غرب شناسی بنیادی

 


         آمار و ارقام نشریه

  • تعداد دوره‌ها   16
  • تعداد شماره‌ها   31
  • تعداد مقالات   272
  • تعداد نویسندگان   397
  • تعداد مشاهده مقاله   452,724
  • تعداد دریافت فایل اصل مقاله   354,580
  • نسبت مشاهده بر مقاله   1664.43
  • نسبت دریافت فایل بر مقاله   1303.6
  • تعداد مقالات ارسال شده   942
  • درصد عدم پذیرش   70
  • تعداد مقالات پذیرفته شده   204
  • درصد پذیرش   22
  • تعداد پایگاه های نمایه شده   12
  • تعداد داوران   289

 


 

 


نشریه غرب شناسی بنیادی در تاریخ 1391/05/18 موفق به دریافت درجه علمی – پژوهشی از وزات محترم علوم، تحقیقات و فناوری شد؛ همچنین در آخرین رتبه بندی نشریات نیز حائز رتبه «علمی ب» شده است. حوزه های مطالعاتی مرتبط با نشریه مباحث میان رشته ای فلسفه غرب و اسلامی، فلسفه و سیاست، فلسفه و تاریخ، فلسفه و جامعه و... است. رویکرد کلی این نشریه انتشار مقالات پژوهشی در زمینة معرفی و نقد اندیشه و فرهنگ جهان غرب است. موضوعات پیشنهادی نشریه عبارتند از:

  • پیشینه غرب شناسی؛
  • افق های جدید غرب شناسی؛
  • تاریخ و وضعیت تفکر فلسفی، علمی، دینی، در غرب معاصر؛
  • بنیان های اندیشة حقوقی و سیاسی در جهان غرب؛
  • تاریخ و وضعیت هنر در جهان غرب؛
  • فرهنگ غرب و اسطوره شناسی؛
  • بنیان های فلسفی، علمی، دینی، و ... تمدن مغرب زمین؛
  • مطالعات تطبیقی اندیشه و فرهنگ غرب و شرق؛ غرب و شرق شناسی؛
  • غرب و اندیشه جهانی شدن؛
  • غرب و نظریات پایان تاریخ (نظیر پایان هنر، پایان فلسفه و...)؛
  • غرب و اسلام شناسی معاصر؛ غرب و جهانی شدن؛
  • غرب و آینده پژوهی؛
  • مؤلفه های غرب شناسی به مثابه علم و آموزش دانشگاهی؛
  • موقعیت و نقش رسانه در غرب معاصر؛
  • غرب و اندیشه های آخرالزمانی؛
  • نحوه مواجهه غرب با بحران های جدید (محیط زیست، جنگ های منطقه ای، بیماری های فراگیر و...).
  • غرب و هویت های جدید.

  مشخصات نشریه:

  • محل چاپ: ایران، تهران
  • ناشر: پژوهشگاه علوم‌انسانی و مطالعات‌فرهنگی
  • سال شروع انتشار: 1389
  • حوزۀ تخصصی: غرب شناسی
  • اعتبار مجله: علمی‌ ب
  • آخرین چارک (سال 1400):  Q3
  • رویکرد نشریه در انتشار مقالات: این نشریه مقالاتی را که در فرایند ارزیابی در یکی از دو سطح: 1. علمی و 2. ترویجی شناخته شوند را منتشر می نماید (مشاهده جزئیات).
  • زبان مجله: دو زبانه؛ فارسی یا انگلیسی
  • نوبت انتشار: دوفصلنامه
  • نوع انتشار: چاپی و الکترونیکی
  • هزینۀ بررسی: دارد (مشاهدۀ جزئیات)
  • نوع داوری: حداقل 2 داور، دوسویه‌ناشناس الکترونیک (مشاهدۀ جزئیات)
  • زمان داوری: دو تا چهار ماه
  • درصد پذیرش مقالات: 15%
  • دسترسی به مقاله‌ها: رایگان (تمام متن)
  • نمایه‌شده: بلی (مشاهده جزئیات)

 محقق گرامی لطفا پیش از ارسال مقاله موارد زیر را ملاحظه و فایلهای پیوست را مطالعه نمایید.


  •  راهنمای ثبت مقاله در سامانه (دریافت فایل).
  • قوانین اخلاقی و اجرایی نشریه (مشاهده صفحه).
  • رویکرد نشریه در انتشار مقالات (مشاهده صفحه).
  • دریافت، تکمیل و ارسال فرم تعارض منافع (فایل).
  • دریافت و تکمیل فرم تعهدنامه (فایل)
  • هزینه رسیدگی به مقاله (مشاهده صفحه).
  • فلودیاگرام داوری (مشاهده صفحه).
  • نحوه دسترسی به سامانه مشابه یاب (مشاهده صفحه).
  • حتما با آدرس الکترونیکی غیر از yahoo ثبت نام فرمایید.
  • جهت تماس می توانید با آدرس پست الکترونیکی نشریه daftaremajalleh@gmail.com مکاتبه نموده و یا درخواست خود را از طریق بخش «تماس با ما» نشریه اسال نمایید.
علمی-پژوهشی

سیاسی شدن جهل: از تکنیک آگاهی جهل‌ساز تا امکان گسست آگاهی

صفحه 1-31

https://doi.org/10.30465/os.2025.52469.2054

پیمان زنگنه؛ احسان مزدخواه

چکیده جهل دارای دو جنبه آگاهانه و غیرآگاهانه است. یعنی افراد تصور می‌کنند که نسبت به موضوعی آگاهی دارند و درست هم عمل می‌کنند، در حالی‌که این‌گونه نیست. یعنی نظام سیاسی از روی آگاهی، جهل را ترویج می‌کند که متعاقب آن سیاسی شدن جهل به وقوع می‌پیوندد. هدف این پژوهش، بررسی فرآیند سیاسی شدن جهل و نقش نظام‌های سیاسی در تولید و توزیع آن به‌عنوان ابزاری برای تثبیت سلطه است. سؤال پژوهش این است که چگونه نظام‌های سیاسی از طریق بازتوزیع امر محسوس، جهل را در جامعه تزریق و کانالیزه می‌کنند و این فرآیند چه تأثیری بر جایگاه سوژه‌های آگاه و ناآگاه دارد؟ فرضیه آن است که نظام‌های سیاسی با پنهان‌سازی امور ناپنهان و استفاده از مکانیزم‌های جهل‌ساز مانند سانسور، پروپاگاندا و نظام آموزشی، جهل را به‌صورت سیستماتیک در جامعه نهادینه می‌کنند و افراد شایسته و آگاه را به حاشیه می‌رانند و سوژه‌های همسو با گفتمان جهل را به کارگزاران قدرت تبدیل می‌نمایند. نوشتار حاضر با تکیه بر چارچوب نظری ژاک رانسیر، به‌ویژه مفاهیم «توزیع امر محسوس»، «نظم پلیسی» و «استتیک»، آن‌هم به شیوه توصیفی و تحلیلی استدلال می‌کند که جهل نه غیاب تصادفی دانش، بلکه محصولی سیاسی است که از طریق تنظیم ادراک جمعی تولید می‌شود.

علمی-پژوهشی

ااز الحاد و لاادری‌گرایی تا بی‌موضعی نسبت به خدا: بازخوانی موضع دینی دیوید هیوم

صفحه 33-62

https://doi.org/10.30465/os.2025.52844.2068

فریده لازمی؛ محمد اصغری

چکیده برداشت غالب دربارۀ دیوید هیوم، فیلسوف برجستۀ قرن هجدهم، آن است که او در زمرۀ منتقدان سرسخت دین و خداپرستی و در پی نفی بنیادهای الهیات عقل‌گرا بوده است. این مقاله با بازنگری در چنین تلقی‌هایی نشان می‌دهد که هیوم، با وجود نقدهای ژرف خود بر براهین اثبات وجود خدا و ناتوانی عقل در شناخت امر متعالی، نه ملحد است و نه لاادری‌گرا به معنای رایج آن. تحلیل آثار اصلی او، به‌ویژه رساله‌ای دربارة طبیعت آدمی و گفت‌و‌گوهایی دربارة دین طبیعی، نشان می‌دهد که هیوم به امکان وجود خداوند اذعان دارد، اما مسئلۀ وجود و ماهیت خدا را از دایرۀ مسائل اساسی زندگی انسانی و اخلاقی بیرون می‌داند. بدین‌سان، موضع او را می‌توان نوعی بی‌موضعی نسبت به خدا دانست؛ اصطلاحی که در این مقاله معادل God-indifference به‌کار می‌رود و بیانگر رویکردی است که نه در پی اثبات یا نفی خدا، بلکه در پی بازشناسی کارکردهای انسانی و روان‌شناختی دین است . در این معنا، هیوم بیش از آنکه فیلسوفی ضد‌دینی باشد، اندیشمندی است که با تمرکز بر طبیعت، عواطف و اخلاق انسان، مسئلۀ خدا را از جایگاه محوری به حاشیه می‌راند و فلسفۀ دین را از الهیات به روان‌شناسی و اخلاق سوق می‌دهد.

علمی-پژوهشی

فلسفه و مفهوم شکست در راویت داوری: فلسفه شکست یا شکست فلسفی

صفحه 63-92

https://doi.org/10.30465/os.2025.52462.2056

فاطمه احمدی؛ سیدجواد میری

چکیده رضا داوری با نگاهی خاص، مفهوم «شکست» را در بستر تاریخی، فلسفی و وجودی اندیشه ایرانی بررسی می‌کند. این مقاله با رویکرد نظریه انتقادی اجتماعی، به تحلیل انتقادی این مفهوم در دستگاه فکری داوری می‌پردازد و نسبت آن را با مفاهیمی چون «عصر فروبستگی»، «فیلسوف بازنده» و «نامه‌خوانده‌نشدن آثار» واکاوی می‌کند. ابتدا زمینه تاریخی معاصر ایران، از جمله بحران هویت، گسست سنت و مواجهه با غرب، به‌منزله بستر شکل‌گیری احساس شکست تحلیل می‌شود. سپس خوانش داوری از شکست به‌مثابه تجربه‌ای چندلایه در ساحت فرهنگی، تاریخی و وجودی جامعه ایرانی، تفسیر می‌گردد. در ادامه، نمودهای بارز این شکست مانند فقدان تفکر تاریخی، غلبه عادت، موقعیت حاشیه‌ای روشنفکری و بی‌اعتنایی به آثار اندیشگی، بررسی می‌شود. مقاله همچنین پیامدهای این وضعیت را برای فلسفه و هویت ایرانی تحلیل کرده و راهکارهای داوری مانند تأسیس سنتی نو و بازاندیشی نسبت با غرب را بازمی‌نماید. از نظر داوری، «شکست» نه‌فقط تجربه‌ای تلخ، بلکه افقی برای تأمل تازه فلسفی است. پرسش محوری مقاله نسبت «فلسفه شکست» با «شکست فلسفه» است و نشان می‌دهد که مواجهه مسئولانه با شکست، زمینه‌ساز زایش اندیشه است.

علمی-پژوهشی

تحلیل فوکویی گفتمان قدرت در رمان روزگار سخت اثر چارلز دیکنز

صفحه 93-118

https://doi.org/10.30465/os.2025.51926.2043

محمد امین مذهب؛ عباس منفرد

چکیده دوره‌ی ویکتوریا در انگلستان شاهد اوج قدرت استعماری و صنعتی این کشور بود. چارلز دیکنز در رمان «روزگار سخت» (1854) این دوره را با ویژگی‌هایی مانند ستم اجتماعی، تفکرات ایدئولوژیک و استثمار اقتصادی و کاری به تصویر کشیده است. این رمان به بررسی مکانیسم‌های اعمال قدرت و سلطه بر زندگی طبقات فرودست از طریق گفتمان‌های حاکم مانند صنعتی‌سازی و فلسفه‌ی فایده‌گرایی در محیط‌های کاری و آموزشی می‌پردازد.

این پژوهش با بهره‌گیری از چارچوب نظری میشل فوکو، به ویژه مفاهیم قدرت و گفتمان، به تحلیل رمان دیکنز پرداخته است. اگرچه فوکو مستقیماً روشی برای تحلیل متون ادبی ارائه نکرده، اما مفاهیم کلیدی اندیشه‌ی او از جمله گفتمان، اعمال قدرت و فرآیند سوژه‌سازی، ابزارهای تحلیلی ارزشمندی در مطالعات فرهنگی و نقد ادبی فراهم کرده‌اند.

هدف اصلی این مطالعه، بررسی شیوه‌های بازنمایی سازوکارهای قدرت در رمان و نقش نهادهای آموزشی و صنعتی در شکل‌دهی به سوژه‌های اجتماعی است. همچنین به امکان‌های مقاومت در برابر گفتمان مسلط نیز پرداخته می‌شود. نتایج نشان می‌دهد که چگونه گفتمان‌های فایده‌گرایانه و تکنولوژیک به عنوان ابزارهایی برای اعمال انضباط و کنترل در فضاهای کاری و آموزشی عمل می‌کنند.

علمی-پژوهشی

فردیت به مثابه بنیاد قانون؛ روایت تولد دولت مدرن

صفحه 119-146

https://doi.org/10.30465/os.2025.52254.2050

هادی صالحی؛ عماد صفر نژاد بروجنی

چکیده این مقاله به تبارشناسی مفهوم دولت مدرن از رهگذر تحلیل نسبت میان «فردیت» و «قانون» می‌پردازد. پرسش اصلی آن است که چگونه قانون مدرن، به‌مثابه ساختاری خنثی و آزادی‌بخش، بر بنیان فردی تهی از هر معنای متافیزیکی شکل گرفت. در فصل نخست، با تکیه بر آرای هانا آرنت و مارتین هایدگر، نسبت میان «اصل آغاز» و «کرانه‌مندی عمل» بررسی می‌شود و نشان داده می‌شود که قانون، حاصل تنش میان آزادی و محدودیت در بستر در-جهان-بودگی انسان است. فصل دوم، با تمرکز بر سیر گذار از پولیس یونانی به امت مسیحی، تحول قانون از نوموس به قانون الهی را صورت‌بندی می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه بحران‌های سیاسی و پاسخ‌های تراژیک، زمینه‌ساز درونی‌شدن قانون و فردیت شدند. در فصل سوم، با تحلیل تأثیر نومینالیسم و کوگیتو، فرد به‌مثابه بنیان دولت مدرن معرفی می‌شود؛ فردی که در عین بنیادبودن، تهی از ذات است و همین تهی‌بودگی، امکان شکل‌گیری قانونی خنثی، بی‌طرف و امکان‌بخش را فراهم می‌کند.

بدین ترتیب، مقاله نشان می‌دهد که دولت مدرن، برخلاف دولت‌های پیشین که متکی بر غایت‌های متعالی یا نظم‌های طبیعی بودند، بر بنیاد آزادی رادیکال و ناشناختنی فرد شکل گرفته است؛ آزادی‌ای که قانون مدرن، به‌جای جهت‌دهی، صرفاً از آن محافظت می‌کند.

علمی-پژوهشی

عقل دیگری میل دقایق سه گانۀ هگل در پردازش مفهوم آزادی

صفحه 147-170

https://doi.org/10.30465/os.2025.52794.2067

احمد فرادی؛ حسین اطهری

چکیده این تلاش نوشتاری می‌خواهد به این پرسش پاسخ دهد که هگل چگونه مفهوم آزادی را در نظام فلسفی خود صورت‌بندی می‌کند؟ آزادی برای هگل بدین معناست که فرد مطلقا آزاد است آن‌گونه که می‌خواهد عمل کند. فرد نیز بر پایه عقل خویش اراده می‌کند جهان را به تسخیر درآورد. او با تکیه بر عقل قوانینی را به‌مثابه راهنمای عمل خویش وضع می‌کند که تبعیت از آنها مجرای تحققِ آزادی اوست. اما از آنجایی که این قوانینِ منبعث از عقل از کلیت برخوردارند برای هر انسان عاقلِ هم‌نوع معتبر هستند. عقل نیز چون تاریخی و روحی همبسته است که یگانگی تام دارد امیال و دیگری یا ابژه‌های بیرونی را چیزی جز تجلیات خود نمی‌داند، تجلیاتی که هر یک لحظاتی از او را آشکار می‌کنند؛ تحقق مطلق عقل مستلزمِ همین تجلیاتِ ناقص یا مرحله‌ای است. از این‌رو آزادی در عین مشتمل‌بودن بر قوانین خودنهادِ عقلی ملزم، عمل بر وفق امیال را برمی‌تابد و به‌منزلۀ تعاطی قوام‌بخش با دیگری تلقی می‌شود. هگل با تکیه بر مفهوم روح درصدد برمی‌آید تمام روندِ تاریخ را، به مثابه تحقق آزادی، بفلسفد و در نظام خود صیرورتِ آشکارگی آزادی مطلق را نشان دهد

علمی-پژوهشی

هنر به مثابه شکل زندگی؛ تأثیر ویتگنشتاین متأخر بر معنای هستی‌شناسیِ اثر هنری نزد ریچارد ولهایم

https://doi.org/10.30465/os.2025.50981.2023

هدی رفاهی؛ علی مرادخانی؛ مجید پروانه پور

چکیده غایت کلی ریچارد ولهایم (2003-1923) در فلسفه هنر خویش، گشودن افق‌های تازه در فهم اثر هنری است. وی با تأثیر از ویتگنشتاین (1951-1889) و با رویکردی ضدذات‌گرایانه، ایدۀ «هنر به مثابه شکل زندگی» را طرح کرد و ناامیدی عرضه تعریفی از هنر را با وضعیتی جایگزین کرد که حسب آن آثار هنری مبتنی بر گستره‌ای از امکان‌ها درک می‌شوند. آنچه مورد توجه مقاله و نتیجۀ آن است، تحلیل پاسخ ولهایم به پرسش از هستیِ اثر هنری و نسبت آن پاسخ با مفهوم ویتگنشتاینیِ «شکل زندگی» است؛ پاسخی چند سویه که هم از کلیت انتزاعی غیر قابل درک فاصله دارد و هم اثر هنری را به مثابه چیزی قابل فهم با ویژگی‌هایی متکثر تبیین می‌کند، به نحوی که هستی اثر هنری نه مبتنی بر محدودیت‌ها، بلکه مبتنی بر امکان‌ها و موقعیت‌های بی‌نهایت آن تعین می یابد. روش این تحقیق، توصیفی-تحلیلی است و گردآوری داده‌های آن به روش کتابخانه‌ای صورت گرفته است.

علمی-پژوهشی

بررسی گذار از عصر مدرن به عصر فضای مجازی بر اساس صورت‌بندی فوکو و هایدگر از مدرنیته

https://doi.org/10.30465/os.2025.45154.1899

سیدجمال قریشی؛ حسین مطلبی کربکندی

چکیده پیدایش فضای مجازی و گستره تحولات برآمده از آن، این پرسش را در میان نهاده است که آیا به‌لحاظ فلسفی می‌توان گفت اساسا بشر وارد عصر نوینی شده است یا اینکه این تحولات چیزی جز تداوم عصر مدرن نیست. برای پاسخ به این پرسش، برخی از مهم‌ترین مؤلفه‌های عصر مدرن را با محوریت اندیشه‌های هایدگر و فوکو بررسی و سپس نسبت عصر فضای مجازی با آن‌ها را مطالعه کرده‌ایم. نخست، بین دو تفسیر فوکو و هایدگر از سوبژکتیویسم مدرن تمایز گذاشته و نسبت جهان مجازی و شناخت‌های شکل‌گرفته در آن را با این دو تفسیر روشن کرده‌ایم. سپس صورت‌بندی قدرت-فنارانه هایدگر و فوکو را بررسی کرده و نسبت جهان مجازی و مناسبات قدرت آن را با گشتل و مناسبات فناورانه قدرت مشخص کرده‌ایم. در این میان، به‌ویژه واکاوی و تحلیل مفصلی از کلان‌داده و اثرات آن بر جابجایی پارادایم‌های علمی به‌دست داده و مفهوم قدرت شبکه‌ای و نسبت آن با قدرت انضباطی و زیست‌قدرت را بررسی کرده‌ایم. در پایان به این نتیجه‌گیری رسیده‌ایم که برحسب انگاره‌های گوناگون از مدرنیته می‌توان نسبت‌های متفاوتی از قبیل گذار و تشدید بین مناسبات فضای مجازی با مدرنیته برقرار کرد.

علمی-پژوهشی

بحران ایدئولوژیک شدن دموکراسی و چالش‌های فراروی آن از نظر دیوید هلد

https://doi.org/10.30465/os.2025.53264.2075

محمد سلطانی؛ محمد توحیدفام؛ احمد بخشایش اردستانی؛ علی اکبر امینی

چکیده چکیده

دموکراسی معاصر در غرب با بحرانی مواجه است که می‌توان آن را «ایدئولوژیک‌شدن دموکراسی» نامید؛ به این معنا که ایدئولوژی‌های مسلط لیبرالی، ناسیونالیستی و پوپولیستی بر نهادها و فرآیندهای دموکراتیک سایه افکنده و این نظام را از کارویژه اصیل آن، یعنی تحقق حاکمیت واقعی مردم، دور ساخته‌اند. پژوهش حاضر با تکیه بر روش توصیفی ـ تحلیلی و بر اساس بررسی آثار اصلی دیوید هِلد، به‌ویژه «دموکراسی و نظم جهانی» و «میثاق جهانی»، امکان گذار از این بحران را در چارچوب نظریه «دموکراسی جهان‌وطنی» بررسی می‌کند. یافته‌ها نشان می‌دهد که هِلد با تأکید بر چندلایه‌سازی نهادهای سیاسی، حاکمیت حقوق عمومی دموکراتیک جهانی و ایجاد سازوکارهای فراملی، می‌کوشد دموکراسی را از سیطره ایدئولوژی‌های ملی‌گرایانه رها سازد؛ با این حال، الگوی پیشنهادی او همچنان در پارادایم لیبرال ـ سکولار و انسان‌شناسی فردگرایانه غربی محدود می‌ماند و از چارچوب ایدئولوژیک لیبرالیسم فراتر نمی‌رود و همین امر ضرورت بازاندیشی نظری و تطبیقی عمیق‌تری را در فهم دموکراسی معاصر برجسته می‌سازد.



واژگان کلیدی:

دموکراسی جهان‌وطنی، دیوید هلد، بحران ایدئولوژیک دموکراسی، حقوق عمومی دموکراتیک، لیبرالیسم،

علمی-پژوهشی

افسردگی به‌منزله‌ی دگرگونی زیست‌جهان و افول تجربه‌ی آزادی: یک تحلیل پدیدارشناختی

https://doi.org/10.30465/os.2025.52593.2059

مصطفی احمدی افرمجانی؛ احمد برجعلی

چکیده افسردگی شیوه‌ی بودن در جهان را دگرگون می‌کند. در افسردگی، زمان زیسته از افق گشوده به آینده، به اکنونی سنگین و ایستا فروکاسته می‌شود و گذشته به‌عنوان افقی مسلط، حال را در تصرف می‌گیرد و امکان‌های آینده را محو می‌کند؛ وضعیتی که می‌توان آن را زمان‌پریشی وجودی نامید. همچنین، بدن زیسته که میانجی عاملیت است، به منبعی از سنگینی بدل می‌شود و فضای زیسته نیز از میدان امکان به قلمرویی بسته و محدود تبدیل می‌گردد. بدین‌سان، افسردگی سه بُعد بنیادین زیست‌جهان -زمان، بدن و فضای زیسته- را مخدوش کرده و تجربه‌ی آزادی را محدود و بازتعریف می‌کند. داده‌های پژوهش ازطریق مصاحبه‌های نیمه‌ساختاریافته با پانزده شرکت‌کننده‌ی ایرانی مبتلا به اختلال افسردگی اساسی گردآوری و با تحلیل پدیدارشناختی تفسیری بررسی شدند. یافته‌ها نشان می‌دهند سه دگرگونی درهم‌تنیده -فشردگی زمان با غلبه‌ی گذشته، افول عاملیت بدنی و انسداد فضای زیسته- افق امکان را محدود کرده و تجربه‌ی آزادی را کاهش می‌دهد. براین‌اساس، آزادی کیفیتی انتزاعی و جدا از زیست روزمره نیست، بلکه با زمان، بدن و فضای زیسته گره خورده است؛ ازاین‌رو، تحلیل پدیدارشناختی افسردگی درک ژرف‌تری از نسبت میان رنج روانی با ساختارهای بنیادین وجود انسانی به‌دست می‌دهد.

بازخوانی نمایشنامۀ آه! ای روزهای زیبا اثر ساموئل بکت بر اساس اصول اگزیستانسیالیسم

دوره 13، شماره 1، خرداد 1401، صفحه 43-60

https://doi.org/10.30465/os.2022.42968.1859

محمدباقر انصاری؛ احمد کامیابی مسک؛ شهلا اسلامی

چکیده اگزیستانسیالیسم، مکتبی فلسفی مبتنی بر اصالت بشر و سه اصل آزادی، انتخاب و مسئولیت است. این نگرش در نمایشنامه‌های ساموئل بکت، نویسندۀ فرانسوی ایرلندی‌تبار سدۀ بیستم و برندۀ جایزۀ نوبل ادبی 1969، ازجمله آه! ای روزهای زیبا بازتاب یافته است. بکت همواره مستقل بود و هیچگاه وارد بازیهای سیاسی نشد. او دربارۀ آثارش سخن نمیگفت. ازهمین‌رو هر کس از منظر خود آثارش را تفسیر میکند و برخی که شناخت درستی از او ندارند، بکت را انسانی ناامید و آثارش را مبهم نشان میدهند.

این پژوهش، به ترتیب، پس از بدست‌دادن خلاصه، خاستگاه، فردسانها و ساختار نمایشنامه، با بهره‌گیری از نمایشنامه، از منظری نو، با روش کتابخانه‌ای، توصیفی و تحلیلی، نشان میدهد بکت در نمایشنامۀ آه! ای روزهای زیبا با توصیف موقعیت انسانی و صحنۀ پایانی زندگی دو فردسان، بدنبال نقد ایستایی، رکود و انفعال انسان است. بیشتر انسانها، در عین آزادی، از اندیشیدن، تلاش برای پیش‌بردن جامعه و پذیرفتن مسئولیت گریزانند. بدون هیچ اراده‌ای، میلی به شدن و تغییر زندگی خود و دیگران ندارند و با تنبلی و ناآگاهی، پذیرای استثمار و استعمار میشوند. بکت مانند دیگر اگزیستانسیالیست‌ها، رهایی انسان را در خودسازی، بیداری و قدرت اراده و انتخاب میداند.



کلیدواژه‌ها

بکت، آه! ای روزهای زیبا، اگزیستانسیالیسم، انتخاب، آزادی، مسئولیت.

نظریة بازی‌های زبانی ویتگنشتاین: یک نظرگاه فلسفیِ پست‌مدرن دربارة زبان

دوره 2، شماره 1، اردیبهشت 1390، صفحه 87-100

بیت‌الله ندرلو

چکیده نظریة بازی‌های زبانی (the theory of language games)، محوری‌ترین بحث فلسفة متأخر لودویگ ویتگنشتاین (1889 - 1951)، فیلسوف اتریشی‌‌تبار انگلیسی، است. این نظریه در تقابل با نظریة تصویری زبان، که هستة فلسفة متقدم ویتگنشتاین است، بسط یافته است.
براساس نظریة تصویری، زبان صرفاً یک کارکرد دارد: تصویرگری واقعیت. ما می‌توانیم با شناخت حقیقت زبان، حقیقت جهان را دریابیم. درواقع، نظریة اخیر اساساً نمایندة یک دیدگاه مدرن دربارة زبان است. درمقابل، طبق نظریة بازی‌های زبانی، زبان پدیده‌‌ای چندبعدی است، ازاین‌رو، نمی‌توان آن ‌را از دیدگاهی ذات‌گرایانه دریافت. درواقع، زبان پیکره‌ای از بازی‌های‌ زبانی ـ کارکردهای زبانی، متفاوت است. هریک از این بازی‌های‌ زبانی با شکلی از زندگی منطبق است. بنابراین، فهم یک بازی زبانی مستلزم شرکت در آن شکلی از زندگی است که بازی زبانی مورد نظر در بستر آن واقع می‌شود. نظریة بازی‌های زبانی اساساً یک دیدگاه فلسفی پست‌مدرن دربارة زبان است. هدف ما در این مقاله تحلیل ابعاد گوناگون مدعای اخیر است.

نقد گفتمان فلسفی مدرنیته: سوژه، حقیقت، و قدرت در اندیشة میشل فوکو

دوره 2، شماره 2، آبان 1390، صفحه 127-179

ذکریا قادری

چکیده بنیاد دوئالیسم فلسفة غرب، که در مدرنیته به تجلی نهایی خویش رسید مبتنی‌بر تضاد عقل/ غریزه، آسمان/ زمین، روح/ تن، و لذت/ اخلاق بود. فوکو نقد این دوئالیسم را که با نیچه، هایدگر، مارکس، و فروید آغاز شده بود به سرمنزل نهایی خویش، به نفع غریزه/ زمین، رساند. این مقاله به بررسی اندیشه‌های میشل فوکو، گسست وی از گفتمان فلسفی/ سیاسی مدرنیته، و تداوم‌های وی بر آن‌ها می‌پردازد. مدرنیته با اومانیسم، ادعای نفی هرگونه سلطه (چه متافیزیکی و چه سیاسی)، زایش یافته است و با فلسفة اصحاب روشن‌گری فرانسه، فلسفة تجربی‌اندیشی انگلیسی، و فلسفة ایدئالیسم آلمان، ادعای حاکمیت عقل، خود را به‌طور کامل نمایان ساخت. مدرنیته با نقد و نفی سلطة اصول کلی متافیزیکی/ دینی و سیاسی/ نظامی بر زیست غریزی فرد، مدعی دورة جدیدی در تاریخ آزادی بشر با حاکمیت عقل/ سوژه بود، اما مدرنیته خود اصول کلی دیگری مانند ناسیونالیسم، حق حاکمیت، کمونیسم، ماتریالیسم تاریخی، اصول اخلاقی، انسان‌گرایی، ابرمرد، علم، و دانش انسانی را بر ذهنیت شخصی و زیست غریزی افراد حاکم کرد. فوکو در دفاع از رهایی ذهنیت شخصی و زیست غریزی افراد، در تداوم مدرنیته و آرمان‌های آن باقی می‌ماند، اما با نقد اصول کلی مدرنیته مانند حاکمیت سوژه/ عقل، اخلاق کلی، و علم گسسته از مدرنیته تعریف می‌شود. فوکو گذار به مدرنیته را نه گذار از ظلمت و سلطه به آزادی و رهایی بلکه گذار از یک دورة سلطة مرئی، به سلطة نامرئی‌تر می‌داند و هرگونه حقیقت و اصول کلی (عقل، علم، ماتریالیسم تاریخی، انسان‌گرایی، و ...) را صورت‌بندی خاصی از روابط سلطه و تکنولوژی قدرت می‌دانست.

فیزیس یا فوزیس؟ (ریشه شناسی مفهوم طبیعت در علم الاساطیر و فلسفه یونانی)

دوره 12، شماره 1، شهریور 1400، صفحه 59-77

https://doi.org/10.30465/os.2021.38451.1772

حسن بلخاری

چکیده طبیعت یا فیزیس یکی از بنیادی‌ترین مفاهیم فلسفه یونانی است. فیزیس اصطلاحی فلسفی، کلامی و علمی است که معمولاً در زبان انگلیسی به طبیعت ترجمه می‌شود. این مقاله، معانی مختلف فیزیس در تمدن یونانی، از دوره اساطیر تا ظهور فلسفه در یونان را مورد بحث قرار داده و به‌ویژه در باب دو تلفظ مختلف فوزیس و فیزیس در ایران (با توجه به دو ترجمه متفاوت از یک متن ارسطو)، تحقیق خواهد نمود تا تلفظ دقیق آن روشن گردد.

اهمیت این پژوهش در کشف ریشه‌های مفهومی فیزیس در یونان، پرداختن به معنای بنیادین و ریشه‌ای آن در سنت اورفه‌ای و نیز رویکرد فلاسفه پیشاسقراطی است. علاوه برآن، این نکته نیز مورد تحقیق قرار می گیرد که در اندیشه ارسطو و افلاطون فیزیس با چه مفهومی مورد توجه و کاربرد بوده است. می‌دانیم که در آثار ارسطو به‌ویژه دو اثر متافیزیک و سماع طبیعی تأملات جدی در باب مفهوم طبیعت وجود دارد و آنچه از این تأملات برمی‌آید تأکید بر این معناست که بین فیزیس (طبیعت) و تخنه (صناعت) نوعی تمایز وجود دارد. از دیدگاه ارسطو صناعت چیزی است که توسط انسان خلق می‌شود (چه نظری، چه عملی) اما طبیعت امرموجودی است که انسان در خلق آن نقشی ندارد .

ادوار تاریخی و فلسفة تمدن اسلامی و نسبت آن با تاریخ تمدن غرب

دوره 3، شماره 2، آبان 1391، صفحه 129-149

موسی نجفی

چکیده تمدن اسلامی از موضوعات مهمی است که نه‌فقط به هویت جهان اسلام بازمی‌گردد، بلکه در زمانه‌ای که تمدن غرب خود را بی‌رقیب دیده است، می‌تواند در هویت‌یابی دنیای اسلام بسیار مؤثر باشد؛ اما این‌که این تمدن چه فراز و فرودهایی را طی کرده است و این فراز و فرودها با تمدن غربی چه نسبتی برقرار می‌نماید ازجمله مواردی است که می‌تواند موضوع تحقیق باشد. همچنین در بحث از تحولات علمی و اجتماعی در تاریخ بشر معمولاً سه دورة یونان، قرون وسطی، و عصر جدید به‌منزلة شاخص و مبنا قرار می‌گیرد؛ در حالی که این تقسیم‌بندی تاریخی بیش‌تر تاریخ علمی و اجتماعی اروپا و مغرب‌زمین را شامل می‌شود. در این مقاله به بحث از دوره‌بندی علمی و اعتلا و انحطاط تمدن اسلامی در ابعاد مختلف طی پنج تحول بزرگ تاریخی می‌پردازیم. از این پنج دوره، دو دوره انحطاط و سه دوره اعتلا را می‌توان پژوهش کرد. امروز ما در سومین دورة اعتلا و پنجمین فراز از تحول تمدن اسلامی قرار داریم. این مهم می‌تواند در نسبت با تاریخ تمدن غرب و تحولات آن در نگاهی تطبیقی و نقدگونه، نگاهی جامع در هر دو حوزة تمدنی به ما ارزانی دارد.

ابر واژگان