ محبوبه پاک نیا
دوره 8، شماره 2 ، بهمن 1396، صفحه 57-76
چکیده
احیای نقش دین در جوامع مدرن و بذل توجه کسانی مانند هابرماس به این پدیده، دوگانهانگاریهای مبتنی بر سنت-مدرنیته، عمومی-خصوصی، سکیولار-دینی را از طریق مفصلبندیهای جدیدی به چالش کشیده است؛ تا جاییکه اکنون برقراری پیوند وثیق بین تجدد با عرفیشدن، امری کاملا دور از انتظار بهشمار میرود. این مقاله نیز با در کانون نشانیدن دگردیسی ...
بیشتر
احیای نقش دین در جوامع مدرن و بذل توجه کسانی مانند هابرماس به این پدیده، دوگانهانگاریهای مبتنی بر سنت-مدرنیته، عمومی-خصوصی، سکیولار-دینی را از طریق مفصلبندیهای جدیدی به چالش کشیده است؛ تا جاییکه اکنون برقراری پیوند وثیق بین تجدد با عرفیشدن، امری کاملا دور از انتظار بهشمار میرود. این مقاله نیز با در کانون نشانیدن دگردیسی آرای هابرماس در ارتباط با حوزهی عمومی و جایگاه دین در آن، استدلال میکند که نگاه هابرماس به دین، از منظر نقدی فلسفی به نگاه مثبت سیاسی-جامعهشناختی تغییر و هابرماس با درک واقعیتهای جهان معاصر مفهوم پسا-سکیولاریسم را در جایگاه تجدید نظری در چشماندازهای سکیولار و نیز بهادادن به نقش دین در حوزهی عمومی مطرح مینماید. این امر نیز بهنوبهی خود از نگاه هابرماس به پذیرش همزیستی منجر و تکثر در حیات سیاسی را ارتقا میبخشد.
علمی-پژوهشی
یاسمن هشیار
دوره 8، شماره 2 ، بهمن 1396، صفحه 77-93
چکیده
ویتگنشتاین در تفکر متقدم خود فلسفه را نقد زبان و هدف رساله منطقی ـ فلسفی را مرز نهادن میان گفتنی و ناگفتنی ( نشان دادنی) و یا به تعبیری میان علم تجربی از یک سو و اخلاق از سوی دیگر قرار دادهاست. و این بخش اخیر را مهمتر میداند. چنین هدفگذاریی شباهت رساله را پروژه کانتی در نقد عقل محض نشان میدهد. پرسش اصلی این مقاله این است که آیا ...
بیشتر
ویتگنشتاین در تفکر متقدم خود فلسفه را نقد زبان و هدف رساله منطقی ـ فلسفی را مرز نهادن میان گفتنی و ناگفتنی ( نشان دادنی) و یا به تعبیری میان علم تجربی از یک سو و اخلاق از سوی دیگر قرار دادهاست. و این بخش اخیر را مهمتر میداند. چنین هدفگذاریی شباهت رساله را پروژه کانتی در نقد عقل محض نشان میدهد. پرسش اصلی این مقاله این است که آیا با توجه به مشابهت های کلی این دو پروژه، میتوان گفت ویتگنشتاین در حوزه اخلاق نیز از کانت متاثر است؟ اگر بله، این تاثیر تا چه حد است؟ برای ورود به بحث، من یا سوژه و همچنین اراده به عنوان مدخل بحث مطرح میشوند، سپس با پرداختن به غایت اخلاق و امر راز آمیز به پاسخ پرسش اصلی مقاله خواهیم پرداخت.
علمی-پژوهشی
سید جمال سامع؛ محمد جواد صافیان
دوره 8، شماره 2 ، بهمن 1396، صفحه 95-113
چکیده
محاوره گرگیاس یکی از مهمترین محاورات افلاطون است، افلاطون در این محاوره سقراط را به مصاف سوفسطاییان آن عصر میبرد. آن بخش از محاوره که مورد توجه ما قرار گرفته است، جدال سقراط و کالیکلس است، که از نظر حجم نیمی از محاوره را به خود اختصاص داده است. مقاله حاضر کوشیده است تا ضمن اجتناب از یکسونگری به آرای نیچه، آنها را در تقرب به آرای کالیکلس ...
بیشتر
محاوره گرگیاس یکی از مهمترین محاورات افلاطون است، افلاطون در این محاوره سقراط را به مصاف سوفسطاییان آن عصر میبرد. آن بخش از محاوره که مورد توجه ما قرار گرفته است، جدال سقراط و کالیکلس است، که از نظر حجم نیمی از محاوره را به خود اختصاص داده است. مقاله حاضر کوشیده است تا ضمن اجتناب از یکسونگری به آرای نیچه، آنها را در تقرب به آرای کالیکلس نشان دهد. هدف مقاله مقایسه میان آرای نیچه و کالیکلس در محاوره گرگیاس است. محوریت مقاله بر روی مفهوم قدرت از نظر این دو است. سعی میکنیم با تحلیل این مفهوم محوری آرای این دو را در مورد حقیقت، معنای زندگی، قانون و حقوق تفسیر کنیم. بنابراین پرسش راهنمای سراسر این پژوهش این است که چه نسبتی میان برداشت کالیکلس از قدرت و برداشت نیچه از این مفهوم وجود دارد؟ ُ
علمی-پژوهشی
مریم صانع پور
دوره 8، شماره 2 ، بهمن 1396، صفحه 115-134
چکیده
عقل انسانبه عنوان وجه تمایز وی از حیوانات، اصلی ترین عامل شکل دهندة تمدن بشری بوده است و محرومیت از عقل به منزله محرومیت از حضور در فرآیند تمدن بشری تلقی می شود. در اسطوره های یونان باستانیعنی اولین زمینه های فرهنگی غرب زنان موجوداتی غیرعقلانی و احساسی توصیف می شدند.این طرز تلقی با فیثاغوریانکه بنیانگذاران فلسفهیونان بودند ...
بیشتر
عقل انسانبه عنوان وجه تمایز وی از حیوانات، اصلی ترین عامل شکل دهندة تمدن بشری بوده است و محرومیت از عقل به منزله محرومیت از حضور در فرآیند تمدن بشری تلقی می شود. در اسطوره های یونان باستانیعنی اولین زمینه های فرهنگی غرب زنان موجوداتی غیرعقلانی و احساسی توصیف می شدند.این طرز تلقی با فیثاغوریانکه بنیانگذاران فلسفهیونان بودند ادامه یافت و سپس در تاریخ فلسفة غرب تا دوره روشنگریپیش رفت. به این ترتیب حوزة اجتماعی دوره روشنگری به مردان، و حوزة خانوادگی به زنان اختصاص یافتو عقل مردانه یکه تاز عرصه تمدن شد.با تولد و گسترش جنبش های فمینیستی فیلسوفان زنانه نگر پا به عرصة تفکر گذاشته اند و عقل مردمحور مدرن را مورد نقادی قرار داده اند.. ایشان به بازخوانی تفکر فلسفی پرداخته اند تا زنان را از حاشیه به متن حیات انسانی وارد کنند وبا ورود عقل مادرانه به نظریه پردازی ها و سیاستگذاری های اجتماعی، مهربانی و صلح را به جامعه بشری بازگردانند. در این مقاله پس از تحلیل عقل مذکر و نقادی آن توسط فیلسوفان زنانه نگر راهکارهای نظریه پردازان فمینیست تحلیل و ارزیابی می شود، و در نهایت معیارهایی برای عقلانیتارائه می شود که از آسیب دوگانه انگاری انسا ن ها به عنوان سوژه / ابژه ، من / دیگری، اصلی / فرعی، در امان باشد و طرحی همدلانه برای حیات انسان دراندازد.
علمی-پژوهشی
بیان کریمی؛ حسن فتحی
دوره 8، شماره 2 ، بهمن 1396، صفحه 135-154
چکیده
افلاطون و هابز از برجستهترین فیلسوفان سیاسی هستند هستند که بر ضرورت تشکیل حکومت مقتدر تأکید کردهاند. تفوق حکومت مقتدر و ویژگیهای آن در فلسفة سیاسی این دو فیلسوف برخاسته از اوضاع زمانهشان و مبتنی بر مبانی مابعدالطبیعی اندیشة آنها است. افلاطون حکومت مطلقِ علمی- اخلاقی را به قصد پایان دادن به هرجومرجهای علمی-اخلاقی، ...
بیشتر
افلاطون و هابز از برجستهترین فیلسوفان سیاسی هستند هستند که بر ضرورت تشکیل حکومت مقتدر تأکید کردهاند. تفوق حکومت مقتدر و ویژگیهای آن در فلسفة سیاسی این دو فیلسوف برخاسته از اوضاع زمانهشان و مبتنی بر مبانی مابعدالطبیعی اندیشة آنها است. افلاطون حکومت مطلقِ علمی- اخلاقی را به قصد پایان دادن به هرجومرجهای علمی-اخلاقی، حکومتی مطلوب و عملی شمرده است و هابز حکومت مطلق سیاسی- امنیتی را به انگیزة پایان دادن به نا امنیهای سیاسی- امنیتی مطرح کرده است. پرسشاصلی ما در این مقاله این است که: افلاطون و هابز چگونه بر پایة مختصات نظام مابعدالطبیعیشان، حکومتهای مقتدر خود را تدوین کردهاند؟مدعای اصلی مقاله این است که نگرشهای هابز دربارة سرشت انسان تقلیلگرایانه و بدبینانه است و هابز برخلاف افلاطون تلاشی برای ارائه و طرح زندگی مدنی نیکو و بهتر برای انسان نکرده است.این در حالی است که فلسفة افلاطون به دلیل آرمانهای تربیتیاش انسانگرایانهتر است و افلاطون حکومتی را ترجیح میدهد که شهروندانش را نه در طراز بهایم و در مرتبة شهوت و غضب، بلکه در مرتبة آدمیت میخواهد. یعنی او انسان را به طراز فضیلت انسانی که همان فعالیت عقلی است ارتقا دهد.